Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
electric primer
چاشنی الکتریکی
flash fuze
چاشنی الکتریکی
Search result with all words
electric squib
نوعی چاشنی با فتیله الکتریکی
Other Matches
fuze
ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
flash tube
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
first fire mixture
خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
electrostatic
ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
PSU
مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
fuzing
چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
electrical and otherwise
الکتریکی و غیر الکتریکی
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
device
چاشنی
percussion caps
چاشنی
amorce
چاشنی
ignitor
چاشنی
capsule
چاشنی
percussion cap
چاشنی
devices
چاشنی
seasoning
چاشنی
igniter
چاشنی
flavourings
چاشنی
detonating charge
چاشنی
destructor
چاشنی
primer
چاشنی
primers
چاشنی
flavoring
چاشنی
flavorings
چاشنی
flavouring
چاشنی
fuze
چاشنی
salmagundi
چاشنی
detonators
چاشنی
sauces
چاشنی
dressing
چاشنی
stuffing
چاشنی
lures
چاشنی
lured
چاشنی
lure
چاشنی
detonator
چاشنی
sauce
چاشنی
cap
چاشنی
capsules
چاشنی
safety fuze
چاشنی
luring
چاشنی
dressings
چاشنی
capped
چاشنی
tutti frutti
چاشنی میوهدار
garnish
چاشنی زدن
destructor
چاشنی انفجاری
ketchup
چاشنی غذا
sauces
چاشنی زدن به
detonation cap
کلاهک چاشنی
garnishes
چاشنی زدن
detonation cord
فتیله چاشنی
detonating cord
مدار چاشنی
spiced
چاشنی غذا
spice
چاشنی غذا
defuse
چاشنی کشیدن
spices
چاشنی غذا
spicing
چاشنی غذا
defusing
چاشنی کشیدن
defuses
چاشنی کشیدن
garnished
چاشنی زدن
relish
چاشنی ذوق
percussion cap
چاشنی ضربتی
percussion caps
چاشنی ضربتی
igniting powder
خرج چاشنی
igniter train
مجموعه چاشنی
adapter booster
چاشنی خوران
relishing
چاشنی ذوق
relishes
چاشنی ذوق
relished
چاشنی ذوق
primer pouch
محفظه چاشنی
sauce
چاشنی زدن به
blasting cap
کلاهک چاشنی
cannon primer
چاشنی توپ
ignition cap
کلاهک چاشنی
garniture
تزیین چاشنی
defused
چاشنی کشیدن
primer seat
مقر چاشنی
seasoner
چاشنی زننده
primes
چاشنی گذاشتن
primed
چاشنی گذاشتن
prime
چاشنی گذاشتن
precussion detonator
چاشنی ضربتی یا دنگی
French dressing
چاشنی سالاد فرانسوی
flavored
چاشنی زدن به معطرکردن
igniting primer
چاشنی مشتعل کننده
flavors
چاشنی زدن به معطرکردن
sauce boat
فرف چاشنی خوری
sauce-boat
فرف چاشنی خوری
sauce-boats
فرف چاشنی خوری
season
دوران چاشنی زدن
initiator
چاشنی مشتعل کننده
condiments
چاشنی ادویه زدن
condiment
چاشنی ادویه زدن
flavor
چاشنی زدن به معطرکردن
activate
چاشنی مین را کشیدن
primer leak
نشد کردن چاشنی
primer leak
خروج گازاز ته چاشنی
seasoned
دوران چاشنی زدن
au naturel
ساده و بدون چاشنی
primer pouch
کیف یافانوسقه چاشنی
uncharged
چاشنی گذاری نشده
primer setback
عقب نشستن چاشنی
chutney
یکنوع چاشنی غذا
melinite
مخصوص تهیه چاشنی
primming
چاشنی گذاری کردن
flavour
چاشنی زدن به معطرکردن
adhesion agent
چاشنی چسب افزا
safing
چاشنی برداری کردن
flavours
چاشنی زدن به معطرکردن
garnishes
چاشنی زدن به ارایش
cannon primer
چاشنی خرج توپ
garnished
چاشنی زدن به ارایش
seasons
دوران چاشنی زدن
garnish
چاشنی زدن به ارایش
gas electric generating set
مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
coupling base
اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
flavored
چاشنی مزه دار کردن
salad dressings
چاشنی وادویه مخصوص سالاد
hung striker
ضارب چاشنی معیوب نارنجک
salad dressing
چاشنی وادویه مخصوص سالاد
hung striker
چاشنی عمل نکرده نارنجک
gamey
چاشنی زده افتضاح اور
flavor
چاشنی مزه دار کردن
squibs
چاشنی خرج راکتهای دریایی
initiator
چاشنی اولیه خرج ابتدایی
squib
چاشنی خرج راکتهای دریایی
flavors
چاشنی مزه دار کردن
flavour
چاشنی مزه دار کردن
flavours
چاشنی مزه دار کردن
gamy
چاشنی زده افتضاح اور
firing mechanism
چاشنی مین مکانیسم تیراندازی
cock
چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
to dress
[salad]
چاشنی زدن
[آرایش دادن ]
[سالاد]
squib
یک نوع چاشنی مخصوص در مداراتش موشک
squibs
یک نوع چاشنی مخصوص در مداراتش موشک
cocking
چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
cocks
چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
mayonnaise
نوعی چاشنی غذا وسالاد مایونز
arm
مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
coupling base
وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
activated
به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
activating
به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
soy
سبوس یا چاشنی چینی یاژاپونی مرکب از لوبیای جوشانده وشیر وغیره
activates
به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
electric
الکتریکی
electrotechnical
الکتریکی
electrical
الکتریکی
delayed contact
چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
dormant
عامل تاخیری مین دریایی چاشنی تاخیری
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
electrical conductivity
رسانندگی الکتریکی
electrical prospecting
کاوش الکتریکی
electrical transcription
ضبط الکتریکی
electrical conductivity
هدایت الکتریکی
electrical model
مدل الکتریکی
electrical interface
تداخل الکتریکی
electrical insulator
عایق الکتریکی
electrical resistivity
مقاومت الکتریکی
electrical schematic
نمودار الکتریکی
electromigration
مهاجرت الکتریکی
electromotor
محرک الکتریکی
electromotor
موتور الکتریکی
electroplating
ابکاری الکتریکی
electrical
سیستم الکتریکی
electron bombbardment
بمباران الکتریکی
electropathy
مداوای الکتریکی
electrovalency
فرفیت الکتریکی
electromagnet
اهنربای الکتریکی
electrolytic iron
اهن الکتریکی
electrolytic capacitor
خازن الکتریکی
electrise
الکتریکی کردن
hot seat
صندلی الکتریکی
electro erosion
فرسایش الکتریکی
spark erossion
فرسایش الکتریکی
electric shocks
شوک الکتریکی
electric shock
شوک الکتریکی
electrovalence
فرفیت الکتریکی
electric contact
کنتاکت الکتریکی
galvano cautery
داغ الکتریکی
dielectric strength
پایدار دی الکتریکی
dielectric stress
بار دی الکتریکی
dielectric strain
بار دی الکتریکی
dielectric power
قدرت دی الکتریکی
dielectric polarization
قطبش دی الکتریکی
electric machine
ماشین الکتریکی
electric potential
پتانسیل الکتریکی
electric resistance
مقاومت الکتریکی
electric drive
محرکه الکتریکی
electric energy
انرژی الکتریکی
electric discharge
تخلیه الکتریکی
electric coupling
پیوست الکتریکی
electric constant
ثابت الکتریکی
electric connection
اتصال الکتریکی
electric component
قطعه الکتریکی
electric clock
ساعت الکتریکی
electric control
کنترل الکتریکی
electric charge
بار الکتریکی
electric bulb
لامپ الکتریکی
electric break down
شکست الکتریکی
electric brake
ترمز الکتریکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com