Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
English
Persian
infibulation
چفت کردن الت تناسلی برای جلوگیری از جماع
Other Matches
sexual
وابسته به الت تناسلی و جماع
in order to prevent
برای جلوگیری کردن
spill wind
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
to take action to prevent
[stop]
such practices
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
straight line coding
برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
control lock
وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
bacteriolysis
مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
semaphore
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
genitalia
اندامهای تناسلی الات تناسلی
copulates
جماع کردن
copulated
جماع کردن
copulating
جماع کردن
copulate
جماع کردن
dight
جماع کردن
sexual intercourse
وطی جماع کردن
fail
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
obstructionist
کسیکه برای جلوگیری
dikes
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
to avoid distortion of the results
[produced]
by ...
برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
copy protect
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
dyke
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
kyanize
باداراشکنه اندودن برای جلوگیری ازپوسیدگی
dykes
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
buffer
امپلی فایری برای جلوگیری ازتداخل مدارات
bailout
کمک مالی
[برای جلوگیری از ورشکستگی]
[اقتصاد]
sunscreens
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
sunscreen
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
boundary
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
gaiting strap
تسمه مخصوص ارابه برای جلوگیری از انحراف اسب
fly net
پشه پران تورسیمی برای جلوگیری ازامدن مگس
maintenance
مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
boundaries
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
bulk head
دیواریکه برای جلوگیری ازفشار اب یا خاک ساخته میشود
flopping
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flops
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flop
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flopped
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
jape
گمراه کردن جماع کردن
meddled
پراکنده کردن جماع کردن
meddles
پراکنده کردن جماع کردن
meddle
پراکنده کردن جماع کردن
windbreak
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
windbreaks
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
retraction lock
وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
encoding
روش کد گذاری داده در دیسک مغناطیسی برای جلوگیری از مجموعهای از بیتهای مشابه
radiation shield
وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند
to rough a horse's shoes
میخ مخصوص بنعل اسب زدن برای اینکه از سرخوردن ان جلوگیری شود
sealsking
نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب
fail safe system
سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
revenue cutter
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
normal
روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
anti spin
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
wire locking
بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
carbon seal
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
compressor bleed air
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
preventive justice
قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
locknut
قراردادن مهره دوم برای جلوگیری ازشل شدن مهره اول
joggles
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggled
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggle
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggling
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
marshall plan
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
spacer
امکانی در سیستم کلمه پرداز برای جلوگیری از فاصله دار شدن کلمات یا جدا شدن در محل نادرست
end finish
گره جناقی
[گره زدن دو انتهای فرش در محل ریشه ها برای جلوگیری از باز شدن و بهم ریختگی تار و پود]
scrambler
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
scramblers
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
deflate
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflates
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
coitus
جماع
coition
جماع
copulation
جماع
carnal knowledge
جماع
sexual intercourse
جماع
sexual relations
جماع
cohabitation
جماع
checks
جلوگیری کردن از
arrest
جلوگیری کردن
pull up
جلوگیری کردن
prohibits
جلوگیری کردن
rebuffs
جلوگیری کردن
hold in
جلوگیری کردن
checked
جلوگیری کردن از
to provide against
جلوگیری کردن
rebuff
جلوگیری کردن
prevented
جلوگیری کردن از
keeps
جلوگیری کردن
rebuffing
جلوگیری کردن
arrested
جلوگیری کردن
to keep back
جلوگیری کردن از
prevent
جلوگیری کردن
prohibiting
جلوگیری کردن
preventing
جلوگیری کردن
preventing
جلوگیری کردن از
prevents
جلوگیری کردن
prevents
جلوگیری کردن از
prevented
جلوگیری کردن
arrests
جلوگیری کردن
keep
جلوگیری کردن
prohibit
جلوگیری کردن
rebuffed
جلوگیری کردن
prevent
جلوگیری کردن از
hold
جلوگیری کردن
holds
جلوگیری کردن
hindering
جلوگیری کردن
inhibit
جلوگیری کردن
rule out
جلوگیری کردن
inhibits
جلوگیری کردن
check
جلوگیری کردن از
hindered
جلوگیری کردن
restrain
جلوگیری کردن از
hinder
جلوگیری کردن
restraining
جلوگیری کردن از
bridling
جلوگیری کردن از
bridles
جلوگیری کردن از
bridled
جلوگیری کردن از
restrains
جلوگیری کردن از
bridle
جلوگیری کردن از
hinders
جلوگیری کردن
randy
[British E]
<adj.>
آزمند جماع
bestiality
جماع با حیوانات
coitus interruptus
جماع منقطع
horny
<adj.>
آزمند جماع
bestiality
جماع با حیوان
buggery with animals
جماع با حیوانات
zooerasty
جماع با حیوان
coitophobia
جماع هراسی
coitus reservatus
جماع مطول
onanism
جماع منقطع
anal intercourse
جماع مقعدی
sodomyh
جماع غیرطبیعی
sodomy
جماع باحیوانات
partisans of consensus
اهل جماع
to avert bankruptcy
از ورشکستگی جلوگیری کردن
to avoid bankruptcy
از ورشکستگی جلوگیری کردن
snubs
جلوگیری سرزنش کردن
nail
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
snubbing
جلوگیری سرزنش کردن
nailed
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
to pull short
یک مرتبه جلوگیری کردن
snub
جلوگیری سرزنش کردن
nails
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
repel
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repelled
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
inhibits
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
repelling
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repels
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
inhibit
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
to resist heat
از نفوذگرما جلوگیری کردن
snubbed
جلوگیری سرزنش کردن
sexual intercourse
جفت گیری جماع
get by
ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
head off
<idiom>
مانع شدن از ،جلوگیری کردن
holds
متصرف بودن جلوگیری کردن از
hold
متصرف بودن جلوگیری کردن از
pick up oneself
از افتادن خود جلوگیری کردن
to pick up oneself
از افتادن خود جلوگیری کردن
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
obstructions
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
obstruction
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
to try to stop the march of time
تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
to shut in
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
carriers
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
justify
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifies
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifying
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
hinders
ممانعت کردن جلوگیری کردن
hinder
ممانعت کردن جلوگیری کردن
hindering
ممانعت کردن جلوگیری کردن
hindered
ممانعت کردن جلوگیری کردن
to keep in
توقیف کردن جلوگیری کردن
reproductive
تناسلی
sexual organs
تناسلی
copulatory
تناسلی
sexual
تناسلی
genital
تناسلی
bozo bit
بیت صفت که از کپی گرفتن یا حدف کردن یک فایل جلوگیری میکند
genital zone
ناحیه تناسلی
genital character
منش تناسلی
genital eroticism
شهوت تناسلی
genital organ
الت تناسلی
urogenital
ادراری- تناسلی
genital organs
الات تناسلی
genito urinary
تناسلی بولی
urinogenital
ادراری- تناسلی
genito urinary
تناسلی وبولی
private
اعضاء تناسلی
pregenital
پیش تناسلی
genital phase
مرحله تناسلی
generative glands
غدههای تناسلی
genitalia
اندامهای تناسلی
privates
اعضاء تناسلی
genitals
اندامهای تناسلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com