English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (2 milliseconds)
English Persian
shrinkage چروک خوردگی
rugosity چروک خوردگی
Other Matches
hair crack شکاف خوردگی ترک خوردگی
wrinkles چروک
puckers چروک
puckering چروک
puckered چروک
wrinkle چروک
pucker چروک
wrinkling چروک
puchery چروک
rimple چروک
plica چروک
wizen چروک
shrinkage چروک
draw in چروک کردن
shrivel چروک شدن
crimpy چروک دار
rumples چروک دادن
rumpled چروک دادن
rumple چروک دادن
ruffs چروک کردن
ruff چروک کردن
puchery چروک شدن
constringe چروک شدن
shriveled چروک شدن
shriveling چروک شدن
puckers چروک شدن
shrink چروک شدن
puckering چروک شدن
puckered چروک شدن
shrinking چروک شدن
pucker چروک شدن
shrinks چروک شدن
shrinkage چروک شدگی
shrivels چروک شدن
shrivelling چروک شدن
ruffe چروک کردن
creasing چین و چروک
wizened پرچین و چروک
shrinker چروک دهنده
shrinker چروک خورنده
shrinkable چروک خوردنی
rugose برچین و چروک
rumpling چروک دادن
touse چروک شدن
crease چروک شدن
crease چین و چروک
creasing چروک شدن
withered چروک خورده
creases چین و چروک
creases چروک شدن
creased چین و چروک
creased چروک شدن
wrinkle چین و چروک خوردن
flaccid چروک شده اویخته
ruga پیچ و خم چین و چروک
wrinkling چین و چروک خوردن
wrinkles چین و چروک خوردن
rucks چین و چروک وتاه پارچه یا کاغذ باطله
plasmolysis چروک و انقباض سفیده یاخته وخروج از جداریاخته
ruck چین و چروک وتاه پارچه یا کاغذ باطله
abrasions خوردگی
erosion-corrosion خوردگی
chafe خوردگی
chafes خوردگی
chafing خوردگی
corrosion خوردگی
abrasion خوردگی
wear خوردگی
wears خوردگی
corrsion خوردگی
erosion خوردگی
crow's foot هرچیزی بشکل پنجه کلاغ چین و چروک گوشه لب و چشم.
collission بهم خوردگی
erosion corrosion خوردگی- فرسودگی
corrosive action اثر خوردگی
electrochemical corrosion خوردگی الکتروشیمیایی
electrolytic corrosion خوردگی الکترولیتی
crossing out قلم خوردگی
fissuration ترک خوردگی
queasiness بهم خوردگی
ruga تاب خوردگی
surface corrosion خوردگی سطحی
torsion پیچ خوردگی
vermiculation کرم خوردگی
muss بهم خوردگی
kink پیچ خوردگی
inurement پینه خوردگی
intercrystalline corrosion خوردگی کریستالی
induration پینه خوردگی
indisposedness بهم خوردگی
pliature چین خوردگی
graphitic corrosion خوردگی گرافیتی
galvanic corrosion خوردگی گالوانیکی
folium چین خوردگی
rancidity باد خوردگی
folding چین خوردگی
fraction ترک خوردگی
ricking پیچ خوردگی
ricked پیچ خوردگی
rick پیچ خوردگی
cracking ترک خوردگی
disbandment برهم خوردگی
twist پیچ خوردگی
screw پیچ خوردگی
turmoil بهم خوردگی
screws پیچ خوردگی
twisting پیچ خوردگی
ricks پیچ خوردگی
cancellation قلم خوردگی
wrinkles چین خوردگی
twists پیچ خوردگی
uneasiness بهم خوردگی
backfall زمین خوردگی
wrinkling چین خوردگی
wrinkle چین خوردگی
fractions ترک خوردگی
cavities کرم خوردگی دندان
cavity کرم خوردگی دندان
revolt بهم خوردگی انقلاب
revolts بهم خوردگی انقلاب
amusements فریب خوردگی پذیرایی
stress corrosion خوردگی در اثر تنش
amusement فریب خوردگی پذیرایی
deception حیله فریب خوردگی
deceptions حیله فریب خوردگی
fold چین خوردگی زمین
folded چین خوردگی زمین
folds چین خوردگی زمین
turn one's stomach <idiom> باعث حال به هم خوردگی
turns پیچ خوردگی قرقره
worm hole جای کرم خوردگی
trainsick دچاربهم خوردگی حال
he is recovered from his cold سرما خوردگی او برطرف شد
hot crack ترک خوردگی گرم
caries کرم خوردگی دندان
indisposition بهم خوردگی مزاج
indispositions بهم خوردگی مزاج
turn پیچ خوردگی قرقره
anticorrosive protection حفافت در برابر خوردگی
corrosion pit فرورفتگی در اثر خوردگی
slight cold سرما خوردگی کم یا جزئی
disorderliness اختلال بهم خوردگی
corrosion control جلوگیری و کنترل خوردگی
bending over test ازمایش چین خوردگی
folding test ازمایش چین خوردگی
cold cracking ترک خوردگی فلز سرد
upset _ برهم زنی بهم خوردگی
corrosion زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
wears فرسایش خوردگی جنگ افزارها
he is rather i. than sick بهم خوردگی یاساکت دارد
cross folding test ازمایش چین خوردگی عرضی
stainless steel فولاد مقاوم در برابر خوردگی
wear فرسایش خوردگی جنگ افزارها
corrosion resistant مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
carsick مبتلا به بهم خوردگی حال دراتومبیل
to knock under تن دردادن اقراربزمین خوردگی کردن ازپادرامدن
oxygen tents چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
seasickness تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا
nurse a cold سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
oxygen tent چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
structural damage خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
seasick مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
varus پیچ خوردگی پابسوی درون چنبرشدگی پاازدرون
airsick مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز
monel الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
windage پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
crevice corrosion خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
damask سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
passivating پوشاندن سطح فلزات با لایهای از مواد خنثی یا بی اثربرای جلوگیری از خوردگی الکتروشیمیائی
plasma plating ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
pitting corrosion سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
parkerizing عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
scleroderma مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
bituminous paint رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
sensitive to corrosion حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
rugosity چین چین چین و چروک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com