English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
eversion پیچش کف پا به طرف خارج
Other Matches
curvature پیچش
buckling پیچش
ten smus پیچش
backing off پس پیچش
deflection پیچش
torsion پیچش
intorsion پیچش
deflections پیچش
intortion پیچش
torsion test ازمایش پیچش
number of threads تعداد پیچش ها
wrests چرخش پیچش
torsion recorder ضباط پیچش
torsion modulus مدول پیچش
resonantly با پیچش و ارتعاش
lock torque قفل پیچش
wrested چرخش پیچش
torsion dynamometer پیچش سنج
wrest چرخش پیچش
wresting چرخش پیچش
deflexion انحراف پیچش
geometric twist پیچش هندسی
resonances پیچش صدا طنین
direction of thread سوی پیچش پیچ
draw shot ضربه با پیچش به عقب
resonance پیچش صدا طنین
torsional rigidity استحکام در مقابل پیچش
torsion resistant مقاوم در برابر پیچش
curling پیچش یا حلقه زنی
inversion پیچش کف پا به طرف داخل
intortion پیچش ساقه انعطاف
intorsion پیچش ساقه انعطاف
inversions پیچش کف پا به طرف داخل
torque twist curve منحنی گشتاور و پیچش
crimp پیچش وانقباض عضله درخواب
crimped پیچش وانقباض عضله درخواب
crimps پیچش وانقباض عضله درخواب
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
twists دوران حول محور افقی پیچش
twisting دوران حول محور افقی پیچش
twist دوران حول محور افقی پیچش
outswinger توپی که در هوا با پیچش ازتوپزن دور میشود
out and in گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
wash in پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
endless knots طرح گره بدون انتها [که حالتی از پیچش نخ را بصورت متقارن و ستاره ای شکل به نگاره می بخشد.]
hug the rail غلطیدن یا بلندشدن گوی کنارلبه خارجی میز بیلیارد درنتیجه پیچش گوی
burl [nep] گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
snap pass پاس سریع با پیچش سریع مچ
non-combatants خارج از صف
non combatant خارج از صف
aroint خارج شو
outed خارج
non-combatant خارج از صف
outside خارج
outside در خارج
outsides خارج
outsides در خارج
abroad خارج
out-of- خارج از
outside [of] <adv.> خارج [از]
out- خارج
forth of خارج از
out خارج
off side خارج از خط
externally از خارج
out [of] <adv.> خارج [از]
out of tune خارج
external خارج
per خارج از
outwith [Scotish E] <adv.> خارج [از]
out of خارج از
externals خارج
off خارج از
out-of- در خارج بواسطه
derails از خط خارج شدن
out of در خارج بواسطه
tort خارج از قرارداد
derailing از خط خارج شدن
popping خارج شدن
extragalactic خارج کهکشانی
derailing از خط خارج کردن
extra-marital خارج از زناشویی
off season خارج از فصل
ejects خارج کردن
ejecting خارج کردن
ejected خارج کردن
derails از خط خارج کردن
derailed از خط خارج کردن
derailed از خط خارج شدن
derail از خط خارج کردن
torts خارج از قرارداد
eccentrics خارج از مرکز
overseas خارج ازکشور
eccentric خارج از مرکز
The train ran off the rails. قطار از خط خارج شد
outdoors خارج از منزل
without بطرف خارج
derail از خط خارج شدن
unship خارج کردن
To fall out. از صف خارج شدن
eject خارج کردن
out of question خارج از موضوع
extramundane خارج دنیایی
extramarital خارج از زناشویی
extramarital خارج ازدواجی
extracellular خارج سلولی
extra spectral خارج طیفی
extra regular خارج ازقاعده
extra professional خارج حرفهای
extra cosmical خارج ازعالم
exterritorial خارج الملکتی
expulse خارج کردن
endarch متشکل در خارج
emissive خارج شونده
outbye خارج از دور از
extraterritorial خارج الارضی
extrauterine خارج رحمی
neither here nor there خارج ازموضوع
off center خارج از مرکز
out of action خارج ازنبرد
out of door خارج ازمنزل
out of line خارج از خط جبهه
out of phase خارج از فاز
out of proportion خارج از اندازه
foreign market بازار خارج
out of turn خارج از نوبت
outboard bearing یاتاقان خارج
fescennine خارج ازاخلاق
extravascular خارج رگی
egress خارج شدن
double out 081 خارج
submultiple خارج قسمت
outbound خارج ازمحدوده
outbound مربوط به خارج
not to the point خارج از موضوع
to fall out خارج شدن
off duty خارج از نگهبانی
off duty خارج از خدمت
nonsense خارج از منطق
to pass off خارج شدن
to rule out خارج کردن
off key خارج از مایه
abaxile خارج از مرکز
acentric خارج از مرکز
anieoro از داخل به خارج
ouyby خارج از دور از
over the side خارج از ناو
oversea خارج از کشور
cross country خارج از جاده
phase out خارج کردن
bring out خارج کردن
blow out به خارج دمیدن
soto uke دفاع از خارج
beside the question خارج از موضوع
beside the mark خارج ازموضوع
standaway خارج از بدن
begone خارج شو عزیمت کن
abroad خارج از کشور
inaccessible خارج از دسترس
from outside از خارج [از شهر]
quotients خارج قسمت
outside به سمت خارج
from out of town از خارج [از شهر]
issued خارج شدن
void خارج شدن
issue خارج شدن
out- خارج بیرون
emigration مهاجرت به خارج
discharges خارج کردن
out of doors خارج ازمنزل
outed خارج بیرون
out- خارج از حدود
out خارج از حدود
out خارج بیرون
outed خارج از حدود
discharge خارج کردن
outsides به سمت خارج
away دوراز خارج
from the outside از خارج [از جایی]
quotient خارج قسمت
issues خارج شدن
extraneous خارج از قلمروچیزی
exit خارج شدن
extraction خارج کردن
ungracious خارج از نزاکت
inaccessible <adj.> خارج از دسترس
exits خارج شدن
irrelevant خارج از موضوع
alfresco خارج از منزل
shag اوردن توپ از خارج
obsolescent از رده خارج شده
thrower in پرتابگر خارج از زمین
outward بطرف خارج بیرونی
off centre load بار خارج از مرکز
shagging اوردن توپ از خارج
swap out مبادله کردن به خارج
shags اوردن توپ از خارج
on side در داخل خط خارج نشده
anomalous خارج از رسم بیمورد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com