Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (9 milliseconds)
English
Persian
insolubly
چنانکه اب نشود
Search result with all words
interminably
چنانکه تمام نشود
invisibly
چنانکه دیده نشود
inexhaustibly
چنانکه تهی یاتمام نشود
Other Matches
reflexively
چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
thank you
سایه شما کم نشود
May no one go thru such an ordeal.
نصیب گرگ بیابان نشود
indelible disgrace
رسوایی که اثاران محویافراموش نشود
poverty parts friends
<idiom>
بی زر میسر نشود کام دوستان
transfer payment
پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
one in the dark
میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
seal
بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
seals
بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
Two cas and a mouse , two wives in one house , two.
<proverb>
دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
irremovability
حالت چیزی یا کسی که از جای خود برداشته نشود
Don't get annoyed at this!
بخاطر این دلخور نشو !
[اوقاتت تلخ نشود!]
stables
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
stable
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
lost ball
گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
bypassing
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
pregnant use of a verb
بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
bypass
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassed
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
defaults
نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaulted
نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
default
نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaulting
نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
powers
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powered
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powering
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
timeout
1-تابع خروج روی ترمینال -On line وقتی هیچ دادهای وارد نشود.2-مدت زمان یک عمل
as
چنانکه
so that
چنانکه
in the event that
چنانکه
how
چنانکه
as is well known
چنانکه مشهور
expressively
چنانکه مقصودرابرساند
admissibleness
چنانکه روا
dilatorily
چنانکه پرشود
as it deserves
چنانکه باید
gratifyingly
چنانکه خوشنودسازد
cresuendo
چنانکه صداخردخرد
so to speak
چنانکه گویی
proper
چنانکه شایدوباید
coordinately
چنانکه یکجورباشد
prettily
چنانکه زیبانماید
pinchingly
چنانکه فشاراورد
permissively
چنانکه مخیرسازد
smoke test
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
permissively
چنانکه اجازه بدهد
inadmissibly
چنانکه روایاجایز نباشد
heliocentrically
چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
gruesomely
چنانکه وحشت اورد
perniciously
چنانکه زیان اورد
gratifyingly
چنانکه خوشی دهد
fitfully
چنانکه بگیردوول کند
inexcusably
چنانکه نتوان معذوردانست
passably
چنانکه بتوان پذیرفت
inexpressively
چنانکه مقصودرا نرساند
meetly
چنانکه در خور باشد
medially
چنانکه درمیان باشد
meaningly
چنانکه مقصودرا برساند
pitfully
چنانکه سزاوارنکوهش باشد
privatively
چنانکه نفی یا استثناکند
pliably
چنانکه بتوان خم کرد
irrecoverably
چنانکه بهبودی نپذیرد
opprobriously
چنانکه رسوایی اورد
inviolably
چنانکه سزاوارحرمت باشد
meetly
چنانکه باید و شاید
invulnerably
چنانکه زخم برندارد
according to his version
چنانکه او شرح میداد
convincingly
چنانکه متقاعد کند
comme il faut
چنانکه باید وشاید
culpably
چنانکه سزاوارسرزنش باشد
funnily
چنانکه خنده اورد
prettily
بخوبی چنانکه باید
decrescendo
چنانکه صداخردخردضعیف شود
effusively
چنانکه گویی بریزد
brilliantly
چنانکه برجسته باشد
decreasingly
چنانکه روبکاهش گذارد
according as
چنانکه بدان سان که
covered
گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
substitute character
حرفی که در صورتی که حرف دریافت شده تشخیص داده نشود نمایش داده میشود
Faraday cage
صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
intangibly
چنانکه نتوان درک کرد
objectiveness
چنانکه در خارج معقول باشد
inexpressively
چنانکه زبان دار نباشد
assumably
چنانکه بتوان فرض کرد
inseparably
چنانکه نتوان سوا کرد
pleasingly
چنانکه خوش ایند باشد
intelligibly
واضحا چنانکه بتوان دریافت
interchangeably
چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
presentably
چنانکه بتوان پیشکش کرد
retroactively
چنانکه شامل گذشته شود
sanguinarily
چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
irrefragably
چنانکه نتوان تکذیب کرد
prepossessingly
چنانکه جلب توجه نماید
organically
چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
practicably
چنانکه بتوان اجرا نمود
inviolately
چنانکه بی حرمت نشده باشد
as is well known
چنانکه همه کس بخوبی میدانند
inexpressibly
چنانکه نتوان بیان کرد
causatively
چنانکه دلالت برسبب نماید
pestilently
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
grandiosely
بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
perplexingly
چنانکه گیج یا حیران سازد
intangibly
چنانکه نتوان احساس کرد
immovably
چنانکه نتوان جنبش داد
fadelessly
چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
extraneously
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
euphoniously
چنانکه بگوش خوش ایندباشد
epidemically
چنانکه همه جاسرایت کند
hereditably
چنانکه بتوان ارث برد
perceptibly
چنانکه بتوان درک کرد
onerously
چنانکه مستلزم انجام تعهدی
piquantly
چنانکه دهن رامزه بیاورد
indefensibly
چنانکه دفاع بردار نباشد
inappreciably
بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
commendably
چنانکه شایان ستایش باشد
peerlessly
چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
engagingly
چنانکه سرگرم یامشغول کند
laboriously
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
pardonably
چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
persuasively
چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
sententiously
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
penitentially
چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
adequately
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
colourably
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
incommunicably
چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
to kick over the traces
لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
changeably
چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
illustratively
چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
contemptibly
چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
cogently
چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
functionally
چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
inerrably
چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
inimitably
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
inscrutably
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
paradoxically
چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
admissibly
بطور قابل قبول چنانکه روا
irrecocilably
چنانکه نتوان انرا وفق داد
invidiously
چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
exhaustively
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
indescribably
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
inextricably
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
implacably
از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
picturesquely
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
to eat humble pie
پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
relevantly
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
movably
چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
maritally
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
accordantly
بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
corrigibly
چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
discreditably
چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
indefeasibly
بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
nutritiously
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
nutritively
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
flowerily
چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
commensurably
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
retrospectively
چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
adorably
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
accountably
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
impalpably
چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
attributively
بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
irremissibly
چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
irreversibly
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
pontifically
چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
modernly
بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
officinal names of drugs
نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
pestiferously
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
portentously
چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
opaquely
چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
irreclaimably
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
accessibly
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
zones
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zone
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
ineradicably
بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
inaccessibily
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
rough handling of a thing
گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
shoulders
[اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
check
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
checked
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
checks
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
propor tionably
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
exchanged stabilization fund
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com