English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
full time پیوسته کاری تمام وقت
Other Matches
finishing تمام کاری
To sell at coast price . مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
hot valve clearance فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
away پیوسته بطور پیوسته
local area network کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را اجرا میکند و عملیات ابتدایی شبکه را کنترل میکند. تمام ایستگاههای کاری شبکه محلی به سرور شبکه مرکزی وصل هستند و کاربران وارد آن می شوند
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminated تمام شدن تمام کردن
terminate تمام شدن تمام کردن
terminates تمام شدن تمام کردن
torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing خطوط خاتم کاری و منبت کاری
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
cohesive به هم پیوسته
allied پیوسته
never ceasing پیوسته
d. in پیوسته
ceaselessly پیوسته
affined پیوسته
annexed پیوسته
continuous پیوسته
cursive پیوسته
unremittingly پیوسته
incessant پیوسته
perpetually پیوسته
ceaseless پیوسته
concomitant پیوسته
on and on پیوسته
attached پیوسته
on end پیوسته
continual پیوسته
incessantly پیوسته
contiguous پیوسته
everywhen پیوسته
round-the-clock پیوسته
alway پیوسته
coalescent پیوسته
coadunate پیوسته
eternal پیوسته
non-stop پیوسته
continued پیوسته
proximate پیوسته
in connexion with پیوسته به
burst پیوسته
bursts پیوسته
conjoint پیوسته
legato پیوسته
uninterrupted پیوسته
for evermore پیوسته
for ever and aday پیوسته
continous پیوسته
syndetic پیوسته
married پیوسته
haunt پیوسته امدن به
continuous spectrum طیف پیوسته
haunts پیوسته امدن به
linked list لیست پیوسته
gamosepalous پیوسته کاسبرگ
continuous processing پردازش پیوسته
gamophyllous پیوسته برگ
gamopetalous پیوسته گلبرگ
nid nod پیوسته جنبیدن
continuous scrolling حرکت پیوسته
connected measures اقدامت پیوسته
continuous tone اهنگ پیوسته
full time پیوسته کار
continuous tone ته رنگ پیوسته
symphsis عضو پیوسته
continuous traffic line خط پیوسته امد و شد
continuous variable متغیر پیوسته
insobriety شرب پیوسته
without rest پیوسته لاینقطع
sustained yield بازده پیوسته
forever جاویدان پیوسته
accrete بهم پیوسته
thereunto بضمیمیه ان پیوسته به ان
without intermission پیوسته لاینقطع
sympetalous پیوسته گلبرگ
inseparate بهم پیوسته
vicinal در همسایگی پیوسته
flow chip براده پیوسته
diligence کوشش پیوسته
compacts بهم پیوسته
collateral measures اقدامت پیوسته
whittle پیوسته کم کردن
compacted بهم پیوسته
compact بهم پیوسته
continuate پیوسته بهم
contiguous همجوار پیوسته
compacting بهم پیوسته
continuous data دادههای پیوسته
continuous duty کار پیوسته
aggregates بهم پیوسته
aggregate بهم پیوسته
against پیوسته مجاور
ex post بوقوع پیوسته
to whittle at پیوسته بریدن
continuous forms ورقههای پیوسته
end to end سرهم پیوسته
conjunct بهم پیوسته
connecting arrangement ترتیب پیوسته
permanent water level تراز پیوسته اب
incessant drinking پیوسته گساری
diligency کوشش پیوسته
adjoins پیوسته بودن
peals صدای پیوسته
nid nod پیوسته جنباندن
continuous distributions توزیع پیوسته
pealing صدای پیوسته
pealed صدای پیوسته
peal صدای پیوسته
continuous paper کاغذ پیوسته
to be in a state of f. پیوسته درتغییربودن
accretion رشد پیوسته
continuous function تابع پیوسته
indiscrete بهم پیوسته
continuous phase فاز پیوسته
adjoined پیوسته بودن
continuous error خطای پیوسته
burster فرم پیوسته
continuous process فرایند پیوسته
burst mode حالت پیوسته
collective بهم پیوسته
continuous form ورقه پیوسته
adjoin پیوسته بودن
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
direct connected ماشینهای بهم پیوسته
gamopetalous دارای گلبرگ پیوسته
statement with debate بیانیه با بحث پیوسته
continuous packing column ستون پر شده پیوسته
so let us always be kind پیوسته مهربان باشیم
zigzags خطوط جناغی پیوسته
order about پیوسته پی فرمان فرستادن
steadily بطور پیوسته و یکنواخت
continuous function تابع پیوسته [ریاضی]
to breed in and in پیوسته باخویشاوندان پیوندکردن
continuous background radiation تابش زمینهای پیوسته
zigzagging خطوط جناغی پیوسته
zigzagged خطوط جناغی پیوسته
zigzag خطوط جناغی پیوسته
to keep on پیوسته نگاه داشتن
continuing appropriation تامین اعتبار پیوسته
to peg a way at some work پیوسته درسرچیزی کارکردن
continuous forms فرم های پیوسته
to hang together باهم پیوسته یامتحدبودن
continuous extraction apparatus دستگاه استخراج پیوسته
to chop and change پیوسته تغییررای دادن
continuous levelling تراز یابی پیوسته
indiscretely بطور بهم پیوسته
uniterrupted پیوسته غیرمقطوع دایم
continuous grading دانه بندی پیوسته
steadied پیوسته ویکنواخت کردن
continuous rating کار پیوسته اسمی
continuous flow analyser تجزیه گر جریان پیوسته
to run on بهم پیوسته بودن
he kept on speaking پیوسته سخن میگفت
steadying پیوسته ویکنواخت کردن
tractor feed تغذیه کاغذ پیوسته
gamophyllous دارای برگ پیوسته
gamosepalous دارای کاسبرگ پیوسته
always پیوسته همه وقت
steadiest پیوسته ویکنواخت کردن
steady پیوسته ویکنواخت کردن
steadies پیوسته ویکنواخت کردن
terraces ردیف خانههای بهم پیوسته
terrace ردیف خانههای بهم پیوسته
correlative بهم پیوسته جفت نظیر
companionate بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
to be connected بهم پیوسته [متصل] بودن
to keep the track of something پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
without interruption پیوسته پی در پی بطورمسلسل بدون بادخور
to move a bout پیوسته جای خود را تغییردادن
true or sternal ribs دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
linked pie/column graph نمودار گرد و ستونی پیوسته
feeding storm طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
panoramically بشکل دورنمای مسلسل بطوروسیع و پیوسته
to harp on one string پیوسته روی یک موضوع بحث کردن
croft زمین قابل کشت پیوسته بخانه
crofts زمین قابل کشت پیوسته بخانه
lap یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
close grain دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
infield کشتزار پیوسته بخانه زمین زیر کشت
close grained دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
panoramas تمام نما اینه تمام نما
full track تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama تمام نما اینه تمام نما
dialed راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
enroute personnel افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
dials راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dialled راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dial راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
continuous flow oxygen system سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com