Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (23 milliseconds)
English
Persian
gaze
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
gazed
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
gazes
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
gazing
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
Other Matches
keek
باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
to unstitch something
[sewing]
کوکی
[بخیه ای]
را باز کردن
[دوختن پارچه]
[فناوری بافندگی]
gloats
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
look at me
بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
sew up
دوختن
escallop
دوختن
sew
دوختن
sewed
دوختن
sews
دوختن
steek
دوختن
pourpoint
لحاف دوختن
to look fixedly
چشم دوختن
skirted
دامن دوختن
skirts
دامن دوختن
To anticipate a huge raki - off out something.
کیسه دوختن
skirt
دامن دوختن
suture
چاک دوختن
transfixion
بهم دوختن
frill
حاشیه دوختن بر
frills
حاشیه دوختن بر
to crib
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
to plagiarize
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
to copy
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
it puckered up in sewing
هنگام دوختن جمع شد
To fix ones eyes on something.
به چیزی چشم دوختن
fix
جادادن چشم دوختن به
to darn socks
جوراب
[پاره]
را دوختن
smocks
روپوش زنانه دوختن
smock
روپوش زنانه دوختن
quilts
مثل لحاف دوختن
fixes
جادادن چشم دوختن به
quilt
مثل لحاف دوختن
fur
خز دوختن به باردار شدن
furbelow
چین دوختن روی
fashioner
لباس دوختن برای
ninth part of a man
لباس دوختن برای
furs
خز دوختن به باردار شدن
knight of the shears
لباس دوختن برای
sewing
دوختن پارچه لباسی
dirty look
<idiom>
چپ چپ نگاه کردن
to dwell on
نگاه کردن
to look daggers
چپ چپ نگاه کردن
To look askance. To give a dirty look.
چپ چپ نگاه کردن
to set eyes on
نگاه کردن
see
نگاه کردن
to look on with
نگاه کردن
regards
نگاه کردن
sees
نگاه کردن
squint
چپ نگاه کردن
squinted
چپ نگاه کردن
squints
چپ نگاه کردن
regard
نگاه کردن
stared
رک نگاه کردن
to watch
نگاه کردن
regarded
نگاه کردن
eyes
نگاه کردن
leer
نگاه کج کردن
stares
رک نگاه کردن
stare
رک نگاه کردن
squinny
کج کج نگاه کردن
eye
نگاه کردن
eying
نگاه کردن
leering
نگاه کج کردن
leered
نگاه کج کردن
eyeing
نگاه کردن
leers
نگاه کج کردن
ogle
نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogles
نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogled
نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogling
نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
reline
پارچه کتانی تازه دوختن
To move heaven and earth.
زمین وزمان رابهم دوختن
it puckered up in sewing
درضمن دوختن چین خورد
gawking
بی خیال نگاه کردن
keek
نگاه دزدانه کردن
peering
با دقت نگاه کردن
glim
نگاه اجمالی کردن
gazed
بادقت نگاه کردن
gazed
خیره نگاه کردن
peer
با دقت نگاه کردن
gaze
بادقت نگاه کردن
stares
خیره نگاه کردن
gorgonize
خیره نگاه کردن
gazes
خیره نگاه کردن
stare
خیره نگاه کردن
gazes
بادقت نگاه کردن
gazing
خیره نگاه کردن
gazing
بادقت نگاه کردن
stared
خیره نگاه کردن
to look at each other
به یکدیگر نگاه کردن
peeks
زیرچشمی نگاه کردن
peeking
زیرچشمی نگاه کردن
pried
فضولانه نگاه کردن
pried
بادقت نگاه کردن
to look through ones fingers
نگاه دزدانه کردن
to look at somebody askance
به کسی چپ چپ نگاه کردن
to look forward
نگاه کردن انتظارداشتن
to look down
با نگاه مطیع کردن
to look behind
پشت سر را نگاه کردن
to look a bout
بهر سو نگاه کردن
to have a look at something
بچیزی نگاه کردن
look up
نگاه کردن مراجعهای
gloating
خیره نگاه کردن
glowers
خیره نگاه کردن
glower
خیره نگاه کردن
pries
بادقت نگاه کردن
pries
فضولانه نگاه کردن
peeked
زیرچشمی نگاه کردن
peek
زیرچشمی نگاه کردن
glow
نگاه سوزان کردن
glowed
نگاه سوزان کردن
glows
نگاه سوزان کردن
skew
منحرف کج نگاه کردن
skewing
منحرف کج نگاه کردن
skews
منحرف کج نگاه کردن
glowering
خیره نگاه کردن
to make eyes at
عاشقانه نگاه کردن
pry
فضولانه نگاه کردن
pry
بادقت نگاه کردن
peered
با دقت نگاه کردن
glowered
خیره نگاه کردن
thumb one's nose
<idiom>
با تنفر نگاه کردن
look about
بهر سو نگاه کردن
gawking
احمقانه نگاه کردن
gloat
خیره نگاه کردن
gawked
احمقانه نگاه کردن
gaping
باشگفتی نگاه کردن
gawked
بی خیال نگاه کردن
gawk
احمقانه نگاه کردن
gawk
بی خیال نگاه کردن
squinny
زیرچشمی نگاه کردن
gloats
خیره نگاه کردن
goggling
چپ نگاه کردن گشتن
goggled
چپ نگاه کردن گشتن
to run through
نگاه اجمالی کردن در
goggle
چپ نگاه کردن گشتن
gawks
بی خیال نگاه کردن
look
نگاه کردن نگریستن
looked
نگاه کردن نگریستن
gapes
خیره نگاه کردن
gaze
خیره نگاه کردن
to stael a look
دزدانه نگاه کردن
gapes
باشگفتی نگاه کردن
gaped
خیره نگاه کردن
gaped
باشگفتی نگاه کردن
gape
خیره نگاه کردن
gape
باشگفتی نگاه کردن
gaping
خیره نگاه کردن
gloated
خیره نگاه کردن
looks
نگاه کردن نگریستن
gawks
احمقانه نگاه کردن
glares
خیره نگاه کردن
glared
خیره نگاه کردن
glare
خیره نگاه کردن
peeped
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeps
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
languished
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
oeillade
با کرشمه نگاه کردن غمزه
leer
از گوشه چشم نگاه کردن
to drink in with ones eyes
بچشم خریداری نگاه کردن
retained
ابقاء کردن نگاه داشتن
give someone a black look
با خشم به کسی نگاه کردن
gawp
مات و احمقانه نگاه کردن
to d. into a book
نگاه مختصر بکتابی کردن
gawped
مات و احمقانه نگاه کردن
gawping
مات و احمقانه نگاه کردن
languishing
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
snooping
نگاه تجسس امیز کردن
leers
از گوشه چشم نگاه کردن
to look one up and down
بالاوپایین کسیرا نگاه کردن
retaining
ابقاء کردن نگاه داشتن
glowering
اخم کردن نگاه خیره
glowered
اخم کردن نگاه خیره
glower
اخم کردن نگاه خیره
leered
از گوشه چشم نگاه کردن
glowers
اخم کردن نگاه خیره
keep tabs on
<idiom>
نگاه کردن ،زیر نظرگرفتن
leering
از گوشه چشم نگاه کردن
languishes
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languish
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
teleview
به برنامههای تلویزیونی نگاه کردن
gawps
مات و احمقانه نگاه کردن
to look forward expectantly to the future
با انتظار به آینده نگاه کردن
retains
ابقاء کردن نگاه داشتن
celebrate
نگاه داشتن تقدیس کردن
snooped
نگاه تجسس امیز کردن
celebrates
نگاه داشتن تقدیس کردن
celebrating
نگاه داشتن تقدیس کردن
retain
ابقاء کردن نگاه داشتن
snoops
نگاه تجسس امیز کردن
snoop
نگاه تجسس امیز کردن
glanced
نگاه مختصرکردن نظر اجمالی کردن
To look fondly at someone .
با نظر خریداری بکسی نگاه کردن
to look at
نگاه کردن به
[نگریستن به]
[به نظر آمدن]
gange
باسیم نازک نگاه داری کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com