English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (9 milliseconds)
English Persian
inexhaustibly چنانکه تهی یاتمام نشود
Other Matches
insolubly چنانکه اب نشود
interminably چنانکه تمام نشود
invisibly چنانکه دیده نشود
to eat away کم کم خودن یاتمام کردن
reflexively چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
storewide شامل تمام موجودی انبار یاتمام فروشگاه
thank you سایه شما کم نشود
indelible disgrace رسوایی که اثاران محویافراموش نشود
poverty parts friends <idiom> بی زر میسر نشود کام دوستان
May no one go thru such an ordeal. نصیب گرگ بیابان نشود
seal بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
seals بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
one in the dark میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
transfer payment پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
Two cas and a mouse , two wives in one house , two. <proverb> دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
irremovability حالت چیزی یا کسی که از جای خود برداشته نشود
Don't get annoyed at this! بخاطر این دلخور نشو ! [اوقاتت تلخ نشود!]
stable وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
stables وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
bypass روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassed روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassing روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
lost ball گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
pregnant use of a verb بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
defaulting نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
default نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaulted نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaults نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
powers قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powering قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powered قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
timeout 1-تابع خروج روی ترمینال -On line وقتی هیچ دادهای وارد نشود.2-مدت زمان یک عمل
in the event that چنانکه
how چنانکه
so that چنانکه
as چنانکه
gratifyingly چنانکه خوشنودسازد
pinchingly چنانکه فشاراورد
as is well known چنانکه مشهور
admissibleness چنانکه روا
dilatorily چنانکه پرشود
as it deserves چنانکه باید
cresuendo چنانکه صداخردخرد
permissively چنانکه مخیرسازد
coordinately چنانکه یکجورباشد
so to speak چنانکه گویی
prettily چنانکه زیبانماید
expressively چنانکه مقصودرابرساند
proper چنانکه شایدوباید
smoke test بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
decrescendo چنانکه صداخردخردضعیف شود
meetly چنانکه در خور باشد
opprobriously چنانکه رسوایی اورد
passably چنانکه بتوان پذیرفت
meetly چنانکه باید و شاید
fitfully چنانکه بگیردوول کند
medially چنانکه درمیان باشد
invulnerably چنانکه زخم برندارد
inadmissibly چنانکه روایاجایز نباشد
irrecoverably چنانکه بهبودی نپذیرد
inexcusably چنانکه نتوان معذوردانست
meaningly چنانکه مقصودرا برساند
heliocentrically چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
gruesomely چنانکه وحشت اورد
gratifyingly چنانکه خوشی دهد
inviolably چنانکه سزاوارحرمت باشد
culpably چنانکه سزاوارسرزنش باشد
permissively چنانکه اجازه بدهد
pliably چنانکه بتوان خم کرد
according as چنانکه بدان سان که
according to his version چنانکه او شرح میداد
privatively چنانکه نفی یا استثناکند
decreasingly چنانکه روبکاهش گذارد
inexpressively چنانکه مقصودرا نرساند
prettily بخوبی چنانکه باید
convincingly چنانکه متقاعد کند
brilliantly چنانکه برجسته باشد
funnily چنانکه خنده اورد
effusively چنانکه گویی بریزد
pitfully چنانکه سزاوارنکوهش باشد
comme il faut چنانکه باید وشاید
perniciously چنانکه زیان اورد
covered گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
substitute character حرفی که در صورتی که حرف دریافت شده تشخیص داده نشود نمایش داده میشود
Faraday cage صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
intelligibly واضحا چنانکه بتوان دریافت
perplexingly چنانکه گیج یا حیران سازد
intangibly چنانکه نتوان درک کرد
intangibly چنانکه نتوان احساس کرد
peerlessly چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
perceptibly چنانکه بتوان درک کرد
inseparably چنانکه نتوان سوا کرد
piquantly چنانکه دهن رامزه بیاورد
sanguinarily چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
pestilently چنانکه برای اخلاق مضرباشد
practicably چنانکه بتوان اجرا نمود
prepossessingly چنانکه جلب توجه نماید
objectiveness چنانکه در خارج معقول باشد
presentably چنانکه بتوان پیشکش کرد
irrefragably چنانکه نتوان تکذیب کرد
pleasingly چنانکه خوش ایند باشد
retroactively چنانکه شامل گذشته شود
onerously چنانکه مستلزم انجام تعهدی
inviolately چنانکه بی حرمت نشده باشد
hereditably چنانکه بتوان ارث برد
as is well known چنانکه همه کس بخوبی میدانند
immovably چنانکه نتوان جنبش داد
assumably چنانکه بتوان فرض کرد
causatively چنانکه دلالت برسبب نماید
grandiosely بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
commendably چنانکه شایان ستایش باشد
engagingly چنانکه سرگرم یامشغول کند
epidemically چنانکه همه جاسرایت کند
fadelessly چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
extraneously چنانکه وابسته بموضوع نباشد
organically چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
euphoniously چنانکه بگوش خوش ایندباشد
indefensibly چنانکه دفاع بردار نباشد
inexpressibly چنانکه نتوان بیان کرد
interchangeably چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
inexpressively چنانکه زبان دار نباشد
inappreciably بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
pardonably چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
paradoxically چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
penitentially چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
adequately باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
contemptibly چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
cogently چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
persuasively چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
colourably چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
changeably چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
to kick over the traces لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
laboriously ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
admissibly بطور قابل قبول چنانکه روا
sententiously چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
exhaustively چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
inimitably چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
functionally چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
incommunicably چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
invidiously چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
irrecocilably چنانکه نتوان انرا وفق داد
illustratively چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
inscrutably چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
inerrably چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
indefeasibly بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
indescribably چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
implacably از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
accordantly بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
accountably بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
adorably چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
retrospectively چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
maritally چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
picturesquely چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
nutritively چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
nutritiously چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
movably چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
inextricably چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
corrigibly چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
commensurably چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
flowerily چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
to eat humble pie پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
discreditably چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
relevantly بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
portentously چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
modernly بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
irreversibly چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
irremissibly چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
pontifically چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
attributively بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
impalpably چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
pestiferously چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
officinal names of drugs نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
opaquely چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
accessibly چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
irreclaimably بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
zones محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zone محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
inaccessibily بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
ineradicably بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
rough handling of a thing گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
shoulders [اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
checks جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
check جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
checked جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
propor tionably بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com