Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
pardonably |
چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر |
|
|
Other Matches |
|
movably |
چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر |
corrigibly |
چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر |
passably |
چنانکه بتوان پذیرفت |
pliably |
چنانکه بتوان خم کرد |
practicably |
چنانکه بتوان اجرا نمود |
presentably |
چنانکه بتوان پیشکش کرد |
assumably |
چنانکه بتوان فرض کرد |
hereditably |
چنانکه بتوان ارث برد |
intelligibly |
واضحا چنانکه بتوان دریافت |
perceptibly |
چنانکه بتوان درک کرد |
interchangeably |
چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد |
colourably |
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد |
changeably |
چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر |
accountably |
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد |
commensurably |
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت |
accessibly |
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس |
pareto criterion |
ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید |
propor tionably |
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود |
googolplex |
عدد یک با تعداد صفرهای بتوان ده بتوان ده بتوان صد |
reflexively |
چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان |
forgave |
بخشید |
your action produced the desired effect |
اقدامتان اثر مطلوب بخشید |
Sorry to have troubled(inconvenienced)you. |
خیلی می بخشید زحمت دادیم |
Perl |
برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید |
as much as possible |
تا بتوان |
ascendible |
تفوق پذیر فراز پذیر |
reparable |
اصلاح پذیر تعمیر پذیر |
mixable |
امیزش پذیر امتزاج پذیر |
repairable |
اصلاح پذیر تعمیر پذیر |
educatable |
تربیت پذیر تعلیم پذیر |
educable |
تربیت پذیر تعلیم پذیر |
ascendable |
تفوق پذیر فراز پذیر |
micron |
01 بتوان 6- متر |
as far as possible |
تا انجا که بتوان |
exponentiation |
بتوان رساندن |
tredecillion |
عدد یک با 24 صفر بتوان 2 |
undecillion |
عدد یک با 63 صفر بتوان 2 |
quintillion |
عدد یک با 81 صفر بتوان 2 |
his money is more than can |
ازانست که بتوان شمرد |
quattuordecillion |
عدد یک با 54صفر بتوان 2 |
evincibly |
بطوریکه بتوان اثبات کردن |
impressibly |
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد |
squared |
بتوان دوم بردن مجذور کردن |
ideally |
بطوریکه فقط بتوان تصور کرد |
so to peaking |
اگر بتوان چنین چیزی گفت |
squaring |
بتوان دوم بردن مجذور کردن |
square |
بتوان دوم بردن مجذور کردن |
squares |
بتوان دوم بردن مجذور کردن |
microbar |
واحد فشار معادل 01 بتوان 6 داین بر سانتیمترمربع |
manageably |
پنانکه بتوان اداره کردیا از پیش برد |
current fund |
اموالی که سریعا "بتوان به پول تبدیل کرد |
adaptable organism |
موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر |
handing |
وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت |
hand |
وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت |
inestimably |
پیش ازانکه بتوان تقدیر کردیا بران بهاگذارد |
to ring the changes |
کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن |
it is past cure |
از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد |
unit cell |
کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد |
adjustable wheel |
چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده] |
limit velocity |
حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد |
to bite the bullet <idiom> |
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید |
exclusion principle |
اگر بتوان مانع استفاده کالا توسط کسانی که حاضر بپرداخت هزینه |
in the event that |
چنانکه |
so that |
چنانکه |
as |
چنانکه |
how |
چنانکه |
final set |
حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود |
coordinately |
چنانکه یکجورباشد |
proper |
چنانکه شایدوباید |
gratifyingly |
چنانکه خوشنودسازد |
so to speak |
چنانکه گویی |
cresuendo |
چنانکه صداخردخرد |
as it deserves |
چنانکه باید |
expressively |
چنانکه مقصودرابرساند |
prettily |
چنانکه زیبانماید |
as is well known |
چنانکه مشهور |
insolubly |
چنانکه اب نشود |
admissibleness |
چنانکه روا |
pinchingly |
چنانکه فشاراورد |
dilatorily |
چنانکه پرشود |
permissively |
چنانکه مخیرسازد |
owenism |
اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست |
privatively |
چنانکه نفی یا استثناکند |
perniciously |
چنانکه زیان اورد |
according to his version |
چنانکه او شرح میداد |
pitfully |
چنانکه سزاوارنکوهش باشد |
invisibly |
چنانکه دیده نشود |
comme il faut |
چنانکه باید وشاید |
according as |
چنانکه بدان سان که |
permissively |
چنانکه اجازه بدهد |
meetly |
چنانکه باید و شاید |
brilliantly |
چنانکه برجسته باشد |
meetly |
چنانکه در خور باشد |
meaningly |
چنانکه مقصودرا برساند |
funnily |
چنانکه خنده اورد |
decreasingly |
چنانکه روبکاهش گذارد |
effusively |
چنانکه گویی بریزد |
inexcusably |
چنانکه نتوان معذوردانست |
irrecoverably |
چنانکه بهبودی نپذیرد |
inadmissibly |
چنانکه روایاجایز نباشد |
invulnerably |
چنانکه زخم برندارد |
inviolably |
چنانکه سزاوارحرمت باشد |
inexpressively |
چنانکه مقصودرا نرساند |
convincingly |
چنانکه متقاعد کند |
fitfully |
چنانکه بگیردوول کند |
prettily |
بخوبی چنانکه باید |
gratifyingly |
چنانکه خوشی دهد |
culpably |
چنانکه سزاوارسرزنش باشد |
heliocentrically |
چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود |
medially |
چنانکه درمیان باشد |
gruesomely |
چنانکه وحشت اورد |
decrescendo |
چنانکه صداخردخردضعیف شود |
interminably |
چنانکه تمام نشود |
opprobriously |
چنانکه رسوایی اورد |
inexpressively |
چنانکه زبان دار نباشد |
extraneously |
چنانکه وابسته بموضوع نباشد |
pleasingly |
چنانکه خوش ایند باشد |
fadelessly |
چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد |
inexhaustibly |
چنانکه تهی یاتمام نشود |
grandiosely |
بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید |
indefensibly |
چنانکه دفاع بردار نباشد |
immovably |
چنانکه نتوان جنبش داد |
inexpressibly |
چنانکه نتوان بیان کرد |
inappreciably |
بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د |
sanguinarily |
چنانکه خونریزی دربرداشته باشد |
retroactively |
چنانکه شامل گذشته شود |
inseparably |
چنانکه نتوان سوا کرد |
perplexingly |
چنانکه گیج یا حیران سازد |
pestilently |
چنانکه برای اخلاق مضرباشد |
commendably |
چنانکه شایان ستایش باشد |
onerously |
چنانکه مستلزم انجام تعهدی |
piquantly |
چنانکه دهن رامزه بیاورد |
objectiveness |
چنانکه در خارج معقول باشد |
causatively |
چنانکه دلالت برسبب نماید |
prepossessingly |
چنانکه جلب توجه نماید |
irrefragably |
چنانکه نتوان تکذیب کرد |
as is well known |
چنانکه همه کس بخوبی میدانند |
engagingly |
چنانکه سرگرم یامشغول کند |
epidemically |
چنانکه همه جاسرایت کند |
euphoniously |
چنانکه بگوش خوش ایندباشد |
inviolately |
چنانکه بی حرمت نشده باشد |
intangibly |
چنانکه نتوان درک کرد |
intangibly |
چنانکه نتوان احساس کرد |
peerlessly |
چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا |
organically |
چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد |
to kick over the traces |
لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد |
paradoxically |
چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد |
penitentially |
چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید |
laboriously |
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد |
inerrably |
چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند |
incommunicably |
چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت |
sententiously |
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد |
exhaustively |
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند |
contemptibly |
چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر |
persuasively |
چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید |
inimitably |
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد |
admissibly |
بطور قابل قبول چنانکه روا |
cogently |
چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت |
illustratively |
چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد |
invidiously |
چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد |
adequately |
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید |
irrecocilably |
چنانکه نتوان انرا وفق داد |
functionally |
چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد |
inscrutably |
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت |
to vote plump |
رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد |
inextricably |
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت |
adorably |
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده |
relevantly |
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد |
accordantly |
بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد |
discreditably |
چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده |
implacably |
از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد |
picturesquely |
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد |
maritally |
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی |
indescribably |
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد |
retrospectively |
چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند |
indefeasibly |
بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد |
flowerily |
چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد |
nutritiously |
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد |
nutritively |
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد |
to eat humble pie |
پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید |
irreversibly |
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود |
attributively |
بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند |
irremissibly |
چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور |
impalpably |
چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم |
officinal names of drugs |
نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است |
portentously |
چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور |
pontifically |
چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی |
pestiferously |
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد |
modernly |
بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد |
opaquely |
چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم |
irreclaimably |
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند |
inaccessibily |
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید |
ineradicably |
بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود |
rough handling of a thing |
گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد |
estimably |
بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد |
solvable |
حل پذیر |
pi acceptor |
پی پذیر |
cleavable |
رخ پذیر |
soluble |
حل پذیر |
pliable |
خم پذیر |