Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
continue port/starboard
چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
Other Matches
go on
سخن خود را ادامه دهید
The main road bears to the right.
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
topspin
ادامه حرکت چرخش توپ
dexiotropous
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropic
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
waltz three
سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
attention to port
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
bi directional
چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
one two
ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
orthotropous
دارای تخمک راست راست اسه
To lead an idle life.
راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
plain dealing
معامله راست حسینی راست باز
hold over
به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
destination
را قرار می دهید
destinations
را قرار می دهید
have patience with me
بمن مهلت دهید
show your ticket to him
بلیط خودراباونشان دهید
permit me to say
اجازه دهید بگویم
Please let me know.
لطفا"به من اطلاع دهید
let me know
بمن اطلاع دهید
give it a shake
انرا تکان دهید
may i see you home?
اجازه دهید شمارابخانه
off
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
half face
نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
columnleft
فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
Why don't you answer?
چرا جواب نمی دهید؟
resolveme this
این پرسش را پاسخ دهید
Might I ask a question?
اجازه می دهید یک سئوال بکنم؟
Please reply as a matter of urgency.
لطفا فوری پاسخ دهید.
Please show me the way out I'll show you !
لطفا " را ؟ خروج را به من نشان دهید
If not , please let me know.
درغیر اینصورت به من اطلاع دهید
mouses
که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
mouse
که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
show him your ticket
بلیط خودرا باو نشان دهید
hard starboard
سمت ناو را بسمت مغناطیسی اعلام شده تغییر دهید
single action
یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
arrow pointer
پیکان کوچکی است که می توانید آنرا با استفاده از mouse حرکت دهید
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
linking
طرحی که به شما امکان درج داده از یک برنامه کاربردی به دیگری می دهید با کمک تابع OCE
reach out with an olive branch
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch
<idiom>
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
side step
فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
right justify
هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
guide left
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
hard port
فرمان سمت را به سمت مغناطیسی تغییر دهید درعملیات دریایی
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
half left
فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
going on
ادامه
resumption
ادامه
continuance
ادامه
continuation
ادامه
continuation line
خط ادامه
continuable
قابل ادامه
keep up
<idiom>
ادامه دادن
reopens
ادامه دادن
reopening
ادامه دادن
reopened
ادامه دادن
to follow
ادامه دادن
reopen
ادامه دادن
discontinued
ادامه ندادن
to continue
ادامه دادن
continuant
ادامه دهنده
for a continuance
برای ادامه
continuation card
کارت ادامه
carry on
ادامه دادن
carry-on
ادامه دادن
duration
مدت ادامه
hold on
ادامه دادن
take up
ادامه دادن
keep on
ادامه دادن
continue
ادامه دادن
discontinuing
ادامه ندادن
continue statement
حکم ادامه
discontinues
ادامه ندادن
discontinue
ادامه ندادن
continues
ادامه دادن
over run
ادامه به کاردادن
continuative
ادامه دهنده
hold good
<idiom>
ادامه دادن
to carry on
ادامه دادن
go on
<idiom>
ادامه دادن
bring on
ادامه دادن
to drag on or out
ادامه دادن
to keep on
ادامه دادن
to run on
ادامه داشتن
go along
<idiom>
ادامه دادن
keep
ادامه دادن
keeps
ادامه دادن
run on
ادامه دادن
to take up
ادامه دادن
further
ادامه دادن
hang on
<idiom>
ادامه دادن
discontinuation
عدم ادامه
furthers
ادامه دادن
furthering
ادامه دادن
extends
ادامه دادن
furthered
ادامه دادن
extending
ادامه دادن
discontinuance
عدم ادامه
extend
ادامه دادن
tracked
ادامه گوی در مسیربولینگ
continuation
عمل ادامه دادن
dashed
مسیری را ادامه دادن
live on
بزندگی ادامه دادن
inability to box
ناتوان از ادامه دادن
track
ادامه گوی در مسیربولینگ
dashes
مسیری را ادامه دادن
keep the home fires burning
<idiom>
اجازه ادامه دادن
sustaining
نگهدارنده ادامه دهنده
fall behind
<idiom>
درمانده از ادامه راه
thwarted
ادامه دادن یا کشیدن
tracks
ادامه گوی در مسیربولینگ
thwart
ادامه دادن یا کشیدن
dash
مسیری را ادامه دادن
detainer
حکم ادامه توقیف
shorthanded
ادامه با بازیگر کمتر
viability
امکان ادامه حیات
to press ahead with
با زور ادامه دادن
go head
ادامه بدهید بفرماید
to set on
با زور ادامه دادن
follow-throughs
ادامه حرکت پس از ضربه
follow-through
ادامه حرکت پس از ضربه
transattack period
مدت ادامه تک اتمی
bide
بکاری ادامه دادن
dwell at
به تیراندازی ادامه دادن
contd
مخفف ادامه یافته
time in
ادامه بازی پس از توقف
continuator
ادامه دهنده مستمر
dwell at
اتش را ادامه دادن
maintained
ابقا کردن ادامه دادن
maintains
ابقا کردن ادامه دادن
give someone the green light
<idiom>
اجازه ادامه به کار رادادن
touch in goal line
ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
maintain
ابقا کردن ادامه دادن
maintrain
ادامه دادن عقیده داشتن
runs
دوام یافتن ادامه دادن
resuming
چکیده کلام ادامه یافتن
resumed
چکیده کلام ادامه یافتن
run
دوام یافتن ادامه دادن
extrapolation
ادامه روند تعمیم دهی
resumes
چکیده کلام ادامه یافتن
robust
که کار را پس از خطا ادامه میدهد
Gothic Survival
[ادامه عنصر سبک گوتیک]
keep up with
<idiom>
به شکل قبل ادامه دادن
Keep moving!
ادامه بده
[بدهید ]
به راه!
stick it out
<idiom>
طاقت آوردن ،ادامه دادن
i took up where he left
از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
viability
قدرت ادامه زندگی پس از تولد
extrapolations
ادامه روند تعمیم دهی
discounting match
ادامه ندادن به مسابقه کشتی
robustly
که کار را پس از خطا ادامه میدهد
border break
ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
resume
چکیده کلام ادامه یافتن
hang on
ادامه دادن دوام داشتن
pull off
باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
resumptive
ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
to rumble on
[British E]
ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
to keep the field
جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
border break
ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
run on
ادامه دادن متن بدون توقف
There's more to come.
<idiom>
باز هم هست.
[هنوز ادامه داره]
I can't go on any longer.
من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
continuous
آنچه بدون توقف ادامه یابد
pick up
<idiom>
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
let (something) ride
<idiom>
ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
There's no need to elaborate.
لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
inviable
عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
long haul
<idiom>
مدت درازی بین کاری که ادامه داد
head pole
تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
extend
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extending
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
carry one's bat
تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
to continue one's progress
پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
supersedeas
دستور موقت دادگاه در موردخودداری از انجام یا ادامه کاری
extends
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
play out one's option
ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
set in
<idiom>
تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
revolution
چرخش
circulations
چرخش
volte-face
چرخش
turn
چرخش
circulation
چرخش
turns
چرخش
revolutions
چرخش
rotation
چرخش
twirling
چرخش
whirled
چرخش
whirlpools
چرخش اب
wheeling
چرخش
whirl
چرخش
rotational
چرخش
twirls
چرخش
whirling
چرخش
whirlpool
چرخش اب
twirled
چرخش
twirl
چرخش
whirls
چرخش
wheel
چرخش
swirling
چرخش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com