Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (8 milliseconds)
English
Persian
engagingly
چنانکه سرگرم یامشغول کند
Other Matches
reflexively
چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
amused
<adj.>
سرگرم
occupied
<adj.>
سرگرم
divertive
سرگرم کننده
amusingly
سرگرم کننده
amusing
سرگرم کننده
entertaining
سرگرم کننده
accompanied
سرگرم بودن
accompanies
سرگرم بودن
accompany
سرگرم بودن
engaging
سرگرم کننده
intent on doing anything
سرگرم کرد
amuses
سرگرم کردن
amuse
سرگرم کردن
inveigle
فریفتن سرگرم کردن
inveigles
فریفتن سرگرم کردن
sport
تفریحی سرگرم کردن
inveigled
فریفتن سرگرم کردن
inveigling
فریفتن سرگرم کردن
please
سرگرم کردن لطفا
pleases
سرگرم کردن لطفا
amused
سرگرم شده و مشغول
sports
تفریحی سرگرم کردن
sported
تفریحی سرگرم کردن
entertain
سرگرم کردن گرامی داشتن
sportive
سرگرم تفریح وورزش ورزشی
entertains
سرگرم کردن گرامی داشتن
entertained
سرگرم کردن گرامی داشتن
entertainingly
بطوریکه سرگرم کند بطورتفریح دهنده
so that
چنانکه
how
چنانکه
as
چنانکه
in the event that
چنانکه
insolubly
چنانکه اب نشود
pinchingly
چنانکه فشاراورد
dilatorily
چنانکه پرشود
cresuendo
چنانکه صداخردخرد
as is well known
چنانکه مشهور
as it deserves
چنانکه باید
permissively
چنانکه مخیرسازد
gratifyingly
چنانکه خوشنودسازد
admissibleness
چنانکه روا
coordinately
چنانکه یکجورباشد
proper
چنانکه شایدوباید
expressively
چنانکه مقصودرابرساند
so to speak
چنانکه گویی
prettily
چنانکه زیبانماید
brilliantly
چنانکه برجسته باشد
medially
چنانکه درمیان باشد
privatively
چنانکه نفی یا استثناکند
decrescendo
چنانکه صداخردخردضعیف شود
culpably
چنانکه سزاوارسرزنش باشد
inexcusably
چنانکه نتوان معذوردانست
meetly
چنانکه در خور باشد
convincingly
چنانکه متقاعد کند
meaningly
چنانکه مقصودرا برساند
irrecoverably
چنانکه بهبودی نپذیرد
inadmissibly
چنانکه روایاجایز نباشد
inexpressively
چنانکه مقصودرا نرساند
effusively
چنانکه گویی بریزد
gruesomely
چنانکه وحشت اورد
decreasingly
چنانکه روبکاهش گذارد
gratifyingly
چنانکه خوشی دهد
funnily
چنانکه خنده اورد
inviolably
چنانکه سزاوارحرمت باشد
fitfully
چنانکه بگیردوول کند
invulnerably
چنانکه زخم برندارد
meetly
چنانکه باید و شاید
heliocentrically
چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
invisibly
چنانکه دیده نشود
pliably
چنانکه بتوان خم کرد
perniciously
چنانکه زیان اورد
according to his version
چنانکه او شرح میداد
pitfully
چنانکه سزاوارنکوهش باشد
permissively
چنانکه اجازه بدهد
prettily
بخوبی چنانکه باید
interminably
چنانکه تمام نشود
passably
چنانکه بتوان پذیرفت
opprobriously
چنانکه رسوایی اورد
comme il faut
چنانکه باید وشاید
according as
چنانکه بدان سان که
intelligibly
واضحا چنانکه بتوان دریافت
intangibly
چنانکه نتوان درک کرد
piquantly
چنانکه دهن رامزه بیاورد
presentably
چنانکه بتوان پیشکش کرد
pleasingly
چنانکه خوش ایند باشد
inexpressively
چنانکه زبان دار نباشد
inexpressibly
چنانکه نتوان بیان کرد
inexhaustibly
چنانکه تهی یاتمام نشود
prepossessingly
چنانکه جلب توجه نماید
objectiveness
چنانکه در خارج معقول باشد
pestilently
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
peerlessly
چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
perceptibly
چنانکه بتوان درک کرد
practicably
چنانکه بتوان اجرا نمود
retroactively
چنانکه شامل گذشته شود
onerously
چنانکه مستلزم انجام تعهدی
irrefragably
چنانکه نتوان تکذیب کرد
sanguinarily
چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
perplexingly
چنانکه گیج یا حیران سازد
inviolately
چنانکه بی حرمت نشده باشد
inseparably
چنانکه نتوان سوا کرد
indefensibly
چنانکه دفاع بردار نباشد
hereditably
چنانکه بتوان ارث برد
euphoniously
چنانکه بگوش خوش ایندباشد
grandiosely
بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
intangibly
چنانکه نتوان احساس کرد
fadelessly
چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
organically
چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
commendably
چنانکه شایان ستایش باشد
immovably
چنانکه نتوان جنبش داد
causatively
چنانکه دلالت برسبب نماید
interchangeably
چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
extraneously
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
as is well known
چنانکه همه کس بخوبی میدانند
inappreciably
بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
epidemically
چنانکه همه جاسرایت کند
assumably
چنانکه بتوان فرض کرد
sententiously
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
contemptibly
چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
exhaustively
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
pardonably
چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
colourably
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
persuasively
چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
changeably
چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
admissibly
بطور قابل قبول چنانکه روا
penitentially
چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
laboriously
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
irrecocilably
چنانکه نتوان انرا وفق داد
inimitably
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
inscrutably
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
illustratively
چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
to kick over the traces
لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
cogently
چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
invidiously
چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
functionally
چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
incommunicably
چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
paradoxically
چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
adequately
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
inerrably
چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
to eat humble pie
پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
accountably
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
picturesquely
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
retrospectively
چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
inextricably
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
relevantly
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
indescribably
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
implacably
از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
adorably
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
discreditably
چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
maritally
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
nutritively
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
nutritiously
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
movably
چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
flowerily
چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
commensurably
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
corrigibly
چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
indefeasibly
بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
accordantly
بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
occupies
تصرف کردن سرگرم کردن
occupy
تصرف کردن سرگرم کردن
occupying
تصرف کردن سرگرم کردن
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
irreversibly
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
irremissibly
چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
impalpably
چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
attributively
بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
pontifically
چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
pestiferously
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
modernly
بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
officinal names of drugs
نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
portentously
چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
accessibly
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
irreclaimably
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
opaquely
چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
ineradicably
بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
inaccessibily
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
rough handling of a thing
گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
propor tionably
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com