Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
insinuator
چاپلوس اشاره کننده
Other Matches
designative
اشاره کننده تعیین کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
allusive
اشاره کننده
adumbrative
اشاره کننده
suggestive
اشاره کننده
signaller
اشاره کننده
connotative
اشاره ضمنی کننده
gesticulator
اشاره کننده با سر و دست
poniter
عقربک اشاره کننده
expressive
حاکی اشاره کننده
impilcative
اشاره کننده رساننده
insinuative
اشاره کننده خود جا کن
indicative
خبر دهنده اشاره کننده
determiner
مشخص کننده ضمیر یا صفت اشاره
determiners
مشخص کننده ضمیر یا صفت اشاره
freddie
اشاره به ایستگاه یا یکان کنترل کننده در درگیریهای هوایی
pointers
اشاره کننده نشان گیرنده عقربه ی دستگاه اندازه گیری
pointer
اشاره کننده نشان گیرنده عقربه ی دستگاه اندازه گیری
imply
اشاره داشتن بر اشاره کردن
implying
اشاره داشتن بر اشاره کردن
innuendoes
اشاره تلویحا اشاره کردن
innuendo
اشاره تلویحا اشاره کردن
innuendos
اشاره تلویحا اشاره کردن
implies
اشاره داشتن بر اشاره کردن
circulars
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
sycophantic
چاپلوس
blandishment
چاپلوس
blandisher
چاپلوس
obsequious
چاپلوس
smarmy
چاپلوس
subservient
چاپلوس
bootlick
چاپلوس
fawner
چاپلوس
flatterer
چاپلوس
toady
چاپلوس
sycophant
ادم چاپلوس
lickspittle
آدم چاپلوس
minion
آدم چاپلوس
bootlicker
آدم چاپلوس
yes-man
آدم چاپلوس
sycophants
ادم چاپلوس
suck-up
آدم چاپلوس
puppet
آدم چاپلوس
cat's paw
آدم چاپلوس
doormat
آدم چاپلوس
brown-noser
آدم چاپلوس
toady
آدم چاپلوس
fawner
آدم چاپلوس
stooge
آدم چاپلوس
arse-licker
آدم چاپلوس
footlicker
ادم چاپلوس
ass-kisser
[American E]
آدم چاپلوس
kiss-ass
[American E]
آدم چاپلوس
servile
شایسته نوکران چاپلوس
smooth tongued
خوش بیان چاپلوس
spaniel
سگ پشمالو واویخته گوش ادم چاپلوس
spaniels
سگ پشمالو واویخته گوش ادم چاپلوس
A yes – man . A sycophant .
آدم بله قربان گه ( چاپلوس یا مطیع )
minion
شخص یا جانور سوگلی نوکریا وابسته چاپلوس معشوق
minions
شخص یا جانور سوگلی نوکریا وابسته چاپلوس معشوق
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
reference
اشاره
beck
اشاره
references
اشاره
nutation
اشاره با سر
implications
اشاره
cell pointer
اشاره گر سل
in reference to
با اشاره به
tip
اشاره
warnings
اشاره
warning
اشاره
inking
اشاره
symbol
اشاره
hint
اشاره
implication
اشاره
promptings
اشاره
manifesting
اشاره
prompting
اشاره
allusions
اشاره
allusion
اشاره
manifested
اشاره
gesture
اشاره
gestured
اشاره
gesturing
اشاره
suggestions
اشاره
hints
اشاره
suggestion
اشاره
manifest
اشاره
referrals
اشاره
insinuative
اشاره
intimations
اشاره
intimation
اشاره
slurring
اشاره
slurs
اشاره
manifests
اشاره
referral
اشاره
beckon
اشاره
beckons
اشاره
inkling
اشاره
mentions
اشاره
hinted
اشاره
mentioning
اشاره
slurred
اشاره
slur
اشاره
pointers
اشاره گر
insinuation
اشاره
action
اشاره
actions
اشاره
indication
اشاره
with reference to
با اشاره به
mention
اشاره
pointer
اشاره گر
beckoning
اشاره
beckoned
اشاره
pointing device
دستگاه اشاره گر
stack pointer
اشاره گر پشته
record printer
اشاره گر رکورد
beckoning
اشاره کردن
hints
اشاره کردن
tuch
اشاره کردن
nudges
اشاره کردن
gest
قیافه اشاره
suggestible
اشاره کردنی
cheep
اشاره مختصرکردن به
cheep
اشاره مختصر
sp
اشاره گرپشته
insinuate
به اشاره فهماندن
insinuated
به اشاره فهماندن
flag wagging
اشاره باپرچم
eyewink
اشاره با چشم
geste
قیافه اشاره
motions
اشاره کردن
d. adjective
صفت اشاره
d. pronoun
ضمیر اشاره
abode
اشاره کردن
abodes
اشاره کردن
to throw out
اشاره کردن
to make a motion
اشاره کردن
motion
اشاره کردن
motioned
اشاره کردن
motioning
اشاره کردن
beckon
اشاره کردن
nudging
اشاره کردن
signalled
با اشاره رساندن
suggests
اشاره کردن بر
signaled
با اشاره رساندن
signal
با اشاره رساندن
suggesting
اشاره کردن بر
suggested
اشاره کردن بر
suggest
اشاره کردن بر
short notice
باکوچکترین اشاره
hint
اشاره کردن
nudge
اشاره کردن
nudged
اشاره کردن
mentioning
اشاره کردن
hinted
اشاره کردن
to bring up
اشاره کردن
to raise
اشاره کردن
beckoned
اشاره کردن
to touch upon
اشاره کردن
to touch on
اشاره کردن
infers
اشاره کردن بر
inferring
اشاره کردن بر
inferred
اشاره کردن بر
infer
اشاره کردن بر
mentions
اشاره کردن
beckons
اشاره کردن
insinuates
به اشاره فهماندن
indicatively
بطور اشاره
as previously mentioned
<adv.>
همانطور که اشاره شد
ensign
اشاره دسته
gesticulation
اشاره با سر و دست
point
اشاره کردن
alludes
اشاره کردن
sign language
زبان اشاره
sign languages
زبان اشاره
demonstrative
اسم اشاره
insinuatingly
اشاره کنان
hand gesture
اشاره دست
mention
اشاره کردن
that
اشاره بدور
indicant
اشاره نما
allude
اشاره کردن
ensigns
اشاره دسته
demonstrative
صفت اشاره
modally
با اشاره بوجه
alluding
اشاره کردن
sign language
مکالمه با اشاره
symbol
رمز اشاره
sign languages
مکالمه با اشاره
gesticulations
اشاره با سر و دست
as already mentioned
<adv.>
همانطور که اشاره شد
alluded
اشاره کردن
byword
اشاره یانگاه مختصر
he aimed it at me
اشاره اش بمن بود
to make a gesture of apology
با اشاره معذرت خواستن
as already mentioned
<adv.>
همانطور که قبلا اشاره شد
as previously mentioned
<adv.>
همانطور که قبلا اشاره شد
to point to something
به چیزی اشاره کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com