English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
recoil pit چاله عقب نشینی لوله
Other Matches
counter recoil برگشتن لوله پس از عقب نشینی
intubate لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
backpedal عقب نشینی در مقابل حریف عقب نشینی
withdrawal عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
withdrawals عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
hoses لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
muzzle burst ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
go devil لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
breech end انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannon لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannons لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
recoilless جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
variable recoil سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
vas deferens لوله خروجی بیضه لوله منی
rigatoni رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
borings چاله
pool چاله اب
pooled چاله اب
water hole چاله اب
ditch چاله
ditched چاله
ditches چاله
pools چاله اب
pot hole چاله
pits چاله
pit چاله
depressions چاله
boxes چاله
depression چاله
box چاله
chain locker چاله زنجیر
puddles چاله فاضل اب
lubritorium چاله سرویس
loblolly چاله گل الود
sullage pit چاله نارنجک
pooled برکه چاله اب
puddle چاله فاضل اب
rutty پر چاله چوله
pool برکه چاله اب
pitted سوراخ سوراخ چاله چاله
pools برکه چاله اب
pitting چاله کنی
pockety چاله دار
silt pit چاله رسوب
borrow pit چاله خاکبرداری
sump چاله نارنجک
armpits چاله زیربغل
ammunition pit چاله مهمات
trench چاله و ترانشه
streetwise چاله میدانی
FI'll the pit with earth چاله را با خاک پ؟ کن
soakage pit چاله نارنجک
armpit چاله زیربغل
trenches چاله و ترانشه
pit چاله خرج
sump چاله سنگر
sumps چاله سنگر
pits چاله خرج
sumps چاله نارنجک
foundry pit چاله ریخته گری
recoil pit چاله تیر قائم
crater چاله ترکش گلوله ها
soakage pit چاله زه کشی سنگر
chain pipe دهانه چاله زنجیر
craters چاله ترکش گلوله ها
plashy مانند ابگیریا چاله
ashpit چاله مخصوص خاکستر
oviduct لوله رحمی لوله فالوپ
spigot لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
sockets بست لوله دوراهی لوله
water pipe لوله مخصوص لوله کشی اب
to pipeline با خط لوله لوله کشی کردن
high angle pit چاله مخصوص اجرای تیرقائم
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
batardeau [دیوار عمود بر روی گودال یا چاله]
cratering charge خرج مخصوص تهیه چاله تخریب
armpit چاله تکیه گاه ارنج در تیراندازی
armpits چاله تکیه گاه ارنج در تیراندازی
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
water jump چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
back to battery برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
Better go around than fall into the dithc.. <proverb> از کنار برو تا در چاله نیفتى .((ایتیاط در هر شرطى اصلی است))..
collimating sight دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
sedimentary ته نشینی
subsidence ته نشینی
recoiling پی نشینی
wake شب نشینی
settling ته نشینی
soirees شب نشینی
evening party شب نشینی
sedinentation ته نشینی
an eveing party شب نشینی
adsorption رو نشینی
recoil پی نشینی
soiree شب نشینی
recoils پی نشینی
soirTes شب نشینی
deposit ته نشینی
sedimentation ته نشینی
recoiled پی نشینی
illuviation ته نشینی
nightlife شب نشینی
retrocedence پس نشینی
sedimentation ته نشینی
deposits ته نشینی
waked شب نشینی
wakes شب نشینی
precipitation ته نشینی
recoil عقب نشینی
retreated عقب نشینی
urbanism شهر نشینی
recoiled عقب نشینی
to burn the midnighoil شب نشینی کردن
sanctuary حق بست نشینی
seclusion گوشه نشینی
to burn the midnight oil شب نشینی کردن
suburbia حومه نشینی
fallback عقب نشینی
sanctuaries حق بست نشینی
urbanization شهر نشینی
retreats عقب نشینی
nomadism کوچ نشینی
retreating عقب نشینی
recoils عقب نشینی
recoiling عقب نشینی
retreat عقب نشینی
retrocedence عقب نشینی
cotenancy هم اجاره نشینی
ruralize ده نشینی کردن
hypostatic ناشی از ته نشینی
hutment کلبه نشینی
electrostatic procipitation ته نشینی الکترواستاتیک
reclvsion گوشه نشینی
recesses عقب نشینی
retrocession عقب نشینی
eremitic life گوشه نشینی
recess عقب نشینی
sedimentation pond حوضچه ته نشینی
settlement ته نشینی مسکن
eremitism گوشه نشینی
tenantry اجاره نشینی
break ground عقب نشینی
line of retreat خط عقب نشینی
katabasis عقب نشینی
solitariness گوشه نشینی
silting رسوب ته نشینی
sequestered life گوشه نشینی
settlements ته نشینی مسکن
retreats عقب نشینی کردن
withdraw عقب نشینی کردن
withdraws عقب نشینی کردن
scuttles عقب نشینی روزنه
retirement عقب نشینی اختیاری
scuttle عقب نشینی روزنه
scuttling عقب نشینی روزنه
retreat عقب نشینی کردن
scuttled عقب نشینی روزنه
companionship مصاحبت پهلو نشینی
retreated عقب نشینی کردن
setbacks فشار عقب نشینی
setback فشار عقب نشینی
retreating عقب نشینی کردن
to beat a retreat کوس عقب نشینی
urbanist وابسته بشهر نشینی
give ground <idiom> عقب نشینی کردن
To retreat. To withdraw. عقب نشینی کردن
urbanistic وابسته بشهر نشینی
long recoil عقب نشینی طولانی
to sound the retreat شیپورعقب نشینی زدن
pull away عقب نشینی کردن
recoil mechanism دستگاه عقب نشینی
to fall back عقب نشینی کردن
to lose ground عقب نشینی کردن
rocket propulsion فشارعقب نشینی موشک
sedimentation analysis تجزیه بروش ته نشینی
short recoil عقب نشینی کوتاه
drop back <idiom> عقب نشینی کردن
subornation زیر پا نشینی اغواء
to give ground عقب نشینی کردن
to beat a retreat عقب نشینی کردن
recoil mechanism مکانیسم عقب نشینی
forced withrawal عقب نشینی اجباری
backblast شعله عقب نشینی
back pressure فشار عقب نشینی
backblast موج عقب نشینی
blowback عقب نشینی خودکار
blowback ضربه عقب نشینی
sink ته نشینی حفره یاگودال
colonial معماری کوچ نشینی
sinks ته نشینی حفره یاگودال
ebb current عقب نشینی اب دریا
recoils عقب نشینی کردن توپ
a white collar job کار پشت میز نشینی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com