English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (3 milliseconds)
English Persian
light-load adjustment screw پیچ تنظیم فشار نور
Search result with all words
cut-out روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
cut-outs روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pressure adjustment تنظیم فشار
pressure gaverner تنظیم کننده فشار
Other Matches
sight adjustment تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
cabin pressure فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
tune تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
pressurized cabin اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
range spotting تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tunes تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tune تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
pitot static system سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
pages انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
cabin pressurization safety valve شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic دارای فشار یکسان خط هم فشار
calibration تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
sight alinement تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
low head plant نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
go no go اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
energy absorber مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
pitot pressure فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
trimsize اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
calibrated air speed سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
low voltage distribution system شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
calibration تنظیم
adjustments تنظیم
shaping regulating تنظیم
timing تنظیم
formulation تنظیم
alignments تنظیم
spreading تنظیم
regulation تنظیم
alignment تنظیم
set out تنظیم
adjustment تنظیم
regularization تنظیم
zipped فشار
isobar تک فشار
zipping فشار
distraint فشار
zips فشار
impact فشار
water pressure فشار اب
isobars تک فشار
isobars هم فشار
compression فشار
zip فشار
pressured فشار
impacts فشار
pressure فشار
violence فشار
stressing فشار
tension فشار
pressure sense حس فشار
stroke فشار با پا
stroked فشار با پا
strokes فشار با پا
stroking فشار با پا
tensions فشار
pushes فشار
sense of pressure حس فشار
pressure vessel فشار
bunt فشار با سر
weight فشار
barometric pressure فشار جو
stresses فشار
isobar هم فشار
exertions فشار
exertion فشار
constraint فشار
brunt فشار
pushed فشار
growing pains فشار
pressor فشار زا
atmospheric pressure فشار جو
pressure curve خم فشار
back iron بن فشار
stress فشار
back pressure پی فشار
push فشار
press فشار
isopiestic هم فشار
isobare هم فشار
pressing فشار
low pressure فشار کم
hydraulic pressure فشار اب
thrust فشار
total pressure فشار کل
line of thrust خط فشار
presses فشار
atmosphere فشار جو
atmospheres فشار جو
ice push فشار یخ
thrusts فشار
pressures فشار
strain فشار
pressuring فشار
strains فشار
fantod فشار
thrusting فشار
to draw out تنظیم کردن
adjustable تنظیم پذیر
set up تنظیم کردن
to draw up تنظیم کردن
rocker gear تنظیم جاروبک
to make out تنظیم کردن
attend تنظیم کردن
attending تنظیم کردن
adjustable قابل تنظیم
conduction هدایت تنظیم
rheostat regulation تنظیم با رئوستا
indictment تنظیم ادعانامه
variability قابلیت تنظیم
regulation پهنه تنظیم
adjusability قابلیت تنظیم
adjusting point نقطه تنظیم
adjustment of fire تنظیم تیر
adjustment of rools تنظیم غلطک
timing تنظیم وقت
indictment تنظیم کیفرخواست
indictments تنظیم کیفرخواست
family planning تنظیم خانواده
indictments تنظیم ادعانامه
adjusted تنظیم شده
regulator تنظیم کننده
will adjust تنظیم می کنم
regulators تنظیم کننده
air adjustment تنظیم هوا
speed adjustment تنظیم سرعت
thermostatic regulation تنظیم با دماپای
trigger control تنظیم با ماشه
regiments تنظیم کردن
regiment تنظیم کردن
vertical adjustment تنظیم عمودی
classifying تنظیم کردن
classify تنظیم کردن
classifies تنظیم کردن
tunable تنظیم پذیر
tunably تنظیم پذیر
spark setting تنظیم جرقه
frame تنظیم کردن
adjust تنظیم کردن
adjusting تنظیم کردن
stup string رشته تنظیم
adjusts تنظیم کردن
thermoregulation تنظیم حرارت
thermoregulation تنظیم دمایی
tuneable تنظیم پذیر
formulating تنظیم کردن
vertical justification تنظیم عمودی
regularizes تنظیم کردن
regularized تنظیم کردن
regularize تنظیم کردن
set the watch تنظیم نگهبانی
regularising تنظیم کردن
to set out تنظیم کردن
regularises تنظیم کردن
to put in to shape تنظیم کردن
regularised تنظیم کردن
regularizing تنظیم کردن
formulate تنظیم کردن
formulates تنظیم کردن
formulated تنظیم کردن
voltage regulation تنظیم ولتاژ
setting ring حلقه تنظیم
attends تنظیم کردن
set screw پیچ تنظیم
pilot valve سوپاپ تنظیم
electronic control تنظیم الکترونیکی
electronic tuning تنظیم الکترونی
expanded contrast تنظیم کنتراست
fine adjustment تنظیم فریف
fine adjustment تنظیم دقیق
regulate تنظیم کردن
corrector تنظیم کننده
preset پیش تنظیم
crystal control تنظیم با بلور
precision adjustment تنظیم دقیق
regulating تنظیم کردن
regulates تنظیم کردن
regulated تنظیم کردن
fine setting تنظیم دقیق
fine setting تنظیم میکرومتری
tune تنظیم کردن
arrangements ترتیب تنظیم
arrangement ترتیب تنظیم
indicement تنظیم ادعانامه
inductive tuning تنظیم القائی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com