Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
wash in
پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
Other Matches
out and in
گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
fast moving stock
موجودی که به سرعت کاهش می یابد
variable incidence
جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
half life period
مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
nose down
خارج شدن هواپیما از پروازتراز بطرف شیرجه و کاهش ارتفاع
downwash
زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
tabbed flap
فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
hinting
در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
okuns law
براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
skyward
بطرف اسمان بطرف بالا
tax friction
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
graduated circle of an alidade
دایره مدرج زاویه یاب صفحه درجه دار زاویه سنج
longitudinal dihedral
اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
grivation
زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف دستگاه
decreases
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
کاهش یافتن کم شدن کاهش
as
بطوریکه
in due f.
بطوریکه
the f. of a table
بطوریکه
so that
بطوریکه
qua
بطوریکه
according as
همچنانکه بطوریکه
angle of rotation
زاویه دوران زاویه چرخش
angle of repose
زاویه تعادل زاویه ارامش
angle of convergence
زاویه تقرب زاویه پارالاکس
entering angle
زاویه ورودی زاویه دخول
declination
زاویه انحراف زاویه میل
loss angle
زاویه تلف زاویه تلفات
inapplicably
بطوریکه تطبیق ننماید
incomputably
بطوریکه نتوان شمرد
backing off
پس پیچش
ten smus
پیچش
deflections
پیچش
intortion
پیچش
curvature
پیچش
intorsion
پیچش
buckling
پیچش
deflection
پیچش
torsion
پیچش
ineffably
بطوریکه نتوان بیان کرد
incommutably
بطوریکه نتوان معاوضه نمود
evincibly
بطوریکه بتوان اثبات کردن
bombing angle
زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
number of threads
تعداد پیچش ها
geometric twist
پیچش هندسی
torsion dynamometer
پیچش سنج
deflexion
انحراف پیچش
wrest
چرخش پیچش
resonantly
با پیچش و ارتعاش
wrested
چرخش پیچش
lock torque
قفل پیچش
wresting
چرخش پیچش
wrests
چرخش پیچش
torsion modulus
مدول پیچش
torsion test
ازمایش پیچش
torsion recorder
ضباط پیچش
fish fag
زن بدزبان یابد دهان
impressibly
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
entertainingly
بطوریکه سرگرم کند بطورتفریح دهنده
ideally
بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
incompressibly
بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
incomprehensibly
بطوریکه نتوان درک یا احاطه کرد
resonance
پیچش صدا طنین
resonances
پیچش صدا طنین
curling
پیچش یا حلقه زنی
direction of thread
سوی پیچش پیچ
eversion
پیچش کف پا به طرف خارج
draw shot
ضربه با پیچش به عقب
intortion
پیچش ساقه انعطاف
inversions
پیچش کف پا به طرف داخل
torsion resistant
مقاوم در برابر پیچش
torsional rigidity
استحکام در مقابل پیچش
torque twist curve
منحنی گشتاور و پیچش
inversion
پیچش کف پا به طرف داخل
intorsion
پیچش ساقه انعطاف
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
the old p should be continued
رویه پیش بایدادامه یابد
illimitably
بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
crimp
پیچش وانقباض عضله درخواب
crimps
پیچش وانقباض عضله درخواب
crimped
پیچش وانقباض عضله درخواب
CSLIP
نرخ ارسال داه افزایش می یابد
alternates
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
continuous
آنچه بدون توقف ادامه یابد
alternated
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternate
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
estate in reversion
هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
decrease
کاهش دادن کاهش
decreases
کاهش دادن کاهش
decreased
کاهش دادن کاهش
twists
دوران حول محور افقی پیچش
twisting
دوران حول محور افقی پیچش
twist
دوران حول محور افقی پیچش
pipelines
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
pipeline
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
ox fly
یکجور مگس که بزیرپوست گاو راه می یابد
hypoventilation
تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
micro prolog
PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
constant angle arch dam
بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
outswinger
توپی که در هوا با پیچش ازتوپزن دور میشود
prosodemic
درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
ventriloquism
سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدا ازکجابیرون امده
covers
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
coverings
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
cover
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
overnight
مسابقهای که ثبت نام 27ساعت پیش از مسابقه پایان می یابد
static economy
اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
Appetite comes with eating.
<proverb>
با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد.
[ضرب المثل]
west coast computer faire
یک نمایشگاه تجاری بزرگ ریزکامپیوتر که سالانه درسان فرانسیسکو گشایش می یابد
dynamically
ساختار سیستم مدیریت داده که میتواند تغییر کند یا تط بیق یابد
dynamic
ساختار سیستم مدیریت داده که میتواند تغییر کند یا تط بیق یابد
blankest
حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
ducks and drakes
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
duck and drake
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
gestalt
معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
blank
حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
accelerationists
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
angle offset method
روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
rarefaction
جریان مافوق صوت درمجرای همگرا که در ان فشارکاهش یافته و سرعت شدیداافزایش یابد
outdent
خطی از متن که نسبت به سایر خطوط یک پاراگراف بیشتر به سمت چپ بسط می یابد
superelevation
تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
parallactic angle
زاویه تقارب نصف النهارات زاویه تقارب
prototypes
اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
prototype
اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
hyperventilation
تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
backward chaining
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
venturi
کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
endless knots
طرح گره بدون انتها
[که حالتی از پیچش نخ را بصورت متقارن و ستاره ای شکل به نگاره می بخشد.]
in-
بطرف
at
بطرف
levo
بطرف چپ
in
بطرف
into
بطرف
acid reduction
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pitch setting
تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
upwards
بطرف بالا
upgrading
بطرف بالا
manward
بطرف انسان
upgraded
بطرف بالا
apporro
بطرف جلو
without
بطرف خارج
upgrades
بطرف بالا
upgrade
بطرف بالا
pakkorro
بطرف بیرون
coastwards
بطرف ساحل
orienting
بطرف خاوررفتن
orient
بطرف خاوررفتن
aport
بطرف چپ کشتی
toward
بطرف نسبت به
orients
بطرف خاوررفتن
rearward
بطرف عقب
atop
بطرف بالا
abaft
بطرف عقب
on
بعلت بطرف
homes
بطرف خانه
homeward
بطرف منزل
home
بطرف خانه
edgeways
بطرف جلوباشد
upward
بطرف بالا
forwards
بطرف جلو
heavenward
بطرف اسمان
to
بطرف روبطرف
mesail
بطرف وسط
cephalad
متمایل بطرف سر
riverward
بطرف رودخانه
to win over to one's side
بطرف خوداوردن
cityward
بطرف شهر
coastward
بطرف ساحل
mesal
بطرف وسط
dorsad
بطرف پشت
earthward
بطرف زمین
earthwards
بطرف زمین
eastwards
بطرف مشرق
to the east of
بطرف مشرق
edgewise
بطرف لبه
mediad
بطرف وسط
frontward
بطرف جلو
frontwards
بطرف جلو
onwards
بطرف جلو
downwards
بطرف پائین
with
بطرف درجهت
i/o
فایلی که محتوای آن از رسانه ذخیره سازی به رسانه جانبی انتقال می یابد
average propensity to save
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
average propensity to consume
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
subscribers
1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscriber
1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
uptilt
بطرف بالا کج کردن
northeastward
بطرف شمال شرقی
norther
بیشتر بطرف شمال
northwestwards
بطرف شمال غربی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com