Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English
Persian
kentledge
چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
Other Matches
forklift
ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
ballast
سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
graving dock
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
flotsam and jetsam
کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
hulks
کشتی سنگین وکندرو
hulk
کشتی سنگین وکندرو
luff
قلاب مخصوص بلندکردن چیزهای سنگین
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
sheet anchors
لنگر سنگین کمر کشتی نقطه اتکاء
sheet anchor
لنگر سنگین کمر کشتی نقطه اتکاء
coaster
کشتی مخصوص کشتیرانی در کنارساحل
coasters
کشتی مخصوص کشتیرانی در کنارساحل
downhaul
طناب مخصوص کشیدن بادبان کشتی
lyle gun
تفنگ مخصوص پرتاب طناب از کشتی
hawser
طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
hawsers
طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
hawse hole
سوراخ دماغه کشتی مخصوص عبور طناب
hatch way
روزنه عرشه کشتی مخصوص پایین فرستادن بار
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
ferrets
هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
ferret
هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
mis run casting
ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
emcumber
سنگین کردن
loads
سنگین کردن
gravitating
سنگین کردن
gravitates
سنگین کردن
gravitated
سنگین کردن
load
سنگین کردن
clogs
: سنگین کردن
clogged
: سنگین کردن
gravitate
سنگین کردن
clog
: سنگین کردن
encumbers
سنگین کردن
incumber
سنگین کردن
encumber
سنگین کردن
encumbered
سنگین کردن
weight
سنگین کردن
encumbering
سنگین کردن
lumbered
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
trade-offs
سبک و سنگین کردن
lugged
سنگین حرکت کردن
lugs
سنگین حرکت کردن
lug
سنگین حرکت کردن
trade off
سبک و سنگین کردن
delibration
سبک سنگین کردن
lugging
سنگین حرکت کردن
larrup
سنگین حرکت کردن
trade-off
سبک و سنگین کردن
hoist
بلند کردن وسایل سنگین
stumping
قطع کردن سنگین افتادن
change down
به دنده سنگین حرکت کردن
hoists
بلند کردن وسایل سنگین
stumps
قطع کردن سنگین افتادن
hoisted
بلند کردن وسایل سنگین
stump
قطع کردن سنگین افتادن
stumped
قطع کردن سنگین افتادن
ladle crane
جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
lute
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
typeface
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
low low
حرکت یواشترازمعمول برای عادت کردن به حمل بار سنگین
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
pedrail
اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
bolt
پیچ مخصوص قفل کردن در
launching
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
letter of marque
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
spitton
فرف مخصوص تف کردن
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
blenders
ماشین مخصوص مخلوط کردن
blender
ماشین مخصوص مخلوط کردن
drying furnace
کوره مخصوص خشک کردن
drying chamber
اطاق مخصوص خشک کردن
file brush
برس مخصوص پاک کردن سوهان
rougher
دستگاه مخصوص ناصاف کردن اشیا
antimateriel agent
عامل مخصوص فاسد کردن اماد
sail
با کشتی حمل کردن
sailed
با کشتی حمل کردن
commissioning the ship
فعال کردن کشتی
sailings
با کشتی حمل کردن
to take ship
با کشتی حمل کردن
to take ship
در کشتی سوار کردن
imbark
در کشتی سوار کردن
jackhammer
مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
mountee
اژیر مخصوص اماده کردن توپهای ناو
space heater
بخاری مخصوص گرم کردن فضای ازاد
hackamore
مهاریاپوزه بند مخصوص رام کردن اسب
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
to lay one on a ship
کشتی را در بندر توقیف کردن
to go for a sail
با کشتی بادی سفریاگردش کردن
cargo documentation
بارنامههای کشتی بارنامه کردن
ships
با کشتی حمل کردن فرستادن
commissioning the ship
وارد خدمت کردن کشتی
time charter
کرایه کردن موقت کشتی
to outgo
حرکت کردن
[به مقصدی]
[کشتی]
ship
با کشتی حمل کردن فرستادن
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
ricer
رنده مخصوص رشته کردن سیب زمینی وخمیر
crop end saw
اره مخصوص قطع کردن بخشهای اضافی شمش
embedded code
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
stowage
حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
plundrage
غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
circumnavigate
دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
so strike one's flag
کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
to sail
[for]
با کشتی بادی آغاز به سفر کردن
[به]
reefknot
گره مربع مخصوص توگذاشتن یا جمع کردن بادبان تو گذاشتن
tuning pipe
نای مخصوص کوک ومیزان کردن بعضی الات موسیقی
lattice
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
tedder
ماشین مخصوص پخش وخشک کردن علف درو شده
lattices
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
caster
ریخته گر
cast copper
مس ریخته گی
casting
ریخته گی
founders
ریخته گر
besprent
ریخته
foundry man
ریخته گر
foundered
ریخته گر
metal founder
ریخته گر
foundering
ریخته گر
moulder
ریخته گر
brass founder
ریخته گر
hot topping
ریخته گی
founder
ریخته گر
disorganized
در هم ریخته
to take off one
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
keel
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
poop
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
poops
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
wreck
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecking
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
keels
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
wrecks
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
lotions
محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون
claim frame
فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
lotion
محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون
bituminous paint
رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
skinning
پوسته ریخته گی
moulding
ریخته گری
skinned
پوسته ریخته گی
investment castings
ریخته گی بسته
skin
پوسته ریخته گی
casting
قطعه ریخته گی
skins
پوسته ریخته گی
found
ریخته گری
iron foundry
ریخته گی اهن
molten
ریخته ریختگی
foundry
ریخته گری
cast glass
شیشه ریخته گی
cast concrete
بتن ریخته گی
casting
ریخته گری
castellated nut
مهره ریخته گی
cast steel
فولاد ریخته گی
cast metal
فلز ریخته گی
founds
ریخته گری
cast crystal
بلور ریخته
foundries
ریخته گری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com