Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
strike	چادر را از جا کندن
strikes	چادر را از جا کندن
Other Matches
grubs	جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
grubbed	جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
grub	جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
pulls	کندن پشم کندن از
pull	کندن پشم کندن از
peels	پوست کندن کندن
camps	چادر
awning	چادر
tents	چادر
tent	چادر
tentless	بی چادر
canvases	چادر
canvas	چادر
tentage	چادر
awnings	چادر
camp	چادر
camped	چادر
untented	بی چادر
camp	چادر زدن
pavilions	چادر صحرایی
tent	چادر عشایر
pavilion	چادر صحرایی
tent pole	دیرک چادر
tent pole	تیر چادر
veils	چادر پوشاندن
camped	چادر زدن
camps	چادر زدن
sail hook	قلاب چادر
To pitch a tent.	چادر زدن
for a tent	برای هر چادر
veil	چادر پوشاندن
bell tent	چادر قلندری
encamping	چادر زدن
bedspreads	چادر شب رختخواب
encamps	چادر زدن
marquee	چادر بزرگ
encamped	چادر زدن
encamp	چادر زدن
bedspread	چادر شب رختخواب
marquees	چادر بزرگ
tentage	وسایل چادر
double tent	چادر دو نفره
pup tent	چادر پناهگاه
nomadic	چادر نشین
roof tree	کش دیرک افقی چادر
No camping	چادر زدن ممنوع
furl awning	جمع کردن چادر
ridge pole	کش دیرک افقی چادر
spred awning	چادر پهن کردن
slopping awning	شیب دادن چادر
stanchion	سایبان یا چادر جلومغازه
Camping	اردو یا چادر زدن
nomad	چادر نشین ایلیاتی
nomads	چادر نشین ایلیاتی
side screen	چادر افتاب گیر
frapping awning	باد نگیر کردن چادر
Can we camp here?	آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
campers	شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
Is there a camp site near here?	آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
camper	شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
uncovers	برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
You went in a black veil, but must come out in a w. <proverb>	با چادر سیاه رفتى باید با کفن سفید بیرون بیائى .
fly	فرستادن توپ والیبال به ارتفاع زیاد پارچه سقف چادر
uncovering	برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
uncover	برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
Ensi	[نوعی قالیچه پرده آویز بین ترکمن ها بر سر درب ورودی به چادر استفاده می شود و حالتی از پنجره را نشان می دهد.]
plucks	کندن
plucking	کندن
plucked	کندن
pluck	کندن
pick-up	کندن
to take off	کندن
carves	کندن
carvings	کندن
avulse	از جا کندن
elevator	از جا کندن
elevators	از جا کندن
quills	پر کندن از
quill	پر کندن از
carve	کندن
carved	کندن
pick-ups	کندن
incise	کندن
to chip off	کندن
scour	کندن
to break off	کندن
strip	کندن
gnaws	کندن
gnawed	کندن
gnaw	کندن
scours	کندن
raise	از جا کندن
raises	از جا کندن
tearoff	کندن از
incised	کندن
incises	کندن
gouge	کندن
gouged	کندن
to pick off	کندن
gouges	کندن
gouging	کندن
take off	کندن
scoured	کندن
to put off	کندن
discerption	کندن
pick	کندن
channel	کندن
channeling	کندن
dig , in	کندن
divulsion	کندن
channelled	کندن
channels	کندن
picks	کندن
pug	کندن
channeled	کندن
pugs	کندن
evulsion	کندن
insculp	کندن
graved	کندن
hair pulling	کندن مو
tweeze	کندن مو
channelize	کندن
mined	کندن
mines	کندن
tweese	کندن مو
mine	کندن
cut out	کندن
trench	کندن
trenches	کندن
camps	پادگان اردو زدن چادر زدن
camp	پادگان اردو زدن چادر زدن
camped	پادگان اردو زدن چادر زدن
barks	پوست کندن
unhusk	پوست کندن
excorticate	پوست کندن
entrench	سنگر کندن
excoriate	پوست کندن از
eradicate	ازریشه کندن
pare	پوست کندن
eradicates	ازریشه کندن
eradicated	ازریشه کندن
flense	پوست کندن
flench	پوست کندن
pares	پوست کندن
to dig out	کندن و درآوردن
extirpate	ازبن کندن
to scoop out	با بیل کندن
durdge	جان کندن
moil	جان کندن
deplume	پر و بال را کندن
dehorn	شاخ را کندن
decorticate	پوست کندن از
to strip something off	کندن [پوست]
grain	پشم کندن
mortise	کام کندن
debark	پوست کندن از
outroot	از ریشه کندن
cut a groove	کوم کندن
ross	پوست کندن
hull	پوست کندن
hulls	پوست کندن
sally ship	از گل کندن ناو
barking	پوست کندن
barked	پوست کندن
scalp	پوست کندن از سر
scalps	پوست کندن از سر
bark	پوست کندن
undressing	لباس کندن
undresses	لباس کندن
undress	لباس کندن
rib	نهر کندن
shale	صدف کندن
slipe	پوست کندن از
dig , in	سنگ کندن
scour and fill	کندن و پر کردن
ablate	از بیخ کندن
moats	خندق کندن
peel	پوست کندن
stubbing	از بیخ کندن
peels	پوست کندن
stubbed	از بیخ کندن
stub	از بیخ کندن
doff	لباس کندن
doffing	لباس کندن
doffs	لباس کندن
pelt	پوست کندن
pelted	پوست کندن
pelts	پوست کندن
pared	پوست کندن
uproot	ازریشه کندن
uprooted	ازریشه کندن
uprooting	ازریشه کندن
peel to	پوست کندن
stubs	از بیخ کندن
fag	جان کندن
fags	جان کندن
gully	کارد کندن
gripped	نهر کندن
gripping	نهر کندن
grips	نهر کندن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com