Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
flemish eye
چشمی بافته
Other Matches
wicker work
سبد جگن بافته ترکه بافته دریچه در بچه
jijim
[cicim]
جاجیم
[دست بافته های نسبتا زبر که به شاه سون نیز شناخته شده و بصورت راه راه و پود نما بافته می شود.]
Kurdish rug
فرش کردی
[مناطق بافت به صورت پراکنده بوده و بافته های آن نیز تمایز خاصی از نظر نقشه با دیگر شهرها ندارند. در آن از لچک ترنج گرفته تا افشان و هراتی بافته می شود.]
saddle cover
رو زینی
[اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
saddle bag
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
Pazyryk rug
فرش پازیریک
[این فرش از قدیمی ترین فرش های بافته شده که در منطقه ای به هم نام در یخچال های طبیعی سیبری می باشد بود. دانشمندان معتقدند محل بافته شدن جایی غیر از سیبری بوده است.]
floral design
طرح گل و بته
[قدیمی ترین فرش بافته شده با این طرح مربوط به قرن هجدهم میلادی در منطقه قفقاز روسیه می باشد. این طرح به گونه های مختلف بافته شده و ریشه در فرهنگ کشور دارد مثل گل لاله در فرش ترکیه.]
monocular
یک چشمی
eying
چشمی
eyepiece
چشمی
eyepieces
چشمی
uniocular
یک چشمی
emulation
هم چشمی
rival
هم چشمی
rivaled
هم چشمی
rivaling
هم چشمی
becket
چشمی
rivalled
هم چشمی
rivalling
هم چشمی
ophtalmic
چشمی
rivals
هم چشمی
rivalship
هم چشمی
eyes
چشمی
competition
هم چشمی
competitions
هم چشمی
eye
چشمی
eyeing
چشمی
ocular
چشمی
meshing
بافته
intertissued
در هم بافته
meshes
بافته
tissues
بافته
tissue
بافته
grained
بافته
wale
بافته
knitwork
بافته
textural
بافته
mesh
بافته
eyepieces
عدسی چشمی
optic
چشمی بصری
sight check
مقابله چشمی
thimble eye
چشمی فلزی
rival
هم چشمی کننده
binocular deprivation
محرومیت دو چشمی
thimbles
چشمی فلزی
bollard eye
چشمی موت
thimble
چشمی فلزی
vier
هم چشمی کننده
rivaled
هم چشمی کننده
thoroughfoot
اتصال چشمی
eyepiece
عدسی چشمی
bullrings
چشمی سینه
bullring
چشمی سینه
rivals
هم چشمی کننده
monocles
عینک یک چشمی
rivalling
هم چشمی کننده
three eyed union plate
صفحه سه چشمی
soft eye
چشمی ساده
monocle
عینک یک چشمی
rivaling
هم چشمی کننده
vies
هم چشمی کردن
vied
هم چشمی کردن
eyes of the ship
چشمی ناو
all eyes
چهار چشمی
ocular lens
عدسی چشمی
bridling
بند چشمی
bridles
بند چشمی
bridled
بند چشمی
bridle
بند چشمی
eying
چشمی طناب
eyes
چشمی طناب
eyeing
چشمی طناب
eye
چشمی طناب
hawse pipe
چشمی لنگر
monocular deprivation
محرومیت یک چشمی
metascope
دوربین تک چشمی
eye splice
پیوند چشمی
entoptic
درون چشمی
vie
هم چشمی کردن
penuriousness
تنگ چشمی
emolously
از روی هم چشمی
rivalled
هم چشمی کننده
emulative
هم چشمی کننده
emulous
هم چشمی کننده
emulating
هم چشمی کردن با
emulates
هم چشمی کردن با
emulously
ازروی هم چشمی
half-glasses
عینک یک چشمی
monocular vision
بینایی یک چشمی
emulate
هم چشمی کردن با
emulated
هم چشمی کردن با
grommet strop
حلقه بافته
braided cordage
طناب بافته
interthreaded
بهم بافته
conjunctive tissue
بافته ملتحمه
web
منسوج بافته
plaits
گیس بافته
plaits
موی بافته
plaiting
گیس بافته
plaited
گیس بافته
plaited
موی بافته
plait
گیس بافته
plait
موی بافته
webs
منسوج بافته
splicing
مفصل بافته
splices
مفصل بافته
spliced
مفصل بافته
splice
مفصل بافته
interlace
[تزئینات در هم بافته]
inbuilt
درون بافته
textiles
پارچه بافته
textile
پارچه بافته
tress
گیس بافته
plaiting
موی بافته
tresses
گیس بافته
pigtails
گیس بافته
pigtail
گیس بافته
weft
چیز بافته
tressed
بافته شده
swivelled
چشمی خود گرد
peep
نگاه زیر چشمی
foul house
چشمی گرفته لنگر
peeping
نگاه زیر چشمی
eyes in the back of one's head
<idiom>
چهار چشمی پاییدن
british antilewisite
نوعی پماد چشمی
swivels
چشمی خود گرد
ophthalmic
چشمی وابسته به چشم
peeped
نگاه زیر چشمی
competitions
هم چشمی سبقت جویی
competition
هم چشمی سبقت جویی
suborbital
زیر کاسه چشمی
runner
طناب چشمی دار
eyeplate
صفحه چشمی دار
eyebolt
پیچ چشمی دار
reduced eye
چشمی باریک شده
running bow line
چشمی زدن به طناب
chock
چشمی فلزی روی پل
union plate
صفحه چند چشمی
parsimoniously
بزفتی باتنگ چشمی
outrival
در هم چشمی پیش افتادن از
binocular fusion
در هم امیزی دید دو چشمی
binocular disparity
ناهمخوانی دید دو چشمی
swivel
چشمی خود گرد
keep up with the Joneses
<idiom>
چشم وهم چشمی
peeps
نگاه زیر چشمی
bull nose
چشمی سینه ناو
eye bolt
مهره چشمی دار
runners
طناب چشمی دار
loup
ذره بین چشمی
roller clock
چشمی بسته قرقره دار
slink
نظر چشمی نگاه دزدکی
external rectus
عضله مستقیم برون چشمی
optical
نشانه روی بصری چشمی
dip the eye
وصل کردن چشمی طنابهابهم
slinks
نظر چشمی نگاه دزدکی
slinking
نظر چشمی نگاه دزدکی
texture
بافته پارچه منسوج
textures
بافته پارچه منسوج
interlaced
درهم بافته مشبک
tissue
رشته پارچهء بافته
cabled
مفتول فلزی بافته
tissues
رشته پارچهء بافته
cable
مفتول فلزی بافته
hepatization
سفت شدگی بافته
interlaced scan
پوییدن درهم بافته
interlaced scannig
تقطیع بهم بافته
interlacing
تقطیع بهم بافته
line interlace
تقطیع بهم بافته
guernsey
لباس بافته پشمی
To try to keep up with the joneses.
چشم وهم چشمی کردن ( رقابت )
wall eye
چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
To be all eyes. To watch like a hawk.
چهار چشمی پاییدن ( مراقب بودن )
borescope
ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
brushwood hurdle
سرشاخه بافته شده کنار هم
tuque
کلاه بافته پشمی زمستانی
urban rug
[فرش بافته شده در شهر]
fabrics
بافته عنصر تار و پود
interweave
نقش شلوغ و درهم بافته
pigtail
گیسوی بافته وپشت سر انداخته
baberpole border
شیرازه بافته شده از دو رنگ
pigtails
گیسوی بافته وپشت سر انداخته
fabric
بافته عنصر تار و پود
platting
حصیر بافته برای کلاه سازی
stadia points
تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
pelorus
دستگاه سمت یاب چشمی نسبت به اجرام سماوی
mycelium
توده بهم بافته مولد قارچ وباکتری
scarlet
[زمینه فرش بافته شده قرمز یکدست]
to pace the web
پارچه بافته را به نسبت تندی بافت به نوردپیچیدن
cable laid rope
طنابیکه ازسه رشته سه لایی بافته شده باشد
eyestrings
ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
grey matter
بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
nankeen
یکجور پارچه نخی که اصلاباید ازپنبهای که رنگ طبیعی ان زرداست بافته شود
braid
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
pouch
خورجین
[گاه قالیچه ها برای مصارف شخصی عشایر بدین گونه بافته می شوند.]
braids
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braided
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
transylvania
فرش ترانسیلوانیا
[ریشه اصلی آن مربوط به ترکیه می باشد که بیشتر برای کلیساهای رومانی و مجارستان بافته شده.]
sainak
سایناک
[نوعی نگاره در فرش های ترکمن که نمادی از شاخ قوچ را نشان میدهد و در حواشی بافته می شود.]
Family prayer rug
فرش محرابی صف گونه
[اینگونه بافت ها دارای چندین محراب قرینه بوده و بیشتر بصورت گلیم بافته می شود.]
Ertman gul
[نوعی طرح گل در قالی های ترکمن که بصورت لوزی بافته شده و در دو انتها جلوه ای از شاخ قوچ را نشان می دهد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com