English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
eastern european mutual assisstance trea پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
Other Matches
warsaw treaty پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
golden horde سپاهیان مغول که در قرن سیزدهم اروپای شرقی رامورد تاخت و تاز قرار دادند
seato forces نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
Oriental rug فرش شرقی [از آنجا که امروزه فرش های شرقی در همه جا بافته می شوند، این لفظ به فرش دست باف که الهام گرفته از طرح های شرقی است اطلاق می شود.]
rhaeto romanic زبان لاتین سوئیس شرقی وایتالیای شمال شرقی
seato treaty-organization south-eastasia
counteroffensive تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
brucsels treaty organization سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
saker باز شکاری در اروپای قدیم
recriminate اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
mutual inductance اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
counter memorial یادداشت متقابل اخطار متقابل
denier نوعی مسکوک در فرانسه و اروپای غربی
Biedermeier [سبک معماری، دکوراسیون و نقاشی اروپای میانی]
concordat پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
ling ماهی روغنی اروپای شمالی وامریکا از خانواده gadidae
western european union اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
contract پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
marshall plan طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
eastward شرقی
levantine شرقی
oriental شرقی
eastern شرقی
levanter شرقی
southeast جنوب شرقی
eastern hemisphere نیمکره شرقی
orientally بسبک شرقی ها
orientalizing style سبک شرقی
northeastern شمال شرقی
turkish closet مستراح شرقی
south eastern جنوب شرقی
mongolian draw کشیدن شرقی
greek church کلیسای شرقی
turkey bath حمام شرقی
north easterly شمال شرقی
north-easterly شمال شرقی
to lie east and west شرقی غربی
northeastward شمال شرقی
south-eastern جنوب شرقی
bagnio زندان شرقی
the old world نیم کره شرقی
southeastward بطرف جنوب شرقی
southeaster توفان جنوب شرقی
southeaster باد جنوب شرقی
Hindoo سبک شرقی [معماری]
dinghy قایق هند شرقی
dinghies قایق هند شرقی
northeaster نسیم شمال شرقی
byzantine وابسته بروم شرقی
orientalism عقاید یا سیاست شرقی
northeastern مربوط به شمال شرقی
northeastward بطرف شمال شرقی
tusseh کرم ابریشم شرقی
eastermost شرقی ترین نقطه
tussah کرم ابریشم شرقی
easternmost اقصی نقطهء شرقی
easternmost شرقی ترین نقطه
east end قسمت شرقی لندن
tussore کرم ابریشم شرقی
greek catholic عضو کلیسای شرقی
eastermost اقصی نقطهء شرقی
laura صومعه کلیسای شرقی
soputheasternmost در دورترین نقطه جنوب شرقی
archimandrite رئیس دیر در کلیسای شرقی
breezes بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
euroclidon بادطوفانی شمال شرقی درمدیترانه
southeasterner ساکن نواحی جنوب شرقی
breeze بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
breezing بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
breezed بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
OCM شرکت او سی ام تولیدکننده فرش شرقی
ORIA اتحادیه واردکنندگان فرش های شرقی
neo platonism فلسفه افلاطونی امیخته با تصوف شرقی
Monaco ناحیه " موناکو" واقع در جنوب شرقی فرانسه
fox grape انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
ASEAN مخفف همبستگی ملل جنوب شرقی آسیا
Eastern design طرح های شرقی [مربوط به شرق آسیا ]
lascar نظامی وملوان هند شرقی توپچی هندشرقی
razorback خوک نیمه وحشی دورگه جنوب شرقی اتازونی
joshua tree درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
european unclear a energy agency اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
interactional متقابل
interactive متقابل
reciprocal متقابل
correspounding متقابل
countering متقابل
counter متقابل
opposed متقابل
polar متقابل
countered متقابل
opposing متقابل
mutual متقابل
reciprocative متقابل
pacts پیمان
contract پیمان
agreement پیمان
covenants پیمان
compacted پیمان
confederate هم پیمان
confederates هم پیمان
compact پیمان
deed of covenant پیمان
act پیمان
acted پیمان
oath پیمان
oaths پیمان
ally هم پیمان
allying هم پیمان
pact پیمان
treaties پیمان
treaty پیمان
allegiant هم پیمان
handing پیمان
hand پیمان
compaction پیمان
covenant پیمان
testaments پیمان
testament پیمان
convenant پیمان
leagues پیمان
troth پیمان
agreements پیمان
avows پیمان
allied هم پیمان
avowing پیمان
promises پیمان
in league هم پیمان
lague پیمان
avow پیمان
vows پیمان
promise پیمان
vowing پیمان
federating هم پیمان
federates هم پیمان
federated هم پیمان
federate هم پیمان
compacting پیمان
compacts پیمان
obstriction پیمان
vow پیمان
vowed پیمان
league پیمان
Ivy League نام گروهی از دانشگاههای قدیمی و نامور بخش شرقی ایالات متحده که با هماتحادیهی ورزشی و غیره دارند
counter trade تجارت متقابل
counteraction اقدام متقابل
counterattack حمله متقابل
mutual energy انرژی متقابل
mutual inductance القاگری متقابل
counterclaim ادعای متقابل
mutual induction القای متقابل
counterclaim دعوای متقابل
mutual consistency سازگاری متقابل
counterbid پیشنهاد متقابل
counterclaim دعوی متقابل
mutual relationship رابطه متقابل
opposite phase فاز متقابل
reciprocal trading مبادله متقابل
counter propaganda تبلیغ متقابل
counter attraction کشش متقابل
counter claim دعوی متقابل
counter credit اعتبار متقابل
counter current جریان متقابل
counter fire اتش متقابل
reciprocation عمل متقابل
counter transference انتقال متقابل
counter gambit گامبی متقابل
mutual terms شرایط متقابل
counter offensive پدافند متقابل
counter offensive حمله متقابل
counter offer پیشنهاد متقابل
mutual assistance کمک متقابل
counter purchase خرید متقابل
counter offer عرضه متقابل
transfer characteristic مشخصه متقابل
intervisibility دید متقابل
interrelation رابطه متقابل
interdependency اتکاء متقابل
intercorrelation همبستگی متقابل
interaction curve خم کنش متقابل
counter-measures اقدام متقابل
inter play اثر متقابل
cross feed خورد متقابل
cross index شاخص متقابل
harmonic mean اعداد متقابل
transconductance رسانایی متقابل
cross purpose قصد متقابل
mutual conductance رسانایی متقابل
grid anode transconductance رسانایی متقابل
crossecheck بررسی متقابل
eclipsed form شکل متقابل
iteraction عمل متقابل
cross bill شکایت متقابل
cross action دعوی متقابل
mutual characteristic مشخصه متقابل
countermeasure اقدام متقابل
set off دعوی متقابل
countermeasures اقدامات متقابل
m القاگری متقابل
logrolling همکاری متقابل
countermine توط ئه متقابل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com