English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (9 milliseconds)
English Persian
spinning wheel چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
spinning wheels چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
Other Matches
handlers گرداننده
users گرداننده ها
drives گرداننده
inverter بر گرداننده
operator گرداننده
operators گرداننده
handler گرداننده
operator گرداننده
operators گرداننده ها
user گرداننده
drive گرداننده
interrupt handler گرداننده وقفه
driver راننده گرداننده
drivers راننده گرداننده
driving belt تسمه گرداننده
st0 drive گرداننده 605ST
driving axle محور گرداننده
driving axle اکسل گرداننده
drive number شماره گرداننده
driving flange فلانژ گرداننده
driving rod میله گرداننده
driving sleeve استوانه گرداننده
driving wheel چرخ گرداننده
final drive گرداننده نهایی
current drive گرداننده کنونی
driving flange لبه گرداننده
hard drive گرداننده سخت
operating lever اهرم گرداننده
default drive گرداننده پیش فرض
winchester disk drive گرداننده دیسک وینچستر
dual disk drive گرداننده دیسک دوگانه
peristrephic گرداننده موجب گردش
drives راندن گرداندن گرداننده
drive راندن گرداندن گرداننده
back driving axle محور گرداننده عقب
driving torque گشتاور پیچشی گرداننده
magnetic tape transport گرداننده نوار مغناطیسی
magnetic tape drive گرداننده نوار مغناطیسی
crank drive گرداننده میل لنگ
final drive چرخ گرداننده نهایی شنی
driving pinion چرخ دندانه پی نیون گرداننده
sprocket دنده ملخی مین چرخ گرداننده نهایی در تانک
sordid هرزه
licentious هرزه
filth هرزه
salacious هرزه
harlot هرزه
rakish هرزه
harlots هرزه
immoral هرزه
tart زن هرزه
tarts زن هرزه
libertine هرزه
libertines هرزه
prurient هرزه
rep زن هرزه
sloven هرزه
lubricousor lubricious هرزه
limmer زن هرزه
pornerastic هرزه
giglot زن هرزه
giglet زن هرزه
foulmouthed هرزه گو
rakehell هرزه
rakehelly هرزه
rammish هرزه
rantipole هرزه
lubricious هرزه
scabrous هرزه
minx زن هرزه
sluttish هرزه
trollop زن هرزه
love alce هرزه
ribald هرزه
rake هرزه
dissolute هرزه
bitches زن هرزه
lascivious هرزه
bawdy هرزه
lewd هرزه
jade زن هرزه
raking هرزه
rakes هرزه
bitch زن هرزه
bitched زن هرزه
bitching زن هرزه
profligate هرزه
famester ادم هرزه
gangue هرزه سنگ
weedy پر از علف هرزه
lasciviously هرزه وار
broadest پهناور زن هرزه
gamester هرزه و مهمل
foulmouthed هرزه دهن
cackles هرزه درایی
cackled هرزه درایی
footle هرزه درایی
cackle هرزه درایی
forb علف هرزه
reprobate هرزه محرومیت
perverse گمراه هرزه
weeded علف هرزه
weeding علف هرزه
loose هرزه بی بندوبار
whoremonger ادم هرزه
looser هرزه بی بندوبار
loosest هرزه بی بندوبار
roue ادم هرزه
rankly بطورهرزه یا هرزه
prattfall هرزه درای
prater هرزه درای
reprobates هرزه محرومیت
philistia ادم هرزه
obscence هرزه وقیح
nighthawk هرزه شب گرد
graceless هرزه بی فرافت
weed علف هرزه
cackling هرزه درایی
demimonde زنان هرزه
brush علف هرزه
broader پهناور زن هرزه
philistine ادم هرزه
philistines ادم هرزه
frivolity هرزه درایی
goat مرد هرزه
goats مرد هرزه
lechers ادم هرزه
lecher ادم هرزه
rep مرد هرزه
swivelled هرزه گرد
brushes علف هرزه
swivel هرزه گرد
swivels هرزه گرد
broad پهناور زن هرزه
crapulent هرزه خور
pornography هرزه نگاری
dander هرزه گرد
whoremaster ادم هرزه
debauch هرزه کردن
debauchee ادم هرزه
palaver هرزه درایی
perversely بطور هرزه یافاسد
pruriently از روی هرزه خیالی
pinion دنده هرزه گرد
slut زن هرزه وشهوت پرست
pinions دنده هرزه گرد
prate هرزه درایی کردن
sluts زن هرزه وشهوت پرست
pinioning دنده هرزه گرد
traipsing هرزه گردی کردن
weediness پوشیدگی ازعلف هرزه
weedless بدون علف هرزه
journals شفت هرزه گرد
weeding کندن علف هرزه
journal شفت هرزه گرد
traipsed هرزه گردی کردن
weeded کندن علف هرزه
weed کندن علف هرزه
traipse هرزه گردی کردن
jaw هرزه درایی کردن
traipses هرزه گردی کردن
he has a loose conduct ادم هرزه ایست
gas bag یاوه سرا هرزه گو
jaws هرزه درایی کردن
blackgurad ولگرد ادم هرزه
Pica [disorder] هرزه خواری [پزشکی]
ribald بدزبان ادم هرزه
sprawling گشاد نشستن هرزه روییدن
weeder متصدی چیدن علف هرزه
straggles هرزه روییدن سرگردان بودن
sprawl گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawls گشاد نشستن هرزه روییدن
straggle هرزه روییدن سرگردان بودن
flim flam هرزه درایی گزاف گویی
cocotte زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
rogues از علف هرزه پاک کردن
rogue از علف هرزه پاک کردن
straggled هرزه روییدن سرگردان بودن
straggling هرزه روییدن سرگردان بودن
crapulent وابسته به هرزه خوری و زیاده روی
spud بیلچه مخصوص کندن علف هرزه
spuds بیلچه مخصوص کندن علف هرزه
pivots توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
cultivators ماشین شخم زنی وعلف هرزه کنی
pivoted توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
pivot توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
cultivator ماشین شخم زنی وعلف هرزه کنی
constant speed drive چرخدندهای با ضریبهای متغیر که برای ثابت نگه داشتن دور قسمت گردنده بین دو سیستم گرداننده و گردنده قرار میگیرد
evertor عضله برون گرداننده عضله راجعه
capstan میله نوار گردان یا واحد پشتیبانی نوار که باعث میشود نوار به نوک خواندن / نوشتن یا گرداننده منتقل نماید
disk drives گرداننده دیسک دیسک گردان
disk drive گرداننده دیسک دیسک گردان
gad با میخ محکم کردن هرزه گردی کردن
scatology وسواس هرزه گویی وسواس نجاست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com