Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
jump spin
چرخش با اغاز پرش بهوا
Other Matches
neglectful
سر بهوا
wantoner
سر بهوا
waltz three
سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
prisoners base
بازی گرگم بهوا
waft
بهوا راندن بحرکت در اوردن
wafting
بهوا راندن بحرکت در اوردن
wafts
بهوا راندن بحرکت در اوردن
wafted
بهوا راندن بحرکت در اوردن
skyrocketed
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrocket
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
To be transported with joy . To be over joyed . To throw up ones cap.
کلاه خود را بهوا ( به آسمان ) انداختن
skyrockets
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrocketing
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
face off
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
dawning
اغاز اغاز شدن
dawned
اغاز اغاز شدن
dawn
اغاز اغاز شدن
dawns
اغاز اغاز شدن
adagio
رقص دو نفری که زن روی پنجهء پا میرقصد و بکمک مرد آهسته بهوا میپرد
single action
یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
venue
اغاز
onset
اغاز
beginning
اغاز
entrancing
اغاز
originationu
اغاز
venues
اغاز
scratch line
خط اغاز
entrance
اغاز
initiation
اغاز
commencement
اغاز
entrances
اغاز
initation
اغاز
authorship
اغاز
kick-offs
اغاز
entranced
اغاز
inchoation
اغاز
get away
اغاز
incipience or ency
اغاز
insteps
اغاز
getaway
اغاز
getaways
اغاز
initio
در اغاز
jump off
اغاز
kick-off
اغاز
kick off
اغاز
abinitio
از اغاز
instep
اغاز
beginnings
اغاز
origins
اغاز
exordium
اغاز
inception
اغاز
primordium
اغاز
terminus a que
اغاز
origin
اغاز
outset
اغاز
commence
اغاز کردن
debuts
اغاز کار
debut
اغاز کار
incept
اغاز کردن
at the start
در اغاز کار
initialed
واقع در اغاز
commences
اغاز کردن
commenced
اغاز کردن
from a to izzard
از اغاز تا انجام
commencing
اغاز کردن
initial
واقع در اغاز
revivals
اغاز رونق
begin
اغاز کردن
begin
اغاز شدن
begins
اغاز کردن
alpha and omega
اغاز و فرجام
at first
در اغاز کار
initialing
واقع در اغاز
inaugurating
اغاز کردن
alpha
اغاز شروع
thru
از اغاز تاانتها
begins
اغاز شدن
revival
اغاز رونق
initiate
اغاز کردن
takeoff
اغاز پرش
uppermost
از اغاز از ابتدا
takeoffs
اغاز پرش
initiated
اغاز کردن
initiates
اغاز کردن
initials
واقع در اغاز
initiating
اغاز کردن
initialling
واقع در اغاز
initialled
واقع در اغاز
inaugurate
اغاز کردن
inaugurated
اغاز کردن
inaugurates
اغاز کردن
alphas
اغاز شروع
births
اغاز زاد
start of taxt
اغاز متن
start of message
اغاز پیام
start of heading
اغاز سرفصل
start bit
بیت اغاز
initial point
نقطه اغاز
introductive
اغاز کننده
jump off
اغاز حمله
birth
اغاز زاد
birth
اغاز کردن
lead off
اغاز کردن
leadoff
اغاز ضربت
births
اغاز کردن
nodal point
نقطه اغاز
self initiated
خود اغاز
som
اغاز پیام
soft start
اغاز نرم
push off
اغاز کردن
inchoate
اغاز کردن
launching
اغاز کردن
incipit
شروع و اغاز
wire to wire
از اغاز تا فرجام
prime
درجه یک اغاز
primed
درجه یک اغاز
to take to
اغاز نهادن
primes
درجه یک اغاز
to push off
اغاز کردن
launched
اغاز کردن
launch
اغاز کردن
inaugurator
اغاز کننده
launches
اغاز کردن
start bit
ذرهء اغاز نما
through
از اغاز تا انتها کاملا
upfield
نقطه اغاز بازی
originate
اغاز شدن یاکردن
preface
اغاز پیش گفتار
prefaced
اغاز پیش گفتار
prefaces
اغاز پیش گفتار
prefacing
اغاز پیش گفتار
set position
اماده در نقطه اغاز
to take arms
جنگ اغاز کردن
staggering
خط اغاز مسیر هر دونده
originated
اغاز شدن یاکردن
originates
اغاز شدن یاکردن
originating
اغاز شدن یاکردن
staggers
خط اغاز مسیر هر دونده
wire
خط اغاز یا پایان مسابقه
wires
خط اغاز یا پایان مسابقه
aurora
سرخی شفق اغاز
stage
قراردادن اتومبیل در خط اغاز
stages
قراردادن اتومبیل در خط اغاز
era
اغاز تاریخ عصر
eras
اغاز تاریخ عصر
stagger
خط اغاز مسیر هر دونده
guard line
خط اغاز مسابقه شمشیربازی
kick off
ضربه اغاز بازی
kickoff
ضربه اغاز بازی
flagman
پرچم دار خط اغاز
eolithic
متعلق به اغاز عصرسنگ
reoccupy
دوباره اغاز کردن
multilaunching
اغاز بکار چندتایی
pullulate
اغاز توسعه نهادن
exordial
مربوط به اغاز یا مقدمه
new departure
اغاز رویه تازه
jump the gum
خطا در اغاز پرش
grid start
حرکت اتومبیلها با هم در اغاز
decadence
فساد اغاز ویرانی
initial boiling point
نقطه اغاز جوشش
corrosive attack
اغاز و توسعه خورندگی
christmas tide
هفتهای که اغاز ان 42دسامبراست
hajime
اغاز مبارزه کاراته
initials
پاراف در اغاز قرار دادن
initialled
پاراف در اغاز قرار دادن
bump start
اغاز مسابقه با هل دادن موتورسیکلت
initialing
پاراف در اغاز قرار دادن
initialling
پاراف در اغاز قرار دادن
false start
اغاز نادرست خطا در شروع
score
فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
pre game drills
تمرینهای قبل از اغاز مسابقه
tee off
اغاز کردن محکم زدن
begins
اغاز نهادن شروع کردن
scored
فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
scores
فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
repositional
با حروف اضافه اغاز شده
begin
اغاز نهادن شروع کردن
initial
پاراف در اغاز قرار دادن
epochs
اغاز فصل جدید عصر
epoch
اغاز فصل جدید عصر
initialed
پاراف در اغاز قرار دادن
inchoative
تازه اغاز شده اغازی
false starts
اغاز نادرست خطا در شروع
to pipe up
زدن یا خواندن اغاز کردن
overtures
اغاز عمل پیش در امد
overture
اغاز عمل پیش در امد
approach
دورخیر دو کشتی گیر در اغاز مسابقه
greenie
ضربه در اغاز هر بخش بارسیدن به هدف
unilinear
دارای تغییرات مسلسل از اغاز تا پایان
free position
روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
approaches
دورخیر دو کشتی گیر در اغاز مسابقه
endpaper
صفحه سفید اغاز وپایان کتاب
committee boat
قایق داوران در اغاز و پایان مسیر
an inceptive verb
فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
an inceptive
فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
approached
دورخیر دو کشتی گیر در اغاز مسابقه
barriers
نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
barrier
نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
jump-start
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
tae guk
در تکواندو همه چیزبا ته گوک اغاز میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com