Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
to have views upon somthing
چشم یاطمع بچیزی داشتن
Other Matches
to wish for something
میل بچیزی داشتن
to havealiking for anything
میل بچیزی داشتن
to have a thing at heart
بچیزی زیاد دلبستگی داشتن
to set one's mind on anything
ارزوی رسیدن بچیزی یا انجام کاری را داشتن
to fall across anything
بچیزی برخوردن
to hang on to anything
بچیزی چسبیدن
to run the hazard
بچیزی تن دردادن
to take a pride in any thing
بچیزی بالیدن
to take a pride in any thing
بچیزی فخرکردن
to fool with anything
بچیزی ور رفتن
get wind of something
پی بچیزی بردن
tolaugh.atany thing
بچیزی خندیدن
to follow up the scent
بچیزی پی بردن
hang on to something
بچیزی چسبیدن
rigid adherence to a thing
سفت چسبیدن بچیزی
allergies
حساسیت نسبت بچیزی
allergy
حساسیت نسبت بچیزی
the ship was snagged
کشتی بچیزی خورد
to lay stress on something
بچیزی اهمیت دادن
to have a look at something
بچیزی نگاه کردن
inclination for any thing
تمایل یا میل بچیزی
to hang on to anything
بچیزی خوب گوش دادن
to get used to anything
بچیزی خوگرفتن یاعادت کردن
prenotion
احساس قبلی نسبت بچیزی
to be ill towardsany thing
روی مساعدنسبت بچیزی نشان ندادن
to play with something
چیزیرا بازیچه پنداشتن بچیزی ور رفتن
object glass
عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
to prick at something
بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
to freshen rope
جای طنابی راکه بواسطه خوردن بچیزی ساییده میشودعوض کردن
to catch at something
برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
lobes
اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobe
اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
presentiments
عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiment
عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
to press against any thing
بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
pence for any thing
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
redolence
بو داشتن
bears
داشتن
want
کم داشتن
to hold a meeting
داشتن
bear
در بر داشتن
bear
داشتن
possess
داشتن
to be feverish
تب داشتن
to have f.
تب داشتن
to have
داشتن
intercommon
داشتن
to hold
داشتن
to be in a f.
تب داشتن
to possess
داشتن
possesses
داشتن
to have possession of
داشتن
possessing
داشتن
bears
در بر داشتن
owns
داشتن
to go hot
تب داشتن
lackvt
کم داشتن
lack
کم داشتن
lacked
کم داشتن
have
داشتن
lacks
کم داشتن
relieve
داشتن
relieving
داشتن
own
داشتن
owned
داشتن
owning
داشتن
doubt
شک داشتن
having
داشتن
monogyny
داشتن یک زن
relieves
داشتن
wanted
کم داشتن
doubts
شک داشتن
doubting
شک داشتن
doubted
شک داشتن
reck
بیم داشتن
to be in arrear
پس افت داشتن
tolerated
طاقت داشتن
tolerate
طاقت داشتن
scooted
سرعت داشتن
to be in a state of a
بیم داشتن
scooting
سرعت داشتن
vibrating
ارتعاش داشتن
vibrates
ارتعاش داشتن
vibrated
ارتعاش داشتن
reck
پروا داشتن
to be in debt
بدهی داشتن
protend
بسط داشتن
to be in contact
تماس داشتن
vibrate
ارتعاش داشتن
scoots
سرعت داشتن
varies
فرق داشتن
tolerating
طاقت داشتن
tolerates
طاقت داشتن
reck
باک داشتن
abominate
تنفر داشتن
abominated
تنفر داشتن
abominates
تنفر داشتن
abominating
تنفر داشتن
hear
خبر داشتن
hears
خبر داشتن
retroact
واکنش داشتن
shimmy
لرزش داشتن
adjudge
مقرر داشتن
shimmy
تاب داشتن
shimmey
لرزش داشتن
vary
فرق داشتن
shimmey
تاب داشتن
shilly shally
دودلی داشتن
schismatize
شقاق داشتن
see after
توجه داشتن به
scruple
وسواس داشتن
contest
اعتراض داشتن بر
contested
اعتراض داشتن بر
implies
دلالت داشتن
wish
[would like]
تمایل داشتن
imply
دلالت داشتن
implying
دلالت داشتن
quakes
لرزش داشتن
repugn
تناقض داشتن
contests
اعتراض داشتن بر
contradict
تناقض داشتن با
contradicted
تناقض داشتن با
resile
انعطاف داشتن
contesting
اعتراض داشتن بر
contradicts
تناقض داشتن با
to be afraid
بیم داشتن
scruple
تردید داشتن
retains
نگاه داشتن
retaining
نگاه داشتن
retained
نگاه داشتن
retain
نگاه داشتن
expects
چشم داشتن
expecting
چشم داشتن
to take part
[in]
شرکت داشتن
[در]
expected
چشم داشتن
to give support to
نگاه داشتن
to be pressed for time
عجله داشتن
to drive at
قصد داشتن از
to be under deadline pressure
عجله داشتن
occupying
مشغول داشتن
occupy
مشغول داشتن
occupies
مشغول داشتن
to drive at
توجه داشتن به
correspond
رابطه داشتن
to fondle to the heart
گرامی داشتن
limps
سکته داشتن
to get the wind up
بیم داشتن
to hang up
نگاه داشتن
expect
چشم داشتن
stick-ups
برجستگی داشتن
stick-up
برجستگی داشتن
stick up
برجستگی داشتن
to have patience
شکیبایی داشتن
play-acting
نقش داشتن
to have the pull of
برتری داشتن بر
to hold in contempt
سبک داشتن
to hold in respect
محترم داشتن
to hold in reverence
محترم داشتن
to have in view
در نظر داشتن
to have in stock
موجود داشتن
keeps
نگاه داشتن
keep
نگاه داشتن
to have a bee in ones bonnet
کک درتنبان داشتن
to have an steem for
محترم داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com