English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (8 milliseconds)
English Persian
euphoniously چنانکه بگوش خوش ایندباشد
Other Matches
euphonically برای اینکه بگوش خوش ایندباشد
reflexively چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
may it please your excellency اگر بنظر جنابعالی خوش ایندباشد
by ear بگوش
covers نگهبان بگوش
coverings نگهبان بگوش
hearken بگوش دل پذیرفتن
cover نگهبان بگوش
auric وابسته بگوش یاسامعه
unheard بگوش نخورده غیرمسموع
ear witness گواه بگوش شنیده شاهدسمعی
sound به نظر رسیدن بگوش خوردن
sounded به نظر رسیدن بگوش خوردن
soundest به نظر رسیدن بگوش خوردن
sounds به نظر رسیدن بگوش خوردن
covers دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
ear cap گوشی :چیزیکه بگوش میگذارندکه سرمانخورد
cover دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
ear tab گوشی :چیزیکه بگوش میگذارندکه سرمانخورد
coverings دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
pip squeak نارنجکی که صدای ان مانندPIP-SQUEAK بگوش میرسد
eaves droper مسئول بگوش ایستادن استراق سمع کننده
how چنانکه
as چنانکه
in the event that چنانکه
so that چنانکه
coordinately چنانکه یکجورباشد
pinchingly چنانکه فشاراورد
insolubly چنانکه اب نشود
as is well known چنانکه مشهور
as it deserves چنانکه باید
permissively چنانکه مخیرسازد
expressively چنانکه مقصودرابرساند
so to speak چنانکه گویی
dilatorily چنانکه پرشود
cresuendo چنانکه صداخردخرد
admissibleness چنانکه روا
gratifyingly چنانکه خوشنودسازد
prettily چنانکه زیبانماید
proper چنانکه شایدوباید
gratifyingly چنانکه خوشی دهد
inexcusably چنانکه نتوان معذوردانست
invulnerably چنانکه زخم برندارد
meetly چنانکه باید و شاید
decrescendo چنانکه صداخردخردضعیف شود
culpably چنانکه سزاوارسرزنش باشد
opprobriously چنانکه رسوایی اورد
irrecoverably چنانکه بهبودی نپذیرد
inviolably چنانکه سزاوارحرمت باشد
passably چنانکه بتوان پذیرفت
heliocentrically چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
inexpressively چنانکه مقصودرا نرساند
meaningly چنانکه مقصودرا برساند
meetly چنانکه در خور باشد
gruesomely چنانکه وحشت اورد
medially چنانکه درمیان باشد
fitfully چنانکه بگیردوول کند
inadmissibly چنانکه روایاجایز نباشد
permissively چنانکه اجازه بدهد
according as چنانکه بدان سان که
pitfully چنانکه سزاوارنکوهش باشد
invisibly چنانکه دیده نشود
pliably چنانکه بتوان خم کرد
funnily چنانکه خنده اورد
decreasingly چنانکه روبکاهش گذارد
privatively چنانکه نفی یا استثناکند
interminably چنانکه تمام نشود
effusively چنانکه گویی بریزد
brilliantly چنانکه برجسته باشد
convincingly چنانکه متقاعد کند
according to his version چنانکه او شرح میداد
comme il faut چنانکه باید وشاید
perniciously چنانکه زیان اورد
prettily بخوبی چنانکه باید
objectiveness چنانکه در خارج معقول باشد
presentably چنانکه بتوان پیشکش کرد
inexhaustibly چنانکه تهی یاتمام نشود
indefensibly چنانکه دفاع بردار نباشد
inexpressibly چنانکه نتوان بیان کرد
inexpressively چنانکه زبان دار نباشد
immovably چنانکه نتوان جنبش داد
irrefragably چنانکه نتوان تکذیب کرد
inviolately چنانکه بی حرمت نشده باشد
sanguinarily چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
intelligibly واضحا چنانکه بتوان دریافت
intangibly چنانکه نتوان درک کرد
inseparably چنانکه نتوان سوا کرد
interchangeably چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
pleasingly چنانکه خوش ایند باشد
retroactively چنانکه شامل گذشته شود
onerously چنانکه مستلزم انجام تعهدی
inappreciably بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
prepossessingly چنانکه جلب توجه نماید
pestilently چنانکه برای اخلاق مضرباشد
as is well known چنانکه همه کس بخوبی میدانند
epidemically چنانکه همه جاسرایت کند
engagingly چنانکه سرگرم یامشغول کند
assumably چنانکه بتوان فرض کرد
causatively چنانکه دلالت برسبب نماید
intangibly چنانکه نتوان احساس کرد
commendably چنانکه شایان ستایش باشد
extraneously چنانکه وابسته بموضوع نباشد
fadelessly چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
perceptibly چنانکه بتوان درک کرد
peerlessly چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
grandiosely بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
piquantly چنانکه دهن رامزه بیاورد
hereditably چنانکه بتوان ارث برد
perplexingly چنانکه گیج یا حیران سازد
organically چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
practicably چنانکه بتوان اجرا نمود
to kick over the traces لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
pardonably چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
persuasively چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
penitentially چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
adequately باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
illustratively چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
functionally چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
contemptibly چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
colourably چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
changeably چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
paradoxically چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
admissibly بطور قابل قبول چنانکه روا
exhaustively چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
sententiously چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
laboriously ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
cogently چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
incommunicably چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
inscrutably چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
inimitably چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
irrecocilably چنانکه نتوان انرا وفق داد
inerrably چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
invidiously چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
to eat humble pie پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
picturesquely چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
accountably بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
accordantly بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
retrospectively چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
maritally چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
relevantly بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
implacably از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
inextricably چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
indescribably چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
adorably چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
discreditably چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
movably چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
commensurably چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
flowerily چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
nutritively چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
corrigibly چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
indefeasibly بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
nutritiously چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
irremissibly چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
attributively بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
officinal names of drugs نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
irreversibly چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
impalpably چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
pestiferously چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
portentously چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
modernly بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
pontifically چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
irreclaimably بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
accessibly چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
opaquely چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
ineradicably بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
inaccessibily بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
rough handling of a thing گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
propor tionably بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com