Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
impalpably
چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
Other Matches
intangibly
چنانکه نتوان احساس کرد
admissibly
بطور قابل قبول چنانکه روا
indefeasibly
بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
relevantly
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
accordantly
بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
accountably
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
adorably
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
attributively
بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
portentously
چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
opaquely
چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
irreclaimably
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
accessibly
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
ineradicably
بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
inaccessibily
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
pianissimo
بسیارنرم
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
propor tionably
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
reflexively
چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
extrasensory
ماورای احساس معمولی خارج از احساس عادی
tush
لامسه
angst
احساس وحشت و نگرانی احساس بیم
tactile
استفاده از حس لامسه
touches
پرماس حس لامسه
touch
پرماس حس لامسه
acheiria
فاقد قوهء لامسه
haptic
وابسته بحس لامسه لامسهای
velvet feels soft
مخمل به لامسه نرم است
synesthesia
احساس سوزش یادرد در یک عضو بدن در اثروجود درد در عضو دیگر بدن احساس متقارن
irretrievably
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
lusciously
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
in the event that
چنانکه
as
چنانکه
how
چنانکه
so that
چنانکه
coordinately
چنانکه یکجورباشد
permissively
چنانکه مخیرسازد
dilatorily
چنانکه پرشود
admissibleness
چنانکه روا
cresuendo
چنانکه صداخردخرد
expressively
چنانکه مقصودرابرساند
so to speak
چنانکه گویی
insolubly
چنانکه اب نشود
gratifyingly
چنانکه خوشنودسازد
as it deserves
چنانکه باید
as is well known
چنانکه مشهور
pinchingly
چنانکه فشاراورد
proper
چنانکه شایدوباید
prettily
چنانکه زیبانماید
immortally
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly
بطور ناچیز بطور غیر کافی
prettily
بخوبی چنانکه باید
privatively
چنانکه نفی یا استثناکند
interminably
چنانکه تمام نشود
convincingly
چنانکه متقاعد کند
according as
چنانکه بدان سان که
brilliantly
چنانکه برجسته باشد
gruesomely
چنانکه وحشت اورد
according to his version
چنانکه او شرح میداد
funnily
چنانکه خنده اورد
perniciously
چنانکه زیان اورد
comme il faut
چنانکه باید وشاید
permissively
چنانکه اجازه بدهد
effusively
چنانکه گویی بریزد
inexcusably
چنانکه نتوان معذوردانست
pliably
چنانکه بتوان خم کرد
inexpressively
چنانکه مقصودرا نرساند
passably
چنانکه بتوان پذیرفت
decreasingly
چنانکه روبکاهش گذارد
pitfully
چنانکه سزاوارنکوهش باشد
opprobriously
چنانکه رسوایی اورد
heliocentrically
چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
medially
چنانکه درمیان باشد
invulnerably
چنانکه زخم برندارد
inviolably
چنانکه سزاوارحرمت باشد
decrescendo
چنانکه صداخردخردضعیف شود
irrecoverably
چنانکه بهبودی نپذیرد
meaningly
چنانکه مقصودرا برساند
inadmissibly
چنانکه روایاجایز نباشد
meetly
چنانکه باید و شاید
invisibly
چنانکه دیده نشود
fitfully
چنانکه بگیردوول کند
meetly
چنانکه در خور باشد
culpably
چنانکه سزاوارسرزنش باشد
gratifyingly
چنانکه خوشی دهد
sanguinarily
چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
as is well known
چنانکه همه کس بخوبی میدانند
piquantly
چنانکه دهن رامزه بیاورد
interchangeably
چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
pestilently
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
commendably
چنانکه شایان ستایش باشد
inexhaustibly
چنانکه تهی یاتمام نشود
pleasingly
چنانکه خوش ایند باشد
grandiosely
بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
inviolately
چنانکه بی حرمت نشده باشد
epidemically
چنانکه همه جاسرایت کند
organically
چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
irrefragably
چنانکه نتوان تکذیب کرد
engagingly
چنانکه سرگرم یامشغول کند
inappreciably
بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
indefensibly
چنانکه دفاع بردار نباشد
assumably
چنانکه بتوان فرض کرد
presentably
چنانکه بتوان پیشکش کرد
prepossessingly
چنانکه جلب توجه نماید
practicably
چنانکه بتوان اجرا نمود
extraneously
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
retroactively
چنانکه شامل گذشته شود
fadelessly
چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
immovably
چنانکه نتوان جنبش داد
causatively
چنانکه دلالت برسبب نماید
perplexingly
چنانکه گیج یا حیران سازد
peerlessly
چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
intangibly
چنانکه نتوان درک کرد
perceptibly
چنانکه بتوان درک کرد
euphoniously
چنانکه بگوش خوش ایندباشد
inseparably
چنانکه نتوان سوا کرد
intelligibly
واضحا چنانکه بتوان دریافت
onerously
چنانکه مستلزم انجام تعهدی
inexpressively
چنانکه زبان دار نباشد
objectiveness
چنانکه در خارج معقول باشد
inexpressibly
چنانکه نتوان بیان کرد
hereditably
چنانکه بتوان ارث برد
pardonably
چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
inscrutably
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
sententiously
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
laboriously
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
functionally
چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
exhaustively
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
irrecocilably
چنانکه نتوان انرا وفق داد
paradoxically
چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
contemptibly
چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
cogently
چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
inimitably
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
adequately
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
incommunicably
چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
illustratively
چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
changeably
چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
inerrably
چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
colourably
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
penitentially
چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
invidiously
چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
persuasively
چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
to kick over the traces
لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
abusively
بطور ناصحیح بطور دشنام
genuinely
بطور اصل بطور بی ریا
improperly
بطور غلط بطور نامناسب
latently
بطور ناپیدا بطور پوشیده
martially
بطور جنگی بطور نظامی
indecorously
بطور ناشایسته بطور نازیبا
incisively
بطور نافذ بطور زننده
nutritiously
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
commensurably
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
flowerily
چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
nutritively
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
inextricably
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
to eat humble pie
پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
movably
چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
discreditably
چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
picturesquely
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
implacably
از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
corrigibly
چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
indescribably
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
retrospectively
چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
maritally
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
thick skinned
بی احساس
aesthesiogenic
احساس زا
apathetic
بی احساس
sensation
احساس
aesthsis
احساس
feelings
احساس
apperception
احساس
appriciation
احساس
feeling
احساس
sense line
خط احساس
sensations
احساس
esthesis
احساس
sensed
حس احساس
sensing
احساس
senses
احساس
senses
حس احساس
sensed
احساس
sense
حس احساس
impression
احساس
impressions
احساس
sense
احساس
gusto
احساس
percipience
احساس
sentiment
احساس
modernly
بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
officinal names of drugs
نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
pestiferously
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
pontifically
چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
irreversibly
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
irremissibly
چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
sensed
احساس کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com