Dictiornary-Farsi | پیچ ناقص کولاس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 192 (8 milliseconds)

English	Persian
stepped thread	پیچ ناقص کولاس


Search result with all words

stepped thread	کولاس پیچی ناقص
Other Matches

breech	کولاس
breech block	کولاس
gas check pad	بالشتک کولاس
horizontal loading	کولاس افقی
horizontal wedge	کولاس افقی
salvo latch	چفت کولاس
breech block	گاوه کولاس
wedge	گاوه کولاس
wedged	گاوه کولاس
wedging	گاوه کولاس
wedges	گاوه کولاس
breech ring	محفظه کولاس
breech	محفظه کولاس
operating handle	دستگیره کولاس
breechblock tray	سینی کولاس
breech ring	حلقه کولاس
breech recess	محفظه کولاس
breech mechanism	مکانیسم کولاس
breech mechanism	دستگاه کولاس
gunners	کولاس دار
breech block carrier	حامل کولاس
gunner	کولاس دار
operating lever	دستگیره عامل کولاس
wedging	اسکنه کولاس قائم
wedges	اسکنه کولاس قائم
wedged	اسکنه کولاس قائم
wedge	اسکنه کولاس قائم
salvo latch	چفت دستگیره کولاس
breech boresight	صفحه محوریابی کولاس
breech head	پیشانی جنگی گلنگدن یا کولاس
clearing block	قطعه ممانعت از بسته شدن کولاس
spanning tray	سینی پر کن گلوله در توپهای کولاس دار
sliding wedge	تیغه متحرک کولاس گاوهای افقی
breech	جان لوله قسمت پیچ کولاس
manque	ناقص
mutilate	ناقص
mutilated	ناقص
defective	ناقص
inconsummate	ناقص
mutilates	ناقص
rudimentary	ناقص
violators	ناقص
violator	ناقص
imcomplete	ناقص
imperfective	ناقص
in defect	ناقص
mutilating	ناقص
incomplete flower	گل ناقص
stickit	ناقص
imperfect	ناقص
half-baked	ناقص
faulty	ناقص
meagre	ناقص
malformed	ناقص
short	ناقص
unperfect	ناقص
shortest	ناقص
incomplete	ناقص
incorrect	ناقص
roughcast	ناقص
deficient	ناقص
rudimental	ناقص
skimpy	ناقص
inadequate	ناقص
shorter	ناقص
truncated distribution	توزیع ناقص
truncation	ناقص سازی
to put in rime	قافیه ناقص
frustum	هرم ناقص
frustum	مخروط ناقص
lacks	ناقص بودن
wanting in reason	ازعقل ناقص
erectio deficiens	نعوظ ناقص
flawed	معیوب ناقص
framentary	شکسته ناقص
faulty switching	سوئیچینگ ناقص
faulty design	طرح ناقص
moon calf	خلقت ناقص
half baked	ناپخته ناقص
incomplete breakdown	شکست ناقص
incomplete induction	استقراء ناقص
paresis	فلج ناقص
paraparesis	فلج ناقص پا
nubbin	میوه ناقص
miscreation	خلقت ناقص
missed approach	فرود ناقص
mutilator	ناقص کننده
incapacious	بی گنجایش ناقص
in my poor opinion	بعقل ناقص من
in my poor opinion	بعقیده ناقص من
half truth	حقیقت ناقص
tracheid	اوند ناقص
hemiplegia	فلج ناقص
imperfect market	بازار ناقص
imcomplete ditch	گود ناقص
imperfect competition	رقابت ناقص
mooncalf	ناقص الخلقه
demonish	ناقص کردن
apoplexy	سکتهء ناقص
lack	ناقص بودن
annular eclipse	خسوف ناقص
misshapen	ناقص الخلقه
deformed	ناقص شده
deficiently	بطور ناقص
defectively	بطور ناقص
paralysis	سکته ناقص
misfiring	احتراق ناقص
lacked	ناقص بودن
blastie	ناقص الخلقه
imperfectly	بطور ناقص
half	شریک ناقص
half	بطور ناقص
ill	بطور ناقص
ill-	بطور ناقص
ills	بطور ناقص
meagrely	بطور لاغر یا ناقص
miscreate	ناقص الخلقه ساختن
partial color blindness	رنگ کوری ناقص
parachromopsia	رنگ کوری ناقص
oafs	بچه ناقص الخلقه
parachromatopsia	رنگ کوری ناقص
rough cast	اجمالادرست شده ناقص
unemployment equilibrium	تعادل در اشتغال ناقص
sketchier	از روی عجله ناقص
sketchiest	از روی عجله ناقص
to do by halves	ناقص انجام دادن
sketchily	از روی عجله ناقص
sketchy	از روی عجله ناقص
overshoot	فرود ناقص هواپیما
overshooting	فرود ناقص هواپیما
overshoots	فرود ناقص هواپیما
oaf	بچه ناقص الخلقه
market imperfection	ناقص بودن بازار
low order	انفجار کند یا ناقص
heterometabolic	دارای دگردیسی ناقص
evils of imperfect competition	مضار رقابت ناقص
fragmental	ریز شده ناقص
mutilating	ناقص یا فلج کردن
mutilates	ناقص یا فلج کردن
heterometabolous	دارای دگردیسی ناقص
garble	تحریف یا ناقص کردن
incomplete pictures test	ازمون تصویرهای ناقص
fragmentarily	بطور شکسته یا ناقص
fragmentary	ریز شده ناقص
mutilate	ناقص یا فلج کردن
imperfect oligopoly	انحصار چند جانبه ناقص
truncating	شاخه زدن ناقص کردن
catalexis	وتد ناقص دراخر شعر
to break aset	خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
truncated	شاخه زدن ناقص کردن
paretic	دچار فلج ناقص یا عضلانی
rough coating	اجمالا درست شده ناقص
truncates	شاخه زدن ناقص کردن
We don't do things by half-measures.	کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do half-ass job [American E] [derogatory]	کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do things halfway.	کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do things by halves.	کاری را ناقص انجام ندادن
verticillium	قارچ ناقص افت گیاهی
truncate	شاخه زدن ناقص کردن
orthopaedy	فن درست کردن انامهای ناقص
malnutrition	تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
teratology	مبحث شناسایی جنین ناقص الخلقه
huddling	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
hermit crab	خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
hermit crabs	خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
The comparison is misleading [flawed] .	مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
huddled	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddle	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddles	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
operating lever	اهرم عامل اهرم کولاس
paraplegics	فالج ازپا دچارفلج ناقص درپایانیمی ازتن
paraplegic	فالج ازپا دچارفلج ناقص درپایانیمی ازتن
orthopaedic	مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
bobtail	اسب یا سگ دم کل هرچیز ناقص یامختصر شده ادم مهمل
osteoclasis	استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
frictional unemployment	بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
corona discharge	تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
He who grasps too much holds nothing fast. <proverb>	کسی که کاری بیش از تواناییش را بپذیرد آن کار را ناقص انجام می دهد.
frictional unemployment	اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
collapse slump	از هم پاشیدگی بتن را درازمایش افت بتن بوسیله مخروط ناقص گویند
eyespot	چشم ابتدایی چشم رشدنکرده و ناقص
mayhem	چلاق کردن ناقص العضو کردن
normal slump	درازمایش افت مخروطی بتن حالتی است که بتن پس ازنشست شکل مخروطی ناقص خود را حفظ کند
marred	ناقص کردن بی اندام کردن
mar	ناقص کردن بی اندام کردن
marring	ناقص کردن بی اندام کردن
mutilates	ناقص کردن فلج کردن
mutilate	ناقص کردن فلج کردن
mutilating	ناقص کردن فلج کردن
mis run casting	ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست