Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
English
Persian
change spin
چرخیدن با تغییر پا
Search result with all words
change of edge
تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
Other Matches
end strings
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transitions
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
varies
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
plastic
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
windmills
چرخیدن
slue
چرخیدن
heels
چرخیدن
spins
چرخیدن
spin
چرخیدن
windmill
چرخیدن
revolve
چرخیدن
rotated
چرخیدن
rotate
چرخیدن
roll up
چرخیدن
rotates
چرخیدن
revolves
چرخیدن
revolved
چرخیدن
wheel
چرخیدن
wheeling
چرخیدن
swing
چرخیدن
to be in a whirl
چرخیدن
twirl
چرخیدن
twirled
چرخیدن
twirling
چرخیدن
twirls
چرخیدن
turn
چرخیدن
turns
چرخیدن
wheels
چرخیدن
reels
چرخیدن
reeling
چرخیدن
reeled
چرخیدن
to turn round
چرخیدن
heel
چرخیدن
reel
چرخیدن
swings
چرخیدن
turns
گشتن چرخیدن
turn
گشتن چرخیدن
turns
چرخیدن تاباندن
turn
چرخیدن تاباندن
trundled
گشتن چرخیدن
trundle
گشتن چرخیدن
full
چرخیدن ژیمناست
fullest
چرخیدن ژیمناست
birr
صدای چرخیدن
trundles
گشتن چرخیدن
trundling
گشتن چرخیدن
twisting
پیچاندن چرخیدن
twist
پیچاندن چرخیدن
twists
پیچاندن چرخیدن
variable area nozzle
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
pivots
روی پاشنه چرخیدن
whirl
چرخیدن گردش سریع
whirling
چرخیدن گردش سریع
sit spin
چرخیدن روی یک اسکیت
pivots
روی چیزی چرخیدن
whirling
چرخ دادن چرخیدن
pivoted
روی پاشنه چرخیدن
orbit
چرخیدن به دور یک مدار
orbited
چرخیدن به دور یک مدار
trills
چرخیدن روان شدن
run around in circles
<idiom>
دور خود چرخیدن
orbits
چرخیدن به دور یک مدار
whirl
چرخ دادن چرخیدن
trolls
چرخیدن چرخاندن گرداندن
troll
چرخیدن چرخاندن گرداندن
whirled
چرخیدن گردش سریع
whirled
چرخ دادن چرخیدن
whirls
چرخیدن گردش سریع
whiz
مثل فرفره چرخیدن
wry
کنایه امیز چرخیدن
purling
مثل فرفره چرخیدن
purled
مثل فرفره چرخیدن
purl
مثل فرفره چرخیدن
wryly
کنایه امیز چرخیدن
trill
چرخیدن روان شدن
trilled
چرخیدن روان شدن
pivot
روی چیزی چرخیدن
left turn
حرکت به چپ به سمت چپ چرخیدن
purls
مثل فرفره چرخیدن
pivot
روی پاشنه چرخیدن
whirls
چرخ دادن چرخیدن
pivoted
روی چیزی چرخیدن
shoulder roll
چرخیدن روی شانه ها
change
تغییر کردن تغییر دادن
changing
تغییر کردن تغییر دادن
change over
تغییر روش تغییر رویه
changes
تغییر کردن تغییر دادن
changed
تغییر کردن تغییر دادن
pivot
روی پاشنه گشتن چرخیدن
pivoted
روی پاشنه گشتن چرخیدن
jackson haines spin
چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
pivots
روی پاشنه گشتن چرخیدن
free spool
چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
swings
تاب خوردن دور زدن چرخیدن
swing
تاب خوردن دور زدن چرخیدن
swivels
روی محورگرداندن یا گردیدن چرخیدن نوسان
swivelled
روی محورگرداندن یا گردیدن چرخیدن نوسان
swinge
تلوتلو خوردن بدور چیزی چرخیدن
swivel
روی محورگرداندن یا گردیدن چرخیدن نوسان
chest roll
چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
pivoted
توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
pivots
توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
bias
وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
pivot
توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
biases
وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
spinner play
حمله یک نفره با دریافت توپ و چرخیدن یک دایره کامل
fm
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
to wobble
[rotate unevenly]
لنگ بودن
[تاب داشتن]
[به طور نامنظم چرخیدن]
[اصطلاح روزمره]
counter march
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
flips
پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
flip
پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
flipped
پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
angular travel
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
null cycle
زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
ease turn
سرعت چرخش فرود چرخیدن یا دور زدن هواپیمابرای فرود
sprocket holes
مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
swivels
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivel
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
non return to zero
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
misalignment
تغییر
changeless
بی تغییر
conversions
تغییر
alternation
تغییر
commutation
تغییر
fluctuation
تغییر
variation
تغییر
variations
تغییر
vicissitude
تغییر
innovations
تغییر
amendments
تغییر
amendment
تغییر
mutation
تغییر
mutations
تغییر
alteration
تغییر
shunting
تغییر خط
modification
تغییر
innovation
تغییر
stationary
بی تغییر
dachi
تغییر پا
changes
تغییر
change
تغییر
changing
تغییر
conversion
تغییر
changed
تغییر
variative
قابل تغییر
modifying
تغییر دادن
modify
تغییر دادن
versatility
قابلیت تغییر
rebus sic stautibus
تغییر شکل
kainotophobia
تغییر هراسی
reversal shift
تغییر وارون
deviations
تغییر مسیر
strain
تغییر شکل
strains
تغییر شکل
flexility
قابلیت تغییر
kaleidoscopes
تغییر پذیربودن
kaleidoscope
تغییر پذیربودن
secular change
تغییر قرنی
lability
تغییر پذیری
deviation
تغییر مسیر
deed poll
تغییر نام
to convert something into something
تغییر دادن به
variability
تغییر پذیری
turnabout
تغییر عقیده
realigns
تغییر دادن
mutants
تغییر پذیر
mutant
تغییر پذیر
realigning
تغییر دادن
realigned
تغییر دادن
to turn something into something
تغییر دادن به
turnabout
تغییر موضع
turnabouts
تغییر موضع
turnabouts
تغییر عقیده
displeacement of water
تغییر مکان اب
transformation
تغییر شکل
transformation
عمل تغییر
changeable
تغییر پذیر
changeable
قابل تغییر
realign
تغییر دادن
voltage variation
تغییر ولتاژها
vicissitudes of time
تغییر اوضاع
range of variation
ناحیه تغییر
displacement
تغییر موضع
displacement
تغییر مکان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com