Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
turn turtle
چسبیدن به تخته موج ووارونه شدن در موج
Other Matches
multi board computer
کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
stopboard
تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
lee board
تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
board
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
boarded
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
daughter board
تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
board
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
boarded
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
plywood
تخته لایی تخته چند لا
planking
تخته پوشی تخته بندی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
notice board
1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
bare board
تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
cleaved
چسبیدن
inhere
چسبیدن
stick
چسبیدن
adhering
چسبیدن
cleave
چسبیدن
adhere
چسبیدن
adheres
چسبیدن
adhered
چسبیدن
cleaves
چسبیدن
grip
چسبیدن به
gluing
چسبیدن
gripping
چسبیدن به
gripped
چسبیدن به
grips
چسبیدن به
glues
چسبیدن
cohering
چسبیدن
coheres
چسبیدن
glueing
چسبیدن
handfast
چسبیدن
glue
چسبیدن
cohered
چسبیدن
cohere
چسبیدن
to hang on to anything
بچیزی چسبیدن
adhered
چسبیدن پیوستن
hold
چسبیدن نگاهداری
to tackle to
بکار چسبیدن
adheres
چسبیدن پیوستن
holds
چسبیدن نگاهداری
adhering
چسبیدن پیوستن
To seize with both hands.
دودستی چسبیدن
To cling to someone.
به کسی چسبیدن
adhere
چسبیدن پیوستن
hang on to something
بچیزی چسبیدن
hold by
به چیزی چسبیدن
shadowed
چسبیدن به حریف
shadowing
چسبیدن به حریف
glue
چسباندن چسبیدن
gluing
چسباندن چسبیدن
glueing
چسباندن چسبیدن
regelate
بهم چسبیدن
shadow
چسبیدن به حریف
shadows
چسبیدن به حریف
clings
چسبیدن پیوستن
heat bond
چسبیدن گرم
glues
چسباندن چسبیدن
adequateness
چسبیدن پیوستن
cling
چسبیدن پیوستن
hang together
بهم چسبیدن
conglutination
بهم چسبیدن
on one's chest
<idiom>
عین کنه چسبیدن
snapping
چسبیدن به قاپ زدن
to stick like a leech
مانند کنه چسبیدن
snapped
چسبیدن به قاپ زدن
To be most insistent. To hold tight.
سفت وسخت چسبیدن
snap
چسبیدن به قاپ زدن
hangs
مصلوب شدن چسبیدن به
hang
مصلوب شدن چسبیدن به
tasten
سفت شدن چسبیدن
rigid adherence to a thing
سفت چسبیدن بچیزی
snaps
چسبیدن به قاپ زدن
inclip
چسبیدن دراغوش گرفتن
to cling to the old ways
به رسوم قدیمی چسبیدن
plank
تخته تخته کردن
agglomerate
توده کردن بهم چسبیدن
gripe
گیره چسبیدن قبضه کردن
aggregate interlocking
بهم چسبیدن مصالح ریزدانه
clogs
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
to be wedded to an opinion
بعقیدهای چسبیدن یاجداطرفداران بودن
clogged
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clog
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
NIC
تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد
deterrence
به زمین چسبیدن از ترس از عمل بازماندن
to harp on a subject
زیادموضوعی راطول دادن به موضوعی چسبیدن
weather board
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
coanda effect
گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
pads
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
sserry
بهم فشردن بهم چسبیدن
skidded
تخته پل
skid
تخته پل
ledger
تخته
pleximeter
تخته دق
lumbers
تخته
ledgers
تخته
plank
تخته
three ply board
تخته سه لا
board
تخته
boarded
تخته
gangways
تخته پل
skids
تخته پل
skidding
تخته پل
gangway
تخته پل
lumbering
تخته
gangplank
تخته پل
gangplanks
تخته پل
slab
تخته
slabs
تخته
plasterboard
گچ تخته
gang way
تخته پل
floor board
تخته کف
bottom board
تخته کف
sheet
تخته
sheets
تخته
foot board
تخته کف
gob
تخته کف
gob
تخته
gobs
تخته کف
lumber
تخته
lumbered
تخته
gobs
تخته
ballast resistor
تخته مقاومت
bowlder
تخته سنگ
breadboard
تخته مدار
scaffold board
تخته زیر پا
scale board
تخته نازک
how thick is the board?
تخته چقدراست
shopboard
پیش تخته
seguin board
تخته سگن
bill board
تخته لنگر
bulletin boards
تخته بولتن
furring
تخته کوبی
drian board
تخته قطران
doubler
تخته وصله
doubler
تخته تقویتی
fuse board
تخته فیوز
gang board
تخته پل درازوباریک
brace and counterbrace
تخته صلیبی
circuit board
تخته مدار
guard plank
تخته محافظ
guideboard
تخته راهنما
slates
تخته سنگ
hard board
تخته فشاری
call board
تخته اعلانات
brede
تخته ورقه
bulletin board
تخته بولتن
backplane
تخته پشت
backboard
تخته بسکتبال
chessboards
تخته شطرنج
chessboard
تخته شطرنج
slated
تخته سنگ
pressboard
تخته اتو
pressboard
تخته فشاری
fibre board
فیبر تخته
plywood panel
تخته چندلا
mother board
تخته اصلی
paddle board
تخته شنا
scaffolds
تخته بندی
ply wood
تخته چند لا
pallette
تخته شستی
planchet
تخته سه پایه
scaffold
تخته بندی
panel work
تخته کوبی
planking
تخته بندی
planking
تخته پوشی
logic board
تخته منطقی
rag stone
تخته سنگ
backgammon board
تخته نرد
accelerator board
تخته تسریع
roaches
تخته سنگ
roach
تخته سنگ
fascia board
تخته لب بند
instrument board
تخته فرمان
boulders
تخته سنگ
boulder
تخته سنگ
blackboards
تخته سیاه
blackboard
تخته سیاه
black board
تخته سیاه
lagvt
تخته سرپوش
lagvt
تخته چلیک
lath work
تخته کوبی
lathing
تخته بندی
wainscots
تخته کوبی
wainscot
تخته کوبی
planchette
تخته کوچک
hardboard
تخته فنری
boarding
تخته کوبی
backgammon
تخته نرد
flags
تخته سنگ
flag
تخته سنگ
panels
تخته کوبیدن
panel
تخته کوبیدن
batten
[تخته ی کف اتاق ]
calion
تخته سنگ
cliffs
تخته سنگ
cliff
تخته سنگ
knock on wood
<idiom>
بزنم به تخته
diving boards
تخته پرش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com