Dictiornary-Farsi | پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
to keep the track of something	پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن


Other Matches

foreknow	از غیب اگاهی داشتن
to keep on	پیوسته نگاه داشتن
depauperize	ازچیزی رهانیدن
believer [in something]	پشتیبان [نگهدار] [ازچیزی]
flyings	رشته هایالیف هایی که ازچیزی جداشده بهوامیرود
to do without any thing	ازچیزی صرف نظرکردن بدون چیزی گذران کردن
away	پیوسته بطور پیوسته
consciousness	حس اگاهی
inkling	اگاهی
advertisements	اگاهی
ideas	اگاهی
information	اگاهی
knowledge	اگاهی
idea	اگاهی
consciousness	اگاهی
monition	اگاهی
intelligence	اگاهی
conizance	اگاهی
intimation	اگاهی
intimations	اگاهی
perceptions	اگاهی
perception	اگاهی
noticing	اگاهی
notices	اگاهی
cogency	اگاهی
acquaintances	اگاهی
noticed	اگاهی
notice	اگاهی
awareness	اگاهی
appreciation [awareness]	حس اگاهی
informational	اگاهی
awareness	حس اگاهی
conscience [archaic for: consciousness]	حس اگاهی
i.e.	اگاهی
conscious mind	حس اگاهی
mindfulness	اگاهی
to come to know	اگاهی یافتن
cognizance	شناسایی اگاهی
precognition	پیش اگاهی
informatory	اگاهی بخش
notified	اگاهی دادن
transinformation	اگاهی متقابل
notify	اگاهی دادن
learns	اگاهی یافتن
learn	اگاهی یافتن
information theory	نظریه اگاهی
auguries	پیش اگاهی
prescience	اگاهی از پیش
group consciousness	اگاهی گروهی
foredknowlege	اگاهی از پیش
class consciousness	اگاهی طبقهای
the infinitive mood	مصدر اگاهی
forebedement	اگاهی از پیش
coconscious	اگاهی ثانوی
coconsciousness	اگاهی ثانوی
augury	پیش اگاهی
monitors	اگاهی دهنده
monitored	اگاهی دهنده
monitor	اگاهی دهنده
notifying	اگاهی دادن
to give intelligence	اگاهی دادن
foreknowledge	اگاهی از پیش
awakened	اگاهی یافته
meta knowledge	اگاهی غیرنمادین
knowledge domain	قلمرو اگاهی
advertisers	اگاهی دهنده
advertiser	اگاهی دهنده
knowledge engineer	مهندسی اگاهی
knowlege representation	نمایش اگاهی
criminal i. department	اداره اگاهی
the d. poliee	اداره اگاهی
letter of a	اگاهی نامه
criminal investigation department	اداره اگاهی
apprising	اگاهی دادن
apprises	اگاهی دادن
apprise	اگاهی دادن
knowledge base	پایگاه اگاهی
informs	اگاهی دادن
to give notice	اگاهی دادن
to give the alarm	اگاهی دادن
informants	اگاهی دهنده
to give to understand	اگاهی دادن
informant	اگاهی دهنده
notifies	اگاهی دادن
inform	اگاهی دادن
informing	اگاهی دادن
conversance	اگاهی کامل
conversancy	اگاهی کامل
longer	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom>	بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
alarms	: هشدار اگاهی از خطر
immediacy	اگاهی حضور ذهن
Scotland	اداره اگاهی در لندن
foretells	ازپیش اگاهی دادن
you are advised that	به شما اگاهی میدهد
subliminal	خارج ازمرحله اگاهی
subliminally	خارج ازمرحله اگاهی
we are informed by him that	محترما` اگاهی میدهد که
alarm	: هشدار اگاهی از خطر
alarmed	: هشدار اگاهی از خطر
alarmingly	: هشدار اگاهی از خطر
foretelling	ازپیش اگاهی دادن
dope	اگاهی داروی مخدر
foretell	ازپیش اگاهی دادن
sensibleness	عملی بودن اگاهی
dopes	اگاهی داروی مخدر
sciences	علم طبیعی اگاهی
alarum	: هشدار اگاهی از خطر
foretold	از پیش اگاهی داد
science	علم طبیعی اگاهی
for your information	برای اگاهی شما
to keep up	از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down	زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
briefer	کوتاه کردن اگاهی دادن
brief	کوتاه کردن اگاهی دادن
monitory	وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
briefed	کوتاه کردن اگاهی دادن
to obtaini. on anything	درباره چیزی اگاهی یافتن
briefest	کوتاه کردن اگاهی دادن
enlightement	روشنی فکر اگاهی حقیقی
self awareness	اگاهی از خود خویشتن شناسی
alway	پیوسته
on and on	پیوسته
on end	پیوسته
perpetually	پیوسته
round-the-clock	پیوسته
coalescent	پیوسته
bursts	پیوسته
burst	پیوسته
incessantly	پیوسته
non-stop	پیوسته
syndetic	پیوسته
cohesive	به هم پیوسته
eternal	پیوسته
legato	پیوسته
cursive	پیوسته
d. in	پیوسته
contiguous	پیوسته
ceaselessly	پیوسته
coadunate	پیوسته
for ever and aday	پیوسته
unremittingly	پیوسته
proximate	پیوسته
married	پیوسته
continued	پیوسته
continual	پیوسته
concomitant	پیوسته
continous	پیوسته
in connexion with	پیوسته به
ceaseless	پیوسته
conjoint	پیوسته
attached	پیوسته
uninterrupted	پیوسته
incessant	پیوسته
for evermore	پیوسته
annexed	پیوسته
never ceasing	پیوسته
everywhen	پیوسته
affined	پیوسته
continuous	پیوسته
allied	پیوسته
forecasts	از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecast	از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecasted	از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
know allmen by these presents	بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
it came to my knowledge	من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
intelligently	از روی هوش ازروی اگاهی و بصیرت
conjunct	بهم پیوسته
continuous forms	ورقههای پیوسته
continuous function	تابع پیوسته
continuous paper	کاغذ پیوسته
continuous phase	فاز پیوسته
collective	بهم پیوسته
continuous process	فرایند پیوسته
continuous processing	پردازش پیوسته
continuous scrolling	حرکت پیوسته
continuous spectrum	طیف پیوسته
continuous form	ورقه پیوسته
contiguous	همجوار پیوسته
connecting arrangement	ترتیب پیوسته
continuate	پیوسته بهم
continuous data	دادههای پیوسته
continuous distributions	توزیع پیوسته
gamosepalous	پیوسته کاسبرگ
gamophyllous	پیوسته برگ
gamopetalous	پیوسته گلبرگ
full time	پیوسته کار
continuous duty	کار پیوسته
continuous error	خطای پیوسته
accrete	بهم پیوسته
flow chip	براده پیوسته
diligence	کوشش پیوسته
haunts	پیوسته امدن به
haunt	پیوسته امدن به
adjoin	پیوسته بودن