Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
back splice	پیوند معکوس
Other Matches
hydrogen bonding	پیوند هیدروژنی [ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن] [در رنگرزی]
conversing	معکوس
contrary	معکوس
reversible	معکوس
countering	معکوس
countered	معکوس
counter	معکوس
reversals	معکوس
reversal	معکوس
conversely	معکوس
conversing	:معکوس
converses	:معکوس
conversed	معکوس
conversed	:معکوس
converse	معکوس
converse	:معکوس
vice versa	معکوس
converts	معکوس
converting	معکوس
converted	معکوس
obverse	معکوس
convert	معکوس
inverse	معکوس
reversed	معکوس
converses	معکوس
negative	معکوس
negatives	معکوس
reversing	معکوس
reciprocal	معکوس
reversion	معکوس
reverse	معکوس
reverses	معکوس
upside down	معکوس
inverter	معکوس کننده
backset	معکوس وارونه
countdowns	شمارش معکوس
reverse gears	دنده معکوس
reverse gear	دنده معکوس
reverses	معکوس کردن
mirroring	معکوس نمودن
indian in reverse	هندی معکوس
reverse	معکوس کردن
reverse	معکوس کننده
reverses	معکوس کننده
reversed	معکوس کننده
back conductance	برقرسانایی معکوس
opposites	روبرو معکوس
opposite	روبرو معکوس
inverse	واژگونه معکوس
feedback	تزویج معکوس
back formation	اشتقاق معکوس
back resistance	مقاومت معکوس
reversing	معکوس کننده
reversing	معکوس کردن
draw back	کشیدن معکوس
reversed	معکوس کردن
countdown	شمارش معکوس
reciprocal	معکوس دوجانبه
reverse bias	تغذیه معکوس
reverse bias	پیشقدر معکوس
reversal process	جریان معکوس
reversal film	فیلم معکوس
retroaction	عمل معکوس
reversion	معکوس کردن
obversion	استنتاج معکوس
obcordate	قلبی معکوس
negative relation	رابطه معکوس
negative correlation	همبستگی معکوس
negative caster	گردش معکوس
reverse control	کنترل معکوس
back-up	معکوس ریختن
reciprocal	متقابل معکوس
dis-	معکوس کردن
switcheroo	عمل معکوس
reverse video	ویدئوی معکوس
reverse speed	سرعت معکوس
reverse slope	شیب معکوس
reverse polarity	پلاریته معکوس
reverse pitch	گام معکوس
reverse osmosis	اسمز معکوس
reverse current	جریان معکوس
back up	معکوس ریختن
set back	معکوس پس زدن
reverse thrust	تراست معکوس
inverse relationship	ارتباط معکوس
inverse ratio	نسبت معکوس
inverse function	تابع معکوس
inverse feedback	واخوراند معکوس
invert matrix	ماتریس معکوس
inverse ratio or proportion	نسبت معکوس
invertible	معکوس شدنی
conversely	بطور معکوس
inverse voltage	ولتاژ معکوس
lateral inversion	معکوس جانبی
invert suger	قند معکوس
inverted structure	ساختار معکوس
inverted file	فایل معکوس
inverted opening	گشایش معکوس
inverting circuit	مدار معکوس کننده
shift the rudder	معکوس کردن سکان
de-	معکوس عمل کردن
reversed battery plate	صفحه باتری معکوس
king's indian in reverse	هندی شاه معکوس
inverted file	فایل معکوس شده
inverse	تابع معکوس [ریاضی]
backfire	نتیجه معکوس گرفتن
inverse function	تابع معکوس [ریاضی]
retrogressing	ترقی معکوس کردن
retrogresses	ترقی معکوس کردن
reverse video	صفحه نمایش معکوس
initial inverse voltage	ولتاژ معکوس نخستین
couple back	معکوس تزویج شدن
one's complement	معکوس یک عدد دودویی
backfired	نتیجه معکوس گرفتن
obvert	نتیجه معکوس گرفتن از
backfiring	نتیجه معکوس گرفتن
back titration	تیتر کردن معکوس
back turns of armature	سیمپیچی معکوس ارمیچر
retroact	عمل معکوس کردن
What invert sugar	قند معکوس چیست
reverse current circuit breaker	مدارشکن جریان معکوس
reverse flow regin	ناحیه جریان معکوس
double quartan fever	نوبه ربع معکوس
inverse electrode current	جریان الکتردی معکوس
backfires	نتیجه معکوس گرفتن
inverse current	جریان ولتاژ معکوس
retrogressed	ترقی معکوس کردن
retrogress	ترقی معکوس کردن
complements	معکوس یک عدد دودویی
complementing	معکوس یک عدد دودویی
complemented	معکوس یک عدد دودویی
complement	معکوس یک عدد دودویی
back azimuth method	گرای معکوس در اخراج اشعه
high back resistance diode	دیود با مقاومت معکوس زیاد
high back resistance diode	دیود با مفاومت معکوس بالا
reversion	برگرداندن شیب معکوس دادن
back scattering	توزیع معکوس امواج رادیویی
back scattering	پخش معکوس امواج رادیویی
backtracking	عمل پیمایش معکوس یک لیست
reverse polish notation	نشان گذاری لهستانی معکوس
peak inverse anode voltage	اوج ولتاژ اندی معکوس
converting	معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
count down	از بالا به پایین شمردن شمارش معکوس
to invert a fraction	برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
convert	معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converted	معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converts	معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
inverts	قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverting	قلب عبارت معکوس کردن نسبت
invert	قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inosculation	رگ پیوند
slurs	پیوند
synthesis	پیوند
relation	پیوند
connexion	پیوند
ligament	پیوند
ligaments	پیوند
consociation	پیوند
ligature	خط پیوند
slurring	پیوند
link	پیوند
colligation	پیوند
inosculation	پیوند رگ ها
connexions	پیوند
slurred	پیوند
hyphen	پیوند
connection	پیوند
associate	هم پیوند
associated	هم پیوند
grafts	پیوند
associates	هم پیوند
zonule	پیوند
associating	هم پیوند
syntheses	پیوند
imping	پیوند
anastomosis	پیوند
merging	پیوند
linkage	پیوند
grafting	پیوند
hyphens	پیوند
nexus	پیوند
graftage	پیوند
graft	پیوند
strapping	پیوند
grafter	پیوند زن
slur	پیوند
bond	پیوند
linkages	پیوند
bonding	پیوند
transplantation	پیوند
grafted	پیوند
unrelated	بی پیوند
reversed rolling moment	گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
roll reversal	حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
aerodynamic blockage thrust reverser	وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
single bond	پیوند یگانه
synchondrosis	پیوند غضروفی
splicer	پیوند دهنده
single bond	پیوند ساده
hydrogen bond	پیوند هیدروژنی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com