Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
reconfiguration
پیکر بندی دوباره
Other Matches
absolute configuration
پیکر بندی مطلق
config.sys
در DOS و 2/OS یک فایل متن اسکی که شامل فرمانهای پیکر بندی است
resort
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resorts
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resorted
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
revamp
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
driver
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
drivers
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
overpacking
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
figures
پیکر
figure
پیکر
gemini
دو پیکر
digits
پیکر
the twins
دو پیکر
digit
پیکر
effigy
پیکر
likenesses
پیکر
likeness
پیکر
images
پیکر
image
پیکر
constellations
پیکر
the twin brothers
دو پیکر
constellation
پیکر
arabic notation
پیکر
effigies
پیکر
configurational isomers
هم پیکر
figuring
پیکر
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
icon
پیکر تصویر
icons
پیکر تصویر
gigantic
غول پیکر
titans
غول پیکر
ikons
پیکر تصویر
monstrous
غول پیکر
waxwork
پیکر مومی
waxworks
پیکر مومی
titaness
زن غول پیکر
figurines
پیکر کوچک
figurine
پیکر کوچک
sculptress
پیکر تراش
titan
غول پیکر
gargantua
غول پیکر
cora
[ستون پیکر زن]
immane
غول پیکر
statues
پیکر سازی
portrayer
پیکر نگار
half length
نیم پیکر
statue
پیکر سازی
portraitist
پیکر نگار
iconography
پیکر نگار
pictorial art
پیکر نگاری
statues
هیکل پیکر
iconology
پیکر شناسی
statue
هیکل پیکر
sculptors
پیکر تراش
sculptor
پیکر تراش
giants
ادم غول پیکر
castors
ستاره اول دو پیکر
castor
ستاره اول دو پیکر
paul bunyan
ادم غول پیکر
casters
ستاره اول دو پیکر
figure head
پیکر جلو کشتی
portraiture
پیکر نگاری تعریف
giant
ادم غول پیکر
giant corporation
شرکت غول پیکر
caster
ستاره اول دو پیکر
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
warlock
زن جادو گر و ساحر غول پیکر
gargantuan
غول پیکر عظیم الجثه
sculptures
پیکر تراشی سنگتراشی کردن
paintress
زن پیکر نگاریا رنگ کار
sculpture in miniature
پیکر تراشی کوچک اندام
sculpture
پیکر تراشی سنگتراشی کردن
hermes
هرمس
[تندیس سنگی چار پیکر]
herm
هرمس
[تندیس سنگی چار پیکر]
evaluation rating
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
pastellist
پیکر نگاری که با مداد رنگی کار میکند
antic
[ستون زن پیکر یا دیگر انسان ها با شکل نامتجانس]
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
ratings
طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
rating
طبقه بندی کردن درجه بندی
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
telescopic
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
lineaments
طرح بندی صورت بندی
lineament
طرح بندی صورت بندی
classification
طبقه بندی رده بندی
wording
جمله بندی کلمه بندی
laggin
اب بندی کردن اب بندی ناوها
classifications
طبقه بندی رده بندی
regrade
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
gift wrap
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
gigantic building
ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
ground section
بدنه و پیکر اصلی فرش
[که از در هم رفتگی نخ های تار و پود بدست می آید و اسکلت فرش را بوجود می آورد.]
security classification
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
declassification
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
black designation
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
transparently
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparent
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
grade
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
groups
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
insulation testing apparatus
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
unitized load
بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
approach formation
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
on more
دوباره
bis
دوباره
de novo
دوباره
revet
دوباره
afresh
دوباره
anew
دوباره
continually
دوباره و دوباره
again
دوباره
army class manager activity
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classification
طبقه بندی کردن طبقه بندی
phasing
مرحله بندی مرحله بندی عملیات
classifications
طبقه بندی کردن طبقه بندی
reworks
دوباره ورزیدن
rework
دوباره ورزیدن
restart
شروع دوباره
retakes
دوباره گرفتن
reworking
دوباره ورزیدن
A fresh lease of life.
عمر دوباره
reworked
دوباره ورزیدن
rewake
دوباره برانگیختن
retaking
دوباره گرفتن
resurge
دوباره برخاستن
revest
دوباره گماشتن
replenished
دوباره پر کردن
rewriter
دوباره نویس
retransmit
دوباره فرستادن
second check
بررسی دوباره
recaptured
دوباره تسخیرکردن
refloating
دوباره به اب انداختن
refloats
دوباره به اب انداختن
reinstate
دوباره گماشتن
reinstated
دوباره گماشتن
reinstates
دوباره گماشتن
reinstating
دوباره گماشتن
rally
دوباره بکارانداختن
rallies
دوباره بکارانداختن
rallied
دوباره بکارانداختن
to come again
دوباره امدن
readjusts
دوباره تعدیل
readjusting
دوباره تعدیل
twice born
دوباره زاد
reassembling
دوباره سوارکردن
refloated
دوباره به اب انداختن
refloat
دوباره به اب انداختن
reproduce
دوباره تولیدکردن
reproduced
دوباره تولیدکردن
reproduces
دوباره تولیدکردن
reproducing
دوباره تولیدکردن
recapture
دوباره تسخیرکردن
recaptures
دوباره تسخیرکردن
recapturing
دوباره تسخیرکردن
readjusted
دوباره تعدیل
readjust
دوباره تعدیل
refill
دوباره پرکردن
refreshingly
دوباره سازی
refreshing
دوباره سازی
reconstructions
دوباره سازی
repeats
دوباره ساختن
reconstruction
دوباره سازی
repeats
دوباره گفتن
repeat
دوباره ساختن
repeat
دوباره گفتن
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
replenishing
دوباره پر کردن
replenishes
دوباره پر کردن
refills
دوباره پر کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com