Dictiornary-Farsi | پیوند دوگانه متقارن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (4 milliseconds)

English	Persian
symmetry double bond	پیوند دوگانه متقارن


Other Matches

double bond	پیوند دوگانه
isolated double bond	پیوند دوگانه مجزا
exocyclic double bond	پیوند دوگانه اگزوسیکلی
conjugated double bond	پیوند دوگانه مزدوج
endocyclic double bond	پیوند دوگانه اندوسیکلی
hydrogen bonding	پیوند هیدروژنی [ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن] [در رنگرزی]
twofold	دوگانه
double star	دوگانه
dual	دوگانه
two some	دوگانه
double-take	واکنش دوگانه
coconsciousness	هشیاری دوگانه
ghost signal	تصویر دوگانه
duplex telegraphy	تلگراف دوگانه
dualistic dependency	وابستگی دوگانه
dualistic economy	اقتصاد دوگانه
diplacusis	دوگانه شنوی
dualize	دوگانه کردن
duplex ignition	احتراق دوگانه
twin-sets	ژاکت دوگانه
double-takes	واکنش دوگانه
dual processors	پردازندههای دوگانه
double antenna	انتن دوگانه
dual impression	برداشت دوگانه
dual personality	شخصیت دوگانه
dual carriageways	شوسه دوگانه
dual sensation	احساس دوگانه
dualist	دوگانه نگر
double helix	مارپیچ دوگانه
double cropping	کشت دوگانه
double conversion	تبدیل دوگانه
dualism	دوگانه نگری
dual carriageway	شوسه دوگانه
diphthongs	مصوت دوگانه
diphthong	مصوت دوگانه
double armature	ارمیچر دوگانه
dual channel sound system	کانال صوتی دوگانه
dual labor market	بازار کار دوگانه
split sound system	کانال صوتی دوگانه
cumulated double bonds	پیوندهای دوگانه همجوار
dual channel television sound system	کانال صوتی دوگانه
dual disk drive	گرداننده دیسک دوگانه
isochronous	متقارن
isochronal	متقارن
palindrome	متقارن
symmetrization	متقارن
palindromes	متقارن
simultaneous	متقارن
concurrent	متقارن
symmetric	متقارن
symmetrical	متقارن
homolographic	متقارن
doobal dang sang	ضربه پرشی دوگانه تکواندو
symmetrical system	جریان متقارن
symmetric matrix	ماتریس متقارن
polarising	متقارن کردن
bilateral	متقارن الطرفین
axisymmetric	متقارن محوری
symmetrical distribution	توزیع متقارن
summetrical defence	دفاع متقارن
polarised	متقارن کردن
polarises	متقارن کردن
symmetric	هم اندازه متقارن
polarize	متقارن کردن
polarizes	متقارن کردن
polarizing	متقارن کردن
asymmetrical	غیر متقارن
symmetric list	لیست متقارن
symmetrize	متقارن ساختن
symmetry stretching	کشش متقارن
turkish knot	گره متقارن
syzygy	جفت متقارن
axially symmetric	متقارن محوری
equilateral	ازدوطرف متقارن
zygomorphic	متقارن الطرفین
symmetry vibration	ارتعاش متقارن
symmetry top	فرفرهای متقارن
centrosymmetric	متقارن مرکزی
symmetry substance	ماده متقارن
time	متقارن ساختن
timed	متقارن ساختن
times	متقارن ساختن
symmetrical pawn structure	ساختمان پیادهای متقارن
holohedral	دارای بلورهای متقارن
allocheiria	جابجایی بساوشی متقارن
balanced transmission line	سیم انتقال متقارن
allochiria	جابجایی بساوشی متقارن
high pheasant	تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان
symmetrical alternating quantity	کمیت متناوب متقارن نامتوازن
anisometric	دارای قسمتهای غیر متقارن
subcordate	بشکل قلب غیر متقارن
homocercal	دارای دم قرینه متقارن الذنب
isocline	دارای شیب متقارن ومساوی
radiosymmetrical	دارای اضلاع یا شعاعهای متقارن
rhombus wing	بالی با سطح مقطع متقارن
polar	دارای قطب مغناطیسی یا الکتریکی متقارن
counter vailing power	تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
Gulli motife	[نوعی گل و بته متقارن در فرش های ترکمن]
cypher	[حروف بزرگ الفبا در طرح های متقارن]
quadratic quotient search	الگوریتم بازرسی کننده که به هنگام تست مکانهای بعدی جدول از یک ادرس دوگانه استفاده میکند
warping	پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
endless knots	طرح گره بدون انتها [که حالتی از پیچش نخ را بصورت متقارن و ستاره ای شکل به نگاره می بخشد.]
two way alternate operation	عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
consociation	پیوند
inosculation	رگ پیوند
colligation	پیوند
associating	هم پیوند
graftage	پیوند
connexion	پیوند
merging	پیوند
ligature	خط پیوند
grafter	پیوند زن
imping	پیوند
inosculation	پیوند رگ ها
anastomosis	پیوند
grafting	پیوند
slur	پیوند
grafted	پیوند
grafts	پیوند
zonule	پیوند
hyphens	پیوند
transplantation	پیوند
hyphen	پیوند
unrelated	بی پیوند
associate	هم پیوند
associated	هم پیوند
associates	هم پیوند
bond	پیوند
graft	پیوند
slurred	پیوند
slurring	پیوند
slurs	پیوند
link	پیوند
connection	پیوند
connexions	پیوند
synthesis	پیوند
relation	پیوند
ligament	پیوند
ligaments	پیوند
bonding	پیوند
syntheses	پیوند
linkages	پیوند
nexus	پیوند
strapping	پیوند
linkage	پیوند
organ transplantation	پیوند عضو
ogee	منحنی پیوند
dynamic link	پیوند پویا
electrovalent bond	پیوند الکترووالانسی
osteoplasty	پیوند استخوانی
splicer	پیوند دهنده
sailmaker splice	پیوند چادردوز
root graft	پیوند ریشهای
single bond	پیوند یگانه
single bond	پیوند ساده
radio link	پیوند رادیویی
ionic bond	پیوند یونی
polar bond	پیوند قطبی
peptide linkage	پیوند پپتیدی
short splice	پیوند کوتاه
peptide bond	پیوند پپتیدی
outer connection	پیوند برونی
engraft	پیوند زدن
equatorial bond	پیوند استوایی
multiple bond	پیوند چندگانه
hydrogen bond	پیوند هیدروژنی
hyphenate	با خط پیوند نوشتن
syndesmosis	پیوند رباطی
synchondrosis	پیوند غضروفی
mismarriage	پیوند نامناسب
metallic bond	پیوند فلزی
mesalliance	پیوند ناجور
long splice	پیوند بلند
localized bond	پیوند مستقر
linker	پیوند دهنده
link register	ثبات پیوند
three center bonding	پیوند سه مرکزی
back splice	پیوند معکوس
tie bar	اهن پیوند
warm link	پیوند گرم
underpass approach	نشیب پیوند
eye splice	پیوند چشمی
underpass approach	سرازیری پیوند
neural bond	پیوند عصبی
syntropy	پیوند سالم
triple bond	پیوند سه گانه
multivincular	بسیار پیوند
graftage	پیوند زنی
transplantable	پیوند شدنی
heat affected zone	ناحیه پیوند
outcrossing	پیوند دو نژاد
linkage time	زمان پیوند
ablosung	پیوند گسلی
bond distance	طول پیوند
splices	پیوند زدن
splicing	پیوند کردن
splicing	پیوند زدن
bond angle	زاویه پیوند
flange	پیوند لوله
flanges	پیوند لوله