Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (34 milliseconds)
English
Persian
to print out
چاپ کردن در عکاسی
Search result with all words
imagery
شبیه سازی عکاسی کردن
phototostat
رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
photoengrave
بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
Other Matches
imagery sortie
پرواز مخصوص عکاسی هواپیمای عکاسی ماموریت عکاسی هوایی
continuous strip imagery
عکاسی متوالی از یک نوارزمین عکاسی مداوم از یک نوار
spectrozonal photography
عکاسی از اشیاء منتخب عکاسی از اشیای مخصوص
trimetrogon
عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
country cover diagram
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
lens distortion
خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
photography
عکاسی
photogeny
عکاسی
photochromy
عکاسی رنگی
photographic scale
مقیاس عکاسی
brownies
یکجوردوربین عکاسی
brownie
یکجوردوربین عکاسی
facsimiles
عکاسی رادیویی
photographic chemistry
شیمی عکاسی
heliochrome
عکاسی رنگی
photographic accessories
لوازم عکاسی
flash photography
عکاسی شب بابرق
photographic
وابسته به عکاسی
dark room
تاریکخانه عکاسی
photographic fixing
ثبوت عکاسی
wirephoto
عکاسی رادیویی
photographic strip
باند عکاسی
imagery
عکاسی هوایی
film
فیلم عکاسی
filmed
فیلم عکاسی
photoionization
یونش عکاسی
line of collimation
خط محور عکاسی
phototelegraphy
عکاسی رادیویی
shutterbug
عاشق عکاسی
radiophoto
عکاسی رادیویی
photographic strip
نوار عکاسی
telephoto
عکاسی رادیویی
telephotography
عکاسی رادیویی
kodak
دوربین عکاسی
fax
عکاسی رادیویی
flash
فلاش عکاسی
flashed
فلاش عکاسی
flashes
فلاش عکاسی
aerial photography
عکاسی هوائی
faxing
عکاسی رادیویی
faxes
عکاسی رادیویی
faxed
عکاسی رادیویی
flashlights
لامپ عکاسی
flashlight
لامپ عکاسی
photography
لوازم عکاسی
facsimile
عکاسی رادیویی
safelight
چراغ تاریکخانه عکاسی
isocentre
خط المرکزین دوربین عکاسی
camera axis
محور دوربین عکاسی
(iris) diaphragm
دیافراگم
[دوربین عکاسی]
camera nadir
محورلولایی دوربین عکاسی
thermal imagery
عکاسی مادون قرمز
telephotography
عکاسی از راه دور
negative photo plane
افق شیشه عکاسی
cameras
دوربین یا جعبه عکاسی
photographically
از روی علم عکاسی
photoflash
فشنگ منورمخصوص عکاسی در شب
bombardment photography
عکاسی از بمباران هوایی
iris
دیافراگم
[دوربین عکاسی]
camera
دوربین یا جعبه عکاسی
fan cameras
دوربینهای عکاسی منظرهای
filmstrip
فیلم عکاسی 53 میلمتری
flash lamp
لامپ پر نور عکاسی
Dont move . Hold it. Keep stI'll.
بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
flash bulb
فلاش دوربین عکاسی
exposure station
ایستگاه عکاسی هوایی
vidicon
لوله دوربین عکاسی
image format
اندازه فیلم عکاسی
heliocheomy
عکاسی بارنگ طبیعی
dicing photography
عکاسی در ارتفاع کم باهواپیما
image format
اندازه شیشه عکاسی
exposure scale
جدول پرتوگیری
[عکاسی]
fixer
دوای ثبوت عکاسی
flashbulb
لامپ پرنور فلاش عکاسی
radar imagery
عکاسی به وسیله امواج رادار
photocopied
رونوشت برداری بوسیله عکاسی
platinotype
عکاسی بوسیله املاح پلاتین
photomap
نقشه برداری بوسیله عکاسی
photocopy
رونوشت برداری بوسیله عکاسی
folded optics
وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
photocopying
رونوشت برداری بوسیله عکاسی
camera magazine
جعبه محتوی فیلم عکاسی
photocopies
رونوشت برداری بوسیله عکاسی
photoengraving
گراور سازی بوسیله عکاسی
flashbulbs
لامپ پرنور فلاش عکاسی
camera obscura
اطاقک تاریک جعبه عکاسی
photogravure
گراور سازی از روی شیشه عکاسی
time exposure
مدت بازماندن دیافراگم دوربین عکاسی
ground position
نقطه تصویرزمینی هواپیمای در حال عکاسی
thermal imagery
عکاسی با اشعه حرارتی مادون قرمز
telecamera
دوربین مخصوص عکاسی ازفواصل دور
thermal crossover
تقابل حرارتی در عکاسی مادون قرمز
sortie plot
شمای منطقه پرواز در عکاسی هوایی
cover search
جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
panoramic
دوربین منظره نما یا افق نمادر عکاسی
zoom lenses
عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
canadian , grid
سیستم شبکه بندی عکاسی برجسته منشوری
zoom lens
عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
sonne photography
روش عکاسی به طریقه عکسبرداری از یک نوار ممتدزمین
continuous strip photography
عکاسی به طریق نوار مداوم عکسبرداری هوایی با نوارمداوم
negatives
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
infrared resolution
تجزیه و تحلیل و کاوش هدف با عکاسی مادون قرمز
denitometer
وسیله اندازه گیری درجه تیرگی تصاویر عکاسی
negative
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
coverage index
کالک نمایش مناطق زیرپوشش شناسایی عکاسی هوایی
images
وسیله عکاسی الکترونیکی که سیگنالی تولید میکند به مجموعهای از نورها.
latensification
تقویت عکس فاهر شده عکاسی بوسیله مواد شیمیایی
tipping
در عکاسی هوایی چرخش دوربین حول محور افقی هواپیما
image
[وسیله عکاسی الکترونیکی که سیگنالی تولید میکند به مجموعهای از نورها.]
pantoscope
دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردوازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
box cameras
دوربین عکاسی ساده و جعبه مانند که دستگاه میزان ندارد
tip
در عکاسی هوایی چرخش دوربین حول محور افقی هواپیما
crab angle
زاویه بین مسیر حرکت هواپیما و محور دوربین عکاسی
box camera
دوربین عکاسی ساده و جعبه مانند که دستگاه میزان ندارد
camera cycling rate
نواخت باز و بسته شدن دیافراگم دوربین دوره تناوب عکاسی
panoramic camera
دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردو ازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
light trap
اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
comouflage detection photography
نوعی عکاسی که با استفاده ازفیلم مخصوص انجام شده واستتار دشمن را کشف میکندعکسبرداری ضد استتار
holidays
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holiday
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
photo offset
چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
multispectral
استفاده از چند طیف نوری عکاسی چند طبقه
angle of view
زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
cassette
کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
cassettes
کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
reflight
پرواز مجدد روی منطقه عکاسی شده برای تجدیدعکسبرداری از نقاطی که دردور اول حذف شده اند
photocomposition
کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
blueprints
نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
blueprint
نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
infrared imagery
عکسبرداری مادون قرمز عکاسی با استفاده از اشعه مادون قرمز
angle offset method
روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
to use effort
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com