English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (8 milliseconds)
English Persian
passably چنانکه بتوان پذیرفت
Other Matches
to bite the bullet <idiom> باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
pliably چنانکه بتوان خم کرد
assumably چنانکه بتوان فرض کرد
interchangeably چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
presentably چنانکه بتوان پیشکش کرد
perceptibly چنانکه بتوان درک کرد
intelligibly واضحا چنانکه بتوان دریافت
hereditably چنانکه بتوان ارث برد
practicably چنانکه بتوان اجرا نمود
changeably چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
pardonably چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
colourably چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
corrigibly چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
accountably بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
movably چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
commensurably چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
accessibly چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
propor tionably بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
googolplex عدد یک با تعداد صفرهای بتوان ده بتوان ده بتوان صد
reflexively چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
A bitter pI'll to swallow. چیز تلخ وناخوشایندی که باید پذیرفت
He accepted the job, albeit with some hesitation. هرچند که با تردید، او [مرد ] این کار را پذیرفت.
to have to bite the bullet <idiom> باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت
as much as possible تا بتوان
exponentiation بتوان رساندن
micron 01 بتوان 6- متر
as far as possible تا انجا که بتوان
tredecillion عدد یک با 24 صفر بتوان 2
quattuordecillion عدد یک با 54صفر بتوان 2
quintillion عدد یک با 81 صفر بتوان 2
his money is more than can ازانست که بتوان شمرد
undecillion عدد یک با 63 صفر بتوان 2
evincibly بطوریکه بتوان اثبات کردن
squares بتوان دوم بردن مجذور کردن
squaring بتوان دوم بردن مجذور کردن
ideally بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
so to peaking اگر بتوان چنین چیزی گفت
impressibly بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
square بتوان دوم بردن مجذور کردن
squared بتوان دوم بردن مجذور کردن
microbar واحد فشار معادل 01 بتوان 6 داین بر سانتیمترمربع
current fund اموالی که سریعا "بتوان به پول تبدیل کرد
manageably پنانکه بتوان اداره کردیا از پیش برد
inestimably پیش ازانکه بتوان تقدیر کردیا بران بهاگذارد
hand وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
handing وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
it is past cure از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
unit cell کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
to ring the changes کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
limit velocity حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
exclusion principle اگر بتوان مانع استفاده کالا توسط کسانی که حاضر بپرداخت هزینه
in the event that چنانکه
as چنانکه
so that چنانکه
how چنانکه
final set حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
so to speak چنانکه گویی
insolubly چنانکه اب نشود
proper چنانکه شایدوباید
pinchingly چنانکه فشاراورد
prettily چنانکه زیبانماید
admissibleness چنانکه روا
as it deserves چنانکه باید
as is well known چنانکه مشهور
dilatorily چنانکه پرشود
gratifyingly چنانکه خوشنودسازد
permissively چنانکه مخیرسازد
cresuendo چنانکه صداخردخرد
expressively چنانکه مقصودرابرساند
coordinately چنانکه یکجورباشد
owenism اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
inadmissibly چنانکه روایاجایز نباشد
inviolably چنانکه سزاوارحرمت باشد
pitfully چنانکه سزاوارنکوهش باشد
inexcusably چنانکه نتوان معذوردانست
meetly چنانکه در خور باشد
medially چنانکه درمیان باشد
meaningly چنانکه مقصودرا برساند
opprobriously چنانکه رسوایی اورد
permissively چنانکه اجازه بدهد
irrecoverably چنانکه بهبودی نپذیرد
perniciously چنانکه زیان اورد
invulnerably چنانکه زخم برندارد
inexpressively چنانکه مقصودرا نرساند
meetly چنانکه باید و شاید
gratifyingly چنانکه خوشی دهد
convincingly چنانکه متقاعد کند
interminably چنانکه تمام نشود
invisibly چنانکه دیده نشود
prettily بخوبی چنانکه باید
comme il faut چنانکه باید وشاید
according to his version چنانکه او شرح میداد
according as چنانکه بدان سان که
decrescendo چنانکه صداخردخردضعیف شود
fitfully چنانکه بگیردوول کند
privatively چنانکه نفی یا استثناکند
funnily چنانکه خنده اورد
heliocentrically چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
gruesomely چنانکه وحشت اورد
effusively چنانکه گویی بریزد
brilliantly چنانکه برجسته باشد
culpably چنانکه سزاوارسرزنش باشد
decreasingly چنانکه روبکاهش گذارد
pestilently چنانکه برای اخلاق مضرباشد
irrefragably چنانکه نتوان تکذیب کرد
retroactively چنانکه شامل گذشته شود
causatively چنانکه دلالت برسبب نماید
sanguinarily چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
as is well known چنانکه همه کس بخوبی میدانند
immovably چنانکه نتوان جنبش داد
peerlessly چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
onerously چنانکه مستلزم انجام تعهدی
organically چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
objectiveness چنانکه در خارج معقول باشد
commendably چنانکه شایان ستایش باشد
engagingly چنانکه سرگرم یامشغول کند
inexpressively چنانکه زبان دار نباشد
inexpressibly چنانکه نتوان بیان کرد
inexhaustibly چنانکه تهی یاتمام نشود
grandiosely بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
piquantly چنانکه دهن رامزه بیاورد
indefensibly چنانکه دفاع بردار نباشد
pleasingly چنانکه خوش ایند باشد
inappreciably بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
fadelessly چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
extraneously چنانکه وابسته بموضوع نباشد
prepossessingly چنانکه جلب توجه نماید
inviolately چنانکه بی حرمت نشده باشد
epidemically چنانکه همه جاسرایت کند
perplexingly چنانکه گیج یا حیران سازد
euphoniously چنانکه بگوش خوش ایندباشد
intangibly چنانکه نتوان درک کرد
intangibly چنانکه نتوان احساس کرد
inseparably چنانکه نتوان سوا کرد
persuasively چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
to kick over the traces لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
inscrutably چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
admissibly بطور قابل قبول چنانکه روا
penitentially چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
inerrably چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
inimitably چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
contemptibly چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
invidiously چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
exhaustively چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
irrecocilably چنانکه نتوان انرا وفق داد
sententiously چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
adequately باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
paradoxically چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
cogently چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
functionally چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
illustratively چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
laboriously ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
incommunicably چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
to vote plump رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
adorably چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
discreditably چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
accordantly بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
to eat humble pie پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
retrospectively چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
implacably از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
indescribably چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
inextricably چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
relevantly بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
flowerily چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
maritally چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
picturesquely چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
nutritively چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
nutritiously چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
indefeasibly بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
pestiferously چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
attributively بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
modernly بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
pontifically چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
officinal names of drugs نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
irreversibly چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
portentously چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
impalpably چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
irremissibly چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
irreclaimably بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
opaquely چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
ineradicably بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
inaccessibily بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
rough handling of a thing گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
estimably بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد
pareto criterion ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com