English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
chest roll چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
Other Matches
fullest چرخیدن ژیمناست
full چرخیدن ژیمناست
split lean پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
stationary state حالت ایستاده
quasi stationary state شبه حالت ایستاده
to set گذاشتن [در حالت ایستاده]
offhand position حالت ایستاده در تیر اندازی
to set جای دادن [در حالت ایستاده]
kick turn دور زدن در حالت ایستاده
dish rag حالت افقی بدن ژیمناست درامتداد چوب موازنه
jackson haines spin چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
vertical retort tar قطران کورههای ایستاده قطران قرعهای ایستاده
bow wave موجی که از سینه کشتی تولید میشود موج سینه
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
to fall down بروی درافتادن
to eat the leek بروی مبارک خودنیاوردن
the men were locked out در را بروی کارگران بستند
theatricalize بروی صحنه اوردن
cross قلم کشیدن بروی
crosser قلم کشیدن بروی
crosses قلم کشیدن بروی
crossest قلم کشیدن بروی
You are most welcome . قدمتان بروی چشم
epigynous واقع بروی تخمدان برمادگی
To drow ( pull ) a gun on some one . بروی کسی اسلحه کشیدن
Where do you want to go this time of night ? این وقت شب کجا می خواهی بروی ؟
Dont let on that you know. بروی خودت نیاور که موضوع رامیدانی
I forbid you to go . Heaven help you if you go ! اگر رفتی نرفتی ! ( مبا دا بروی )
He closed the door against the peace agreement. تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
zonate واقع بروی یک خط مانند بعضی ازهاگهای چندتایی
sisyphus سیسیفوس که محکوم به غلتاندن سنگی بروی کوه بود
static ایستاده
standing ایستاده
brooches گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
brooch گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
offhand تیراندازی ایستاده
stalled tank تانک ایستاده
standee شخص ایستاده
standing start استارت ایستاده
stationary لایتغیر ایستاده
upright spin چرخش ایستاده
on stilts بالا ایستاده بل
semierect نیمه ایستاده
he is on his legs بر پا ایستاده است
stationary wave موج ایستاده
standing wave موج ایستاده
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
gymnast ژیمناست
gymnasts ژیمناست
stand up روی پا ایستادن ایستاده
statically در حال ایستاده یا ساکن
standup goalie دروازه بانی ایستاده
erectly بطور ایستاده یا عمودی
perpendicular ستون وار ایستاده
stand-up روی پا ایستادن ایستاده
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
I was standing at the street corner . درگوشه خیابان ایستاده بودم
step through method تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
corner-post [پایه ایستاده در سنگ نبش]
leaps جهش ژیمناست
leaped جهش ژیمناست
leap جهش ژیمناست
neoclassical economics در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
pointsman عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
landing فرود ژیمناست به زمین
half circle چرخش نمیدایره ژیمناست
stutz عقبگرد جلو ژیمناست
tumbler ژیمناست زمینی کار
landings فرود ژیمناست به زمین
cut درو زدن ژیمناست
stag leap پرش پا باز ژیمناست
tumblers ژیمناست زمینی کار
cuts درو زدن ژیمناست
straddle vault پرش پا باز ژیمناست
witness stand محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
ashlering [مجموعه ای از سنگ های ساختمانی کوتاه و ایستاده]
double دوبار چرخش کامل ژیمناست
monkey hang اویزان شدن ژیمناست با یک دست
doubled up دوبار چرخش کامل ژیمناست
doubled دوبار چرخش کامل ژیمناست
toe stand ایستادن ژیمناست روی نوک پا
croup انتهای خرک نزدیک ژیمناست
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
the taxis are on their rank اتومبیلهای کرایهای درایستگاه خود ردیف ایستاده اند
dismounting پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله
dismounts پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله
muscle up بالاکشیدن بکمک نیروی عضلانی ژیمناست
single leg balance حرکت تعادلی بدن ژیمناست روی یک پا
support تکیه بدن ژیمناست روی دستها
dismount پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله
swing half turn تاب بدن ژیمناست با نیم پیچ
spots کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
spot کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
english hand balance بالانس ژیمناست روی چوب موازنه
upper arm hang اویزان شدن ژیمناست روی کتفها
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
vorticel جانور ذره بینی حلقهای شکل که در اب ایستاده زندگی میکند
joystick با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
joysticks با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
planche وضع افقی بدن ژیمناست روی دستها
swan scale تعادل ژیمناست روی یک پاروی چوب موازنه
near side سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
mag ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
mags ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
wraparound چرخش 063 درجهای ژیمناست ازبالای ناحیه ران
extend کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
extending کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
coffee grinder حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
coffee grinders حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
extends کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
end on سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
stockli حرکت روی خرک ازانتها به وسط یا بعکس بادایره زدن ژیمناست از پهلو
redbreast پرنده سینه سرخ سینه سرخ
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
roll up چرخیدن
turn چرخیدن
slue چرخیدن
spins چرخیدن
spin چرخیدن
turns چرخیدن
rotates چرخیدن
revolved چرخیدن
revolves چرخیدن
rotate چرخیدن
swing چرخیدن
swings چرخیدن
reel چرخیدن
reeled چرخیدن
reeling چرخیدن
reels چرخیدن
heels چرخیدن
windmills چرخیدن
windmill چرخیدن
to be in a whirl چرخیدن
revolve چرخیدن
to turn round چرخیدن
twirls چرخیدن
twirling چرخیدن
twirled چرخیدن
twirl چرخیدن
heel چرخیدن
rotated چرخیدن
wheels چرخیدن
wheeling چرخیدن
wheel چرخیدن
cold forming حالت دهی در حالت سرد
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case حالت نهائی حالت حدی
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
panel نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
trundling گشتن چرخیدن
trundles گشتن چرخیدن
twist پیچاندن چرخیدن
trundle گشتن چرخیدن
twists پیچاندن چرخیدن
change spin چرخیدن با تغییر پا
turn گشتن چرخیدن
turns گشتن چرخیدن
turns چرخیدن تاباندن
trundled گشتن چرخیدن
birr صدای چرخیدن
twisting پیچاندن چرخیدن
turn چرخیدن تاباندن
whiz مثل فرفره چرخیدن
whirl چرخ دادن چرخیدن
wry کنایه امیز چرخیدن
run around in circles <idiom> دور خود چرخیدن
whirl چرخیدن گردش سریع
orbits چرخیدن به دور یک مدار
trill چرخیدن روان شدن
orbited چرخیدن به دور یک مدار
orbit چرخیدن به دور یک مدار
wryly کنایه امیز چرخیدن
purl مثل فرفره چرخیدن
purled مثل فرفره چرخیدن
purling مثل فرفره چرخیدن
trills چرخیدن روان شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com