Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
English
Persian
blind
چشمک زدن علامت دادن
blinded
چشمک زدن علامت دادن
blinds
چشمک زدن علامت دادن
Other Matches
blinker
علامت چشمک زن
bats
چشمک زدن مژگان راتکان دادن
batted
چشمک زدن مژگان راتکان دادن
bat
چشمک زدن مژگان راتکان دادن
signal
علامت دادن
To give a signal ( sign) .
علامت دادن
say the word
<idiom>
علامت دادن
signalled
علامت دادن
signaled
علامت دادن
signalled
سیگنال علامت دادن
starke
با شیپور علامت دادن
flag
باپرچم علامت دادن
signal
سیگنال علامت دادن
signaled
سیگنال علامت دادن
flags
باپرچم علامت دادن
signalled
مخابره کردن علامت دادن
negation
تغییر دادن علامت یک عدد
signaled
مخابره کردن علامت دادن
signal
مخابره کردن علامت دادن
denote
علامت بودن معنی دادن
denotes
علامت بودن معنی دادن
denoted
علامت بودن معنی دادن
hunting horn
بوق مخصوص علامت دادن به شکارچیان
waff
اهتزاز پرچم یا هر چیزدیگری برای علامت دادن
hyphen
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
coacher
مامور علامت دادن ازمربی به توپزن فعال بیس بال
hyphens
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
blip
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blips
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
markers
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
marker
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
burn notice
علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
blue flag
پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
symbol
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
bugle call
علامت دادن به وسیله شیپور شیپور جمع
marker
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
markers
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
symbol
علامت ترسیمی علامت فرمولی
palpebrate
چشمک زن
sign flasher
چشمک زن
flashers
چشمک زن
simperer
چشمک زن
flicker
چشمک زن
flickered
چشمک زن
flasher
چشمک زن
blinks
چشمک
twinkles
چشمک
twinkling
چشمک
winker
چشمک زن
eyewink
چشمک
blinker
چشمک زن
flickers
چشمک زن
twinkle
چشمک
twinkled
چشمک
twinkler
چشمک زن
blinked
چشمک
ocellus
چشمک
blink
چشمک
character
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
blind
چراغ چشمک زن
flashing light
نور چشمک زن
twinkle
چشمک زدن
twinkled
چشمک زدن
quick flashing light
چشمک زن تند
twinkles
چشمک زدن
blinked
چشمک زدن
blinks
چشمک زدن
blinds
چراغ چشمک زن
blink
چشمک زدن
blinded
چراغ چشمک زن
blink microscope
میکروسکوپ چشمک زن
flashing light
چراغ چشمک زن
nict
چشمک زدن
wink
چشمک زدن
blinking
چشمک زنی
winkles
چشمک زدن
winkle
چشمک زدن
winks
چشمک زدن
winking
چشمک زدن
group flashing light
چشمک زن دستهای
winked
چشمک زدن
the stars twinkle
چشمک میزنند
nictitate
چشمک زدن
blinker
چراغ چشمک زن
strobotron
لامپ چشمک زن
stroboscopic tube
لامپ چشمک زن
wink
چشمک اغماض کردن
scintillation
چشمک زدن ستارگان
winked
چشمک اغماض کردن
winking
چشمک اغماض کردن
interrupted flashing light
چراغ چشمک زن منقطع
winks
چشمک اغماض کردن
alternating light
چراغ چشمک زن متغیر
twinkling
چشمک زدن ستاره
interrupted quick flashing light
چشمک زن تند مقطع
bingo
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
blinker
چراغ چشمک زن علایم خط و نقطه مرس و ارسال پیام
The lights of the aircraft were blinking.
چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
aldis lmap
چراغ چشمک زن مخصوص اعلام خطرناک بودن باند فرود
refresh rate
تعداد دفعات در ثانیه که یک تصویر بر روی CRT بایدمجددا" ترسیم شود تا چشمک نزند میزان دوباره سازی
anti collision light
چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
sparkles
جرقه زدن چشمک زدن
sparkle
جرقه زدن چشمک زدن
sparkled
جرقه زدن چشمک زدن
starlight
نور ضعیف نور چشمک زن
consented
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
fog signal
علامت مه
brand
علامت
code
علامت
banners
علامت
banner
علامت
signaled
علامت
ticked
علامت
tag
علامت
tick
علامت
ditto
علامت
symptom
علامت
symptoms
علامت
symbol
علامت
indicator
علامت
branding
علامت
signal
علامت
tags
علامت
apostrophize
علامت
signalled
علامت
ticks
علامت
marine code
علامت
token
علامت
caret
علامت
impresa
علامت
indicium
علامت
bullets
یک علامت
bullet
یک علامت
unsigned
بی علامت
stripes
علامت
stripe
علامت
apostrophe
علامت
presaging
علامت
marks
علامت
tokens
علامت
badges
علامت
codes and codification
علامت
badge
علامت
signal generator
علامت زا
signum
علامت
designations
علامت
designation
علامت
apostrophes
علامت
emblem
علامت
brands
علامت
presages
علامت
insignia
علامت
presaged
علامت
presage
علامت
symptomless
بی علامت
differentia
علامت
characters
علامت
mark
علامت
character
علامت
emblems
علامت
marking
علامت گذاری
symbol table
جدول علامت
mark
علامت گذاشتن
marks
نشان علامت
marks
علامت گذاشتن
stand
علامت یادبود
marks
علامت گذاری
markings
علامت گذاری
names
ابرو علامت
minus signs
علامت منها
minus sign
علامت منها
question mark
علامت سوال
name
ابرو علامت
minus
کم شد با علامت منفی
mark
نشان علامت
sleeve emblem
علامت سردست
signaled
علامت نشانه
signaling
علامت دهی
temporal sign
علامت زمانی
stonemason's mark
علامت سنگتراش
stop dog
علامت وقف
symbolically
علامت دار
banner
علامت علم
demarcation
علامت گذاری
banners
علامت علم
marque
علامت مخصوص
interrogation point
علامت سئوال
allegories
نشانه علامت
medical badge
علامت بهداری
stop sign
علامت توقف
telegraph signal
علامت تلگرافی
index mark
علامت شاخص
signalled
علامت نشانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com