English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (24 milliseconds)
English Persian
landscape چشم انداز بامنظره تزئین کردن
landscaped چشم انداز بامنظره تزئین کردن
landscapes چشم انداز بامنظره تزئین کردن
landscaping چشم انداز بامنظره تزئین کردن
Other Matches
bedight تزئین کردن
ornament تزئین کردن
prank شوخی زننده تزئین کردن
pranks شوخی زننده تزئین کردن
wallpapers با کاغذ دیواری تزئین کردن
wallpaper با کاغذ دیواری تزئین کردن
spot باخال تزئین کردن درنظرگرفتن
spots باخال تزئین کردن درنظرگرفتن
average propensity to save میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
filling out [پر کردن زمینه فرش با گل ها و یا اشکال مختلف جهت تزئین بیشتر متن]
saving institutions موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
deflection board طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
salt away <idiom> پس انداز کردن
lay-by پس انداز کردن
saved پس انداز کردن
lay by پس انداز کردن
save پس انداز کردن
to lay up پس انداز کردن
lay-bys پس انداز کردن
saves پس انداز کردن
save money پس انداز کردن
to lay aside پس انداز کردن
mortar report گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
sock away پول پس انداز کردن
lay aside پس انداز کردن انداختن
saves نجات دادن پس انداز کردن
save نجات دادن پس انداز کردن
saved نجات دادن پس انداز کردن
to save for retirement برای بازنشستگی پس انداز کردن
to save for something پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی
disposable personal income پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
mid wicket توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
embellishments تزئین
embellishment تزئین
ornamentation تزئین
adornments تزئین
adornment تزئین
garnishment تزئین
anconis حاشیه تزئین
coquillage تزئین صدفی
ancon حاشیه تزئین
floriated تزئین شده باگل
astreated تزئین شده با ستاره ها
knull [تزئین محدب شکل]
emblazonment تزئین با نشان و علائم
ornamentally از لحاظ تزئین منباب زینت
ornamentallyr از لحاظ تزئین میناب زینت
make up <idiom> استقرار وسایل تزئین وآرایش
cul-de-lame تزئین آویخته [به مانند اهرام]
marquetry تزئین باچوب وگوش ماهی
redoes دوباره اتاق را تزئین کرد
prince's feather تزئین برجسته پشت صندلی
redone دوباره اتاق را تزئین کرد
redoing دوباره اتاق را تزئین کرد
japanize بسبک ژاپونی تزئین نمودن
marqueterie تزئین باچوب وگوش ماهی
redo دوباره اتاق را تزئین کرد
redid دوباره اتاق را تزئین کرد
enrichment [هر تزئین شبیه زوار تخم مرغ]
caul [ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
cauliculus [ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
rock garden باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
rock gardens باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
caulicole [ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
caulcole [ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
confetti کاغذ رنگی برای تزئین درجشنها
green roof [سقف ساختمان تزئین شده با گیاهان]
boulle تزئین اطاق بصورت مرصع کاری
celure [قسمت تزئین شده و رنگی سقف کلیسا]
cellure [قسمت تزئین شده و رنگی سقف کلیسا]
ceilure [قسمت تزئین شده و رنگی سقف کلیسا]
landscape gardener متخصص تزئین باغ وگلکاری وزیبا سازی منافر
ornament [تزئینات و اجسامی که برای تزئین به فرش دوخته می شوند.]
intarsia منبت کاری و تزئین گل و بوته و اشکال بر روی چوب
landscape gardeners متخصص تزئین باغ وگلکاری وزیبا سازی منافر
needle work سوزن دوزی [برای تزئین حاشیه و یا طرح فرش]
tulip design طرح گل لاله [گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
willowware بشقاب دارای نقاشی بید وغیره برای تزئین اطاق
Dizlyk [نوعی قالیچه تزئینی کوچک که برای تزئین به زانوی شتر می بندند.]
arabesque منبت کاری [تزئین شده با شاخه ها، برگ ها و میوه ها یا صورتک های انسان و حیوان]
overcasting شیرازه بافی [جهت افزایش استحکام لبه های فرش و تزئین تارهای انتهائی]
jewelled [هر نوع تزئین تشکیل شده از نوارهای باریک و مهره های نیمه دایره و لوزی شکل]
ajaraca [تزئین اسپانیایی دیوارهای آجری که از نقش هایی به اندازه یک نیم آجر تشکیل شده است.]
tossle منگوله [در این حالت دسته ای از نخ ها جهت تزئین فرش یا خورجین و زین اسب بکار می روند.]
silver thread نخ های زربفت یا نقره ای [این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.]
S-border حاشیه های اس [در بعضی از فرش ها، خصوصا قفقازی و آناتولی از نگاره هایی به شکل حرف اس یا زد لاتین جهت تزئین استفاده می کنند.]
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
metallic thread نخ زربفت [اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
thrift پس انداز
irrigator اب انداز
saving پس انداز
deposits پس انداز
ex ante saving پس انداز
ex post saving پس انداز
deposit پس انداز
forehanded پس انداز کن
aggregate saving پس انداز کل
saver پس انداز کن
savings پس انداز
dustpan خاک انداز
firer سوخت انداز
deposit account حساب پس انداز
outlook چشم انداز
feller درخت انداز
missile launcher موشک انداز
missile man موشک انداز
mobilization of savings بسیج پس انداز
sonorous طنین انداز
fire teazer اتش انداز
jack ketch طناب انداز
clearing banks بانک پس انداز
clearing bank بانک پس انداز
deposit accounts حساب پس انداز
cannoneer توپ انداز
prospecting چشم انداز
buttonhook دکمه انداز
bumpiness دست انداز
fire teazer سوخت انداز
prospected چشم انداز
private saving پس انداز خصوصی
trafficker پشت هم انداز
traffickers پشت هم انداز
ejector بیرون انداز
scoops خاک انداز
mobilization of savings تجهیز پس انداز
scooping خاک انداز
ringers طنین انداز
scooped خاک انداز
ringer طنین انداز
procrastinator تعویق انداز
prospect چشم انداز
retardant عقب انداز
intriguer پشت هم انداز
reverberative طنین انداز
thrift institutions موسسات پس انداز
theory of saving نظریه پس انداز
hand rail دست انداز
scenery چشم انداز
divisive تفرقه انداز
the t. صاعقه انداز
napkins پیش انداز
road hole دست انداز
catapulted سنگ انداز
compulsory saving پس انداز اجباری
overlook چشم انداز
rate of saving نرخ پس انداز
landscape چشم انداز
overlooked چشم انداز
overlooking چشم انداز
overlooks چشم انداز
landscaped چشم انداز
landscapes چشم انداز
landscaping چشم انداز
shovels خاک انداز
shoveling خاک انداز
shovelled خاک انداز
catapult سنگ انداز
catapulting سنگ انداز
howitzer خمپاره انداز
catapults سنگ انداز
crapshooter طاس انداز
forced saving پس انداز اجباری
shovelling خاک انداز
trapper تله انداز
puddles دست انداز
footcloth پای انداز
bombers بمب انداز
foot cloth پای انداز
prospects چشم انداز
bomber بمب انداز
shovel خاک انداز
dustpans خاک انداز
fluter چین انداز
view چشم انداز
shoveled خاک انداز
trappers تله انداز
starter راه انداز
starters راه انداز
puddle دست انداز
mouth-watering دهان آب انداز
releaser راه انداز
propensity to save گرایش به پس انداز
perspective چشم انداز
unsaved پس انداز نشده
initiator terminator راه انداز
scene چشم انداز
scenes چشم انداز
trustee savings bank صندوق پس انداز
thundering صاعقه انداز
penny bank صندوق پس انداز
driver راه انداز
pothole دست انداز
savings account حساب پس انداز
rocket launchers موشک انداز
lookouts چشم انداز
lookout چشم انداز
savings bank صندوق پس انداز
postponer تاخیر انداز
perspectives چشم انداز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com