Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
retrospectively
چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
Other Matches
retroactively
چنانکه شامل گذشته شود
the law is not retroactive
قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
retrospect
شامل گذشته
retroact
شامل گذشته شدن
ex post facto
شامل اصول گذشته
reflexively
چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
retroaction
عطف بماسبق
retroactivity
عطف بماسبق
ex post facto
عطف بماسبق
retrospectives
عطف کننده بماسبق
retroact
عطف بماسبق کردن
retrospect
عطف بماسبق کننده
retrospective
عطف کننده بماسبق
due out
از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
so that
چنانکه
as
چنانکه
how
چنانکه
in the event that
چنانکه
proper
چنانکه شایدوباید
as it deserves
چنانکه باید
expressively
چنانکه مقصودرابرساند
cresuendo
چنانکه صداخردخرد
coordinately
چنانکه یکجورباشد
dilatorily
چنانکه پرشود
as is well known
چنانکه مشهور
pinchingly
چنانکه فشاراورد
admissibleness
چنانکه روا
prettily
چنانکه زیبانماید
permissively
چنانکه مخیرسازد
so to speak
چنانکه گویی
insolubly
چنانکه اب نشود
gratifyingly
چنانکه خوشنودسازد
irrecoverably
چنانکه بهبودی نپذیرد
inviolably
چنانکه سزاوارحرمت باشد
interminably
چنانکه تمام نشود
according to his version
چنانکه او شرح میداد
prettily
بخوبی چنانکه باید
invulnerably
چنانکه زخم برندارد
comme il faut
چنانکه باید وشاید
effusively
چنانکه گویی بریزد
according as
چنانکه بدان سان که
meetly
چنانکه باید و شاید
inexpressively
چنانکه مقصودرا نرساند
funnily
چنانکه خنده اورد
decreasingly
چنانکه روبکاهش گذارد
convincingly
چنانکه متقاعد کند
meaningly
چنانکه مقصودرا برساند
medially
چنانکه درمیان باشد
meetly
چنانکه در خور باشد
privatively
چنانکه نفی یا استثناکند
invisibly
چنانکه دیده نشود
fitfully
چنانکه بگیردوول کند
inadmissibly
چنانکه روایاجایز نباشد
pliably
چنانکه بتوان خم کرد
pitfully
چنانکه سزاوارنکوهش باشد
brilliantly
چنانکه برجسته باشد
gratifyingly
چنانکه خوشی دهد
gruesomely
چنانکه وحشت اورد
heliocentrically
چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
permissively
چنانکه اجازه بدهد
passably
چنانکه بتوان پذیرفت
perniciously
چنانکه زیان اورد
inexcusably
چنانکه نتوان معذوردانست
culpably
چنانکه سزاوارسرزنش باشد
decrescendo
چنانکه صداخردخردضعیف شود
opprobriously
چنانکه رسوایی اورد
inviolately
چنانکه بی حرمت نشده باشد
irrefragably
چنانکه نتوان تکذیب کرد
intelligibly
واضحا چنانکه بتوان دریافت
objectiveness
چنانکه در خارج معقول باشد
extraneously
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
fadelessly
چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
grandiosely
بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
euphoniously
چنانکه بگوش خوش ایندباشد
intangibly
چنانکه نتوان درک کرد
inexhaustibly
چنانکه تهی یاتمام نشود
inexpressively
چنانکه زبان دار نباشد
indefensibly
چنانکه دفاع بردار نباشد
engagingly
چنانکه سرگرم یامشغول کند
inappreciably
بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
epidemically
چنانکه همه جاسرایت کند
practicably
چنانکه بتوان اجرا نمود
inseparably
چنانکه نتوان سوا کرد
immovably
چنانکه نتوان جنبش داد
hereditably
چنانکه بتوان ارث برد
intangibly
چنانکه نتوان احساس کرد
inexpressibly
چنانکه نتوان بیان کرد
commendably
چنانکه شایان ستایش باشد
as is well known
چنانکه همه کس بخوبی میدانند
onerously
چنانکه مستلزم انجام تعهدی
peerlessly
چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
pleasingly
چنانکه خوش ایند باشد
assumably
چنانکه بتوان فرض کرد
perplexingly
چنانکه گیج یا حیران سازد
pestilently
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
perceptibly
چنانکه بتوان درک کرد
interchangeably
چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
causatively
چنانکه دلالت برسبب نماید
piquantly
چنانکه دهن رامزه بیاورد
organically
چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
sanguinarily
چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
presentably
چنانکه بتوان پیشکش کرد
prepossessingly
چنانکه جلب توجه نماید
pardonably
چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
persuasively
چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
inerrably
چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
contemptibly
چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
incommunicably
چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
penitentially
چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
to kick over the traces
لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
illustratively
چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
cogently
چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
paradoxically
چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
laboriously
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
exhaustively
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
irrecocilably
چنانکه نتوان انرا وفق داد
admissibly
بطور قابل قبول چنانکه روا
functionally
چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
changeably
چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
invidiously
چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
inscrutably
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
colourably
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
adequately
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
inimitably
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
sententiously
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
adorably
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
flowerily
چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
indescribably
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
inextricably
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
relevantly
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
accountably
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
indefeasibly
بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
discreditably
چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
corrigibly
چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
picturesquely
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
commensurably
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
implacably
از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
accordantly
بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
maritally
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
movably
چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
nutritiously
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
to eat humble pie
پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
nutritively
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
comprising
شامل
in
شامل
in-
شامل
containing
شامل
Inc
شامل
self inclusive
شامل
far-reaching
شامل
inclusive
شامل
covering
شامل
sweeping
شامل
including
شامل
pestiferously
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
attributively
بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
officinal names of drugs
نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
pontifically
چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
irreversibly
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
impalpably
چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
modernly
بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
irremissibly
چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
portentously
چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
past
گذشته
preceded
گذشته
agone
گذشته
What is past is past . what is gone is gone .
گذشته ها گذشته
bygone
گذشته
oldest
گذشته
historical
گذشته
due out
گذشته
older
گذشته
beyoned the pale
از حد گذشته
gone by
گذشته
spun or span
گذشته
yesternight
شب گذشته
bypast
گذشته
aside from
گذشته از
old
گذشته
foreby
گذشته
not to mention
<conj.>
گذشته از
let
[leave]
alone
<conj.>
گذشته از
departed
گذشته
aside
گذشته از
last night
شب گذشته
last a
گذشته
not to speak of
<conj.>
گذشته از
forepassed
گذشته
forepast
گذشته
foretime
گذشته
by gone
گذشته
to say nothing of
<conj.>
گذشته از
and certainly not
<conj.>
گذشته از
over with
گذشته
asides
گذشته از
opaquely
چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
accessibly
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
irreclaimably
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
ineligible
شامل نشدنی
bimillenary
شامل دوهزار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com