English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
English Persian
oxygen tent چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen tents چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
Other Matches
he is recovered from his cold سرما خوردگی او برطرف شد
slight cold سرما خوردگی کم یا جزئی
nurse a cold سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
smoking room اتاق مخصوص دود دادن ماهی وامثال ان
electrotherapy معالجه امراض بوسیله حرارت حاصله از الکتریسته معالجه با برق
it is proof against cold سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
definitive hospitalization سیستم معالجه قطعی معالجه نهایی
crymotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
cryotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
hair crack شکاف خوردگی ترک خوردگی
such like وامثال ان
stamper چکش وامثال ان
lute گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
therapy معالجه
treatments معالجه
he received a fire treatment معالجه شد
treatment معالجه
healing معالجه
medical treatment معالجه
medical معالجه
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
coldest سرما
cold سرما
colds سرما
colder سرما
stations توقفگاه نظامیان وامثال ان
stationed توقفگاه نظامیان وامثال ان
polt جوجه ماکیان وامثال ان
flinders خرده شیشه وامثال ان
station توقفگاه نظامیان وامثال ان
typefaces مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
climatotherapy معالجه با اب وهوا
malpractices معالجه غلط
radium therapy معالجه بارادیوم
mechanotherapy معالجه مکانیکی
malpractice معالجه غلط
iatraliptics معالجه بامالش
electropathy معالجه برقی
pretreatment معالجه قبلی
treament سلوک معالجه
balneotherapy معالجه باشستشو
emergency treatment معالجه اورژانس
emergency treatment معالجه اضطراری
psychopathy معالجه روانی
medicable قابل معالجه
heliotherapy معالجه با افتاب
trichopathy معالجه ناخوشیهای مو
edermical meducation معالجه جلدی
rest cure معالجه با استراحت
coldigor سازش با سرما
cold short شکنندگی در سرما
catch cold سرما خوردن
i wonder he did not catch cold که سرما نخورد
catch a cold <idiom> سرما خوردن
chills سرما خنکی
cold frame سرما دورکن
psychrophilic سرما دوست
cold frames سرما دورکن
chill سرما خنکی
chill سرما دادن
we were perished with cold از سرما مردیم
chills سرما دادن
refrigerating technique فن سرما سازی
to feel cold از سرما یخ زدن
to freeze از سرما یخ زدن
smokers دوددهنده میوه وگوشت وامثال ان
stapler فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
staplers فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
ribbons نوار ضبط صوت وامثال ان
ribbon نوار ضبط صوت وامثال ان
stringing نخ کشیدن برگهای توتون وامثال ان
lifesaver عضودسته نجات غریق وامثال ان
solid angle زاویه سه بعدی مخروط وامثال ان
smoker دوددهنده میوه وگوشت وامثال ان
chiropody فن معالجه ودرمان امراض پا
faradism معالجه باجریان برق
faradization معالجه باجریان برق
self treatment معالجه پیش خود
orthopathy معالجه بدون دارو
psychiatry معالجه ناخوشیهای دماغی
aerotherapeutics معالجه بوسیله هوا
pretreat قبلا معالجه کردن
diathermy معالجه بوسیله حرارت
graphics کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
To be freezing to death . از سرما خشک شدن
to benvmb with cold از سرما بیحس کردن
cold is merely privative سرما چیزی جز عدم
rime سرما ریزه پله
I have a cold. من سرما خورده ام. [پزشکی]
exposure to cold درمعرض سرما بودن
hoarfrost سرما ریزه پژه
I was frozen to death . از سرما سیاه شدم
pilot burner چراغ کوچک اجاق گاز وامثال ان
scarfs حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
coats of arms نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
coat of arms نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
scarf حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
massotherapy معالجه بوسیله مشت و مال
physicotherapy معالجه بوسایل طبیعی ومکانیکی
pyretotherapy معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
hydropathy معالجه امراض بوسیله اب وتجویز اب
pedicure معالجه امراض دست وپا
psychotherapy ortherapeutics معالجه بوسائل روحی یاهیپنوتیزیم
self treatment معالجه بدون کمک نسخه
pedicures معالجه امراض دست وپا
chronic dose دز قابل معالجه و پیشگیری اتمی
I was shivering all over with cold . از سرما مثل بید می لرزیدم
I dont mind the cold . از سرما ناراحت نمی شوم
post- تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
post تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
posts تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
posted تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
roentgenize بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
faradize بوسیله القای برق معالجه کردن
immunotherapy معالجه یاجلوگیری از بیماری بوسیله پادگن
phototherapy معالجه ناخوشیهای پوست بوسیله روشنایی
correctional treatment روش معالجه از راه اصلاح رفتار
aromatherapy معالجه توسط ماساژ با روغن معطر
hypnotherapy معالجه امراض بوسیله خواب مغناطیسی
proliferous بارور شونده بوسیله پیازیا جوانه زنی وامثال ان
frostbite یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
orthopaedy معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
psychanalyze بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
shook : مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
slopped غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
macedoine مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
slopping هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopping غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slop هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slop غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopped هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
pea jacket or coat جامه کلفت پشمی که ملوانان در سرما می پوشند
helleborism معالجه دیوانگی یاخربق داروی کارکن که ازخربق میسازند
to tuck in a child پتوی روی بچه را درست کردن [که سرما نخورد]
to tuck up a child [British E] پتوی روی بچه را درست کردن [که سرما نخورد]
chilled to the bones <idiom> نفوذ سوز سرما تا مغز استخوان [احساس یخ زدگی]
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
guarding حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
scopolamine ی که با تزریق این ماده وامثال ان گرفته شده باشدقابل ارائه به دادگاه نیست
guards حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
abrasions خوردگی
wear خوردگی
chafe خوردگی
chafes خوردگی
erosion خوردگی
chafing خوردگی
erosion-corrosion خوردگی
corrosion خوردگی
abrasion خوردگی
wears خوردگی
corrsion خوردگی
homeopathy معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
esquire عنوان روی نامه وامثال ان برای مردهاعنوانی که یکدرجه پایین تراز>شوالیه < بوده
disbandment برهم خوردگی
fractions ترک خوردگی
folding چین خوردگی
rick پیچ خوردگی
ricked پیچ خوردگی
folium چین خوردگی
ricks پیچ خوردگی
cancellation قلم خوردگی
crossing out قلم خوردگی
galvanic corrosion خوردگی گالوانیکی
graphitic corrosion خوردگی گرافیتی
fissuration ترک خوردگی
cracking ترک خوردگی
queasiness بهم خوردگی
surface corrosion خوردگی سطحی
shrinkage چروک خوردگی
electrolytic corrosion خوردگی الکترولیتی
electrochemical corrosion خوردگی الکتروشیمیایی
wrinkling چین خوردگی
wrinkles چین خوردگی
wrinkle چین خوردگی
rugosity چروک خوردگی
ruga تاب خوردگی
turmoil بهم خوردگی
erosion corrosion خوردگی- فرسودگی
rancidity باد خوردگی
torsion پیچ خوردگی
corrosive action اثر خوردگی
twists پیچ خوردگی
twisting پیچ خوردگی
collission بهم خوردگی
twist پیچ خوردگی
indisposedness بهم خوردگی
induration پینه خوردگی
vermiculation کرم خوردگی
kink پیچ خوردگی
intercrystalline corrosion خوردگی کریستالی
ricking پیچ خوردگی
muss بهم خوردگی
fraction ترک خوردگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com