English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (11 milliseconds)
English Persian
admissibleness چنانکه روا
Search result with all words
organically چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
adequately باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
paradoxically چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
cogently چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
expressively چنانکه مقصودرابرساند
inextricably چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
effusively چنانکه گویی بریزد
decreasingly چنانکه روبکاهش گذارد
funnily چنانکه خنده اورد
interchangeably چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
indescribably چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
implacably از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
reflexively چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
laboriously ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
brilliantly چنانکه برجسته باشد
sententiously چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
exhaustively چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
convincingly چنانکه متقاعد کند
retrospectively چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
as چنانکه
prettily چنانکه زیبانماید
prettily بخوبی چنانکه باید
interminably چنانکه تمام نشود
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
invisibly چنانکه دیده نشود
how چنانکه
proper چنانکه شایدوباید
accessibly چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
accordantly بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
according to his version چنانکه او شرح میداد
according as چنانکه بدان سان که
accountably بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
admissibly بطور قابل قبول چنانکه روا
adorably چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
as is well known چنانکه همه کس بخوبی میدانند
as is well known چنانکه مشهور
as it deserves چنانکه باید
assumably چنانکه بتوان فرض کرد
attributively بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
causatively چنانکه دلالت برسبب نماید
changeably چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
colourably چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
comme il faut چنانکه باید وشاید
commendably چنانکه شایان ستایش باشد
commensurably چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
contemptibly چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
coordinately چنانکه یکجورباشد
corrigibly چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
cresuendo چنانکه صداخردخرد
culpably چنانکه سزاوارسرزنش باشد
decrescendo چنانکه صداخردخردضعیف شود
dilatorily چنانکه پرشود
discreditably چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
engagingly چنانکه سرگرم یامشغول کند
epidemically چنانکه همه جاسرایت کند
euphoniously چنانکه بگوش خوش ایندباشد
extraneously چنانکه وابسته بموضوع نباشد
fadelessly چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
fitfully چنانکه بگیردوول کند
flowerily چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
functionally چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
grandiosely بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
gratifyingly چنانکه خوشی دهد
gratifyingly چنانکه خوشنودسازد
gruesomely چنانکه وحشت اورد
heliocentrically چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
hereditably چنانکه بتوان ارث برد
illustratively چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
immovably چنانکه نتوان جنبش داد
impalpably چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
in the event that چنانکه
inaccessibily بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
inadmissibly چنانکه روایاجایز نباشد
inappreciably بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
incommunicably چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
indefeasibly بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
indefensibly چنانکه دفاع بردار نباشد
ineradicably بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
inerrably چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
inexcusably چنانکه نتوان معذوردانست
inexhaustibly چنانکه تهی یاتمام نشود
inexpressibly چنانکه نتوان بیان کرد
inexpressively چنانکه زبان دار نباشد
inexpressively چنانکه مقصودرا نرساند
inimitably چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
inscrutably چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
inseparably چنانکه نتوان سوا کرد
insolubly چنانکه اب نشود
intangibly چنانکه نتوان احساس کرد
intangibly چنانکه نتوان درک کرد
intelligibly واضحا چنانکه بتوان دریافت
invidiously چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
inviolably چنانکه سزاوارحرمت باشد
inviolately چنانکه بی حرمت نشده باشد
invulnerably چنانکه زخم برندارد
irreclaimably بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
irrecocilably چنانکه نتوان انرا وفق داد
irrecoverably چنانکه بهبودی نپذیرد
irrefragably چنانکه نتوان تکذیب کرد
irremissibly چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
Other Matches
so that چنانکه
pinchingly چنانکه فشاراورد
permissively چنانکه مخیرسازد
so to speak چنانکه گویی
meetly چنانکه در خور باشد
meetly چنانکه باید و شاید
pliably چنانکه بتوان خم کرد
medially چنانکه درمیان باشد
meaningly چنانکه مقصودرا برساند
opprobriously چنانکه رسوایی اورد
passably چنانکه بتوان پذیرفت
privatively چنانکه نفی یا استثناکند
pitfully چنانکه سزاوارنکوهش باشد
perniciously چنانکه زیان اورد
permissively چنانکه اجازه بدهد
prepossessingly چنانکه جلب توجه نماید
sanguinarily چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
presentably چنانکه بتوان پیشکش کرد
retroactively چنانکه شامل گذشته شود
practicably چنانکه بتوان اجرا نمود
peerlessly چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
onerously چنانکه مستلزم انجام تعهدی
objectiveness چنانکه در خارج معقول باشد
perceptibly چنانکه بتوان درک کرد
perplexingly چنانکه گیج یا حیران سازد
pestilently چنانکه برای اخلاق مضرباشد
piquantly چنانکه دهن رامزه بیاورد
pleasingly چنانکه خوش ایند باشد
pardonably چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
penitentially چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
persuasively چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
to kick over the traces لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
picturesquely چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
to eat humble pie پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
maritally چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
relevantly بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
movably چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
nutritiously چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
nutritively چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
portentously چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
pontifically چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
pestiferously چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
officinal names of drugs نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
modernly بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
irreversibly چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
opaquely چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
rough handling of a thing گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
propor tionably بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com