Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
persuasively
چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
Other Matches
illustratively
چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
convincingly
چنانکه متقاعد کند
prepossessingly
چنانکه جلب توجه نماید
grandiosely
بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
causatively
چنانکه دلالت برسبب نماید
cogently
چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
adequately
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
to eat humble pie
پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
nervine
دارویی که پی ها را ارام سازدیا نیرودهد
reflexively
چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
persuaded
متقاعد
convinced
متقاعد
superannuate
متقاعد
superannuated
متقاعد
emeritus
متقاعد
satisfied
متقاعد
evincive
متقاعد کننده
cogent
متقاعد کننده
convincing
متقاعد کننده
to persuade oneself
متقاعد شدن
argue
متقاعد کردن
convince
متقاعد کردن
convinces
متقاعد کردن
inconvincible
متقاعد نشدنی
reason
متقاعد کردن
persuade
متقاعد کردن
convincer
متقاعد کننده
convincible
متقاعد شدنی
I won't be talked into it!
من را نمیتوانی متقاعد کنی!
to persuade oneself
خود را متقاعد کردن
I won't be talked into it!
من را نمیتوانید متقاعد کنید!
on behalf of
<idiom>
متقاعد کردن شخص
persuasively
بطور متقاعد کننده
there is nothing like leather
هر کسیرا عقل خودبکمال نماید
to persuade somebody of something
کسی را متقاعد به کاری کردن
pseudoscope
شیشهای که کاو را کوژکوژراکاو نماید
incongruously
بی ی نکه با هم جور باشدیاتطبیق نماید
to convince somebody of something
کسی را به چیزی متقاعد کردن
clearing house
شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing houses
شرکتی که چکها را نقد می نماید
an inceptive verb
فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
an inceptive
فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
inconvincible
اقناع نکردنی شخص متقاعد نشدنی
This company guarantees prompt delivery of goods.
این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
to the echo
چنان بلند که تولید انعکاس صدا می نماید
dut of court
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
keyth rope system
شبکه زیرزمینی که زهکشهاخط بزرگترین شیب را قطع نماید
line of sight
خطی که قرنیه چشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
nomothetes
کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
fast talker
<idiom>
گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
consulage
هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
bits
تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید
leadsman
کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
bit
تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید
appropriation
در CLتقاضانامه ایست که بستانکاربرای بدهکار می فرستد ودرخواست پرداخت قسمتی ازطلب خود را می نماید
free carrier
یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
Big Brother
دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
gurantee period
مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
center of gyration
نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
kelly
قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
so that
چنانکه
how
چنانکه
as
چنانکه
in the event that
چنانکه
gratifyingly
چنانکه خوشنودسازد
permissively
چنانکه مخیرسازد
coordinately
چنانکه یکجورباشد
prettily
چنانکه زیبانماید
expressively
چنانکه مقصودرابرساند
dilatorily
چنانکه پرشود
as is well known
چنانکه مشهور
insolubly
چنانکه اب نشود
cresuendo
چنانکه صداخردخرد
proper
چنانکه شایدوباید
pinchingly
چنانکه فشاراورد
admissibleness
چنانکه روا
so to speak
چنانکه گویی
as it deserves
چنانکه باید
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy.
ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
perniciously
چنانکه زیان اورد
inadmissibly
چنانکه روایاجایز نباشد
culpably
چنانکه سزاوارسرزنش باشد
pitfully
چنانکه سزاوارنکوهش باشد
heliocentrically
چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
pliably
چنانکه بتوان خم کرد
gruesomely
چنانکه وحشت اورد
meaningly
چنانکه مقصودرا برساند
inexcusably
چنانکه نتوان معذوردانست
privatively
چنانکه نفی یا استثناکند
medially
چنانکه درمیان باشد
meetly
چنانکه در خور باشد
opprobriously
چنانکه رسوایی اورد
passably
چنانکه بتوان پذیرفت
permissively
چنانکه اجازه بدهد
meetly
چنانکه باید و شاید
irrecoverably
چنانکه بهبودی نپذیرد
invulnerably
چنانکه زخم برندارد
inviolably
چنانکه سزاوارحرمت باشد
inexpressively
چنانکه مقصودرا نرساند
gratifyingly
چنانکه خوشی دهد
effusively
چنانکه گویی بریزد
interminably
چنانکه تمام نشود
decrescendo
چنانکه صداخردخردضعیف شود
prettily
بخوبی چنانکه باید
according to his version
چنانکه او شرح میداد
brilliantly
چنانکه برجسته باشد
comme il faut
چنانکه باید وشاید
according as
چنانکه بدان سان که
funnily
چنانکه خنده اورد
decreasingly
چنانکه روبکاهش گذارد
invisibly
چنانکه دیده نشود
fitfully
چنانکه بگیردوول کند
fiscal drag
اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
endorser
پشت نویس فردی که پشت سندی راامضاء می نماید
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
dying declarations
در CLافهاراتی را گویند که شخص مشرف به موت پس ازاطمینان از قریب الوقوع بودن مرگ خود که مالا" به راستگویی وادارش میکند بیان نماید
damage feasant
درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
irrefragably
چنانکه نتوان تکذیب کرد
organically
چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
sanguinarily
چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
onerously
چنانکه مستلزم انجام تعهدی
retroactively
چنانکه شامل گذشته شود
presentably
چنانکه بتوان پیشکش کرد
perplexingly
چنانکه گیج یا حیران سازد
pestilently
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
piquantly
چنانکه دهن رامزه بیاورد
pleasingly
چنانکه خوش ایند باشد
assumably
چنانکه بتوان فرض کرد
commendably
چنانکه شایان ستایش باشد
objectiveness
چنانکه در خارج معقول باشد
perceptibly
چنانکه بتوان درک کرد
practicably
چنانکه بتوان اجرا نمود
as is well known
چنانکه همه کس بخوبی میدانند
inviolately
چنانکه بی حرمت نشده باشد
intelligibly
واضحا چنانکه بتوان دریافت
peerlessly
چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
epidemically
چنانکه همه جاسرایت کند
euphoniously
چنانکه بگوش خوش ایندباشد
interchangeably
چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
inappreciably
بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
extraneously
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
immovably
چنانکه نتوان جنبش داد
fadelessly
چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
hereditably
چنانکه بتوان ارث برد
indefensibly
چنانکه دفاع بردار نباشد
intangibly
چنانکه نتوان احساس کرد
inseparably
چنانکه نتوان سوا کرد
intangibly
چنانکه نتوان درک کرد
inexpressively
چنانکه زبان دار نباشد
inexpressibly
چنانکه نتوان بیان کرد
inexhaustibly
چنانکه تهی یاتمام نشود
engagingly
چنانکه سرگرم یامشغول کند
paradoxically
چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
to kick over the traces
لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
penitentially
چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
colourably
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
sententiously
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
admissibly
بطور قابل قبول چنانکه روا
exhaustively
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
laboriously
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
functionally
چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
pardonably
چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
inerrably
چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
inscrutably
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
irrecocilably
چنانکه نتوان انرا وفق داد
changeably
چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
incommunicably
چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
inimitably
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
invidiously
چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
contemptibly
چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
bar automatic
میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
exerciser
وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
aerating agent
مادهای که به بتن اضافه میشود تا توزیع حبابهای هوا را در بتن یکنواخت نماید و اثر ان ازدیادمقاومت در مقابل یخبندانهای سخت میباشد
methought
چنین بنظرم میرسد چنین می نماید
corrigibly
چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
indefeasibly
بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
inextricably
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
indescribably
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
implacably
از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
nutritiously
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
discreditably
چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
retrospectively
چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
accordantly
بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
flowerily
چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
nutritively
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
adorably
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
movably
چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
picturesquely
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
accountably
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
relevantly
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
commensurably
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
maritally
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
officinal names of drugs
نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
portentously
چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
pontifically
چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
pestiferously
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
irremissibly
چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
impalpably
چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
attributively
بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
irreversibly
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com