English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
astragal چنبره برجسته نزدیک دهنه توپ
Other Matches
alto-rilievo [ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
perspective spatial model مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
embossing طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
saliency نکته برجسته موضوع برجسته
salience نکته برجسته موضوع برجسته
supereminent برجسته فوق العاده برجسته
bas relif حجاری ونقوش برجسته برجسته
embossment نقوش برجسته برجسته کاری
coiled چنبره
tassels چنبره
core چنبره
cores چنبره
tassel چنبره
coils چنبره
toroid چنبره
torsel چنبره
coil چنبره
find touch بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
stereoscope جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
magnetic core چنبره مغناطیسی
coil چنبره زدن
torque چنبره طوق
doughunt shape چنبره دوتایی
core plane صفحه چنبره ها
cheese down چنبره کردن
coiled چنبره زدن
coils چنبره زدن
bandelet چنبره سرستون
cushioning لایه گذاشتن چنبره
cushion لایه گذاشتن چنبره
cushions لایه گذاشتن چنبره
cushioned لایه گذاشتن چنبره
inside ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
stereograph نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
lines دهنه
line دهنه
spans دهنه
span دهنه
spanned دهنه
spanning دهنه
jetted دهنه
jetting دهنه
hard mouthed بد دهنه
jets دهنه
jet دهنه
harness دهنه
harnessed دهنه
harnessing دهنه
repousse برجسته نمایاحکاکی برجسته
inshore نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
cabiler قطر دهنه
mouth دهنه زدن
mouthing دهنه زدن
mouths دهنه زدن
bit لجام دهنه
fang دهنه ی اچار
to draw rein دهنه را نگاهداشتن
the open of a street دهنه خیابان
beaks دهنه لوله
beak دهنه لوله
head دهنه ابزار
fangs دهنه ی اچار
bits لجام دهنه
mouthed دهنه زدن
muzzling دهان بند دهنه
muzzle دهان بند دهنه
gap دهنه جای باز
pull a horse دهنه اسب را کشیدن
gaps دهنه جای باز
muzzled دهان بند دهنه
muzzles دهان بند دهنه
lug گنجانیدن پس زدن دهنه اسب
lugs گنجانیدن پس زدن دهنه اسب
lugging گنجانیدن پس زدن دهنه اسب
lugged گنجانیدن پس زدن دهنه اسب
give rein ازاد گذاشتن دهنه اسب
anaglyph عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
He hitched the horse to a tree. دهنه اسب را به درخت گره زد ( بست )
narrowing بهم کشیدگی ساقه یا دهنه جوراب
approached نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
intercolumniation دهنه بین ستونها بر حسب قطر ستون
mid wicket توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
screening, screenings تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screens تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screened تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
shed دهنه [فضا و فاصله بین نخ های تار یا چله هنگامی که بصورت ضربی جهت عبور پود از هم جدا می شوند.]
pulls ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pull ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
band of shaft [چنبره سر ستون اطراف ستون ها]
approach lane مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
eustyle [دهنه بین ستون ها بر حسب قطر ستون]
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
bridged دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridges دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
convex برجسته
distinguished برجسته
pre-eminent برجسته
dominant برجسته
prominent برجسته
illustrious برجسته
outstandingly برجسته
outstanding برجسته
eminent برجسته
starring برجسته
staring برجسته
raised برجسته
ridged برجسته
overriding برجسته
illustrated برجسته
crowned برجسته
noted برجسته
relief emboss برجسته
primes برجسته
illustrous برجسته
in relief برجسته
strikingly برجسته
striking برجسته
kenspeckle برجسته
mainlining برجسته
mainlines برجسته
mainlined برجسته
masterwork برجسته
mainline برجسته
relievo برجسته
cordon bleu برجسته
of d. برجسته
torose برجسته
pre eminent برجسته
prosilient برجسته
primed برجسته
rilievo برجسته
prime برجسته
stereometric برجسته
stereometric خط برجسته
salient برجسته
par excellence برجسته
predominant برجسته
laureate برجسته
conspicuous برجسته
bas relief نقش کم برجسته
stereoscopics برجسته نمایی
bas-relief برجسته کوتاه
bas relief برجسته کوتاه
humdingers تفوق برجسته
stucco relief گچبریهای برجسته
bas-reliefs برجسته کوتاه
bas-reliefs نقش کم برجسته
bas-relief نقش کم برجسته
premiere هنرپیشه برجسته
premiered هنرپیشه برجسته
to make one's mark برجسته شدن
premieres هنرپیشه برجسته
premiering هنرپیشه برجسته
humdinger تفوق برجسته
poet laureate شاعر برجسته
to put forward برجسته نمودارکردن
swells برجسته شیک
swelled برجسته شیک
swell برجسته شیک
bas relif نقوش برجسته
bas-relief برجسته کاری
affigy تصویر برجسته
feats کار برجسته
feat کار برجسته
aegicranium آذین برجسته سر
aegicrane آذین برجسته سر
emboss برجسته کردن
to stand out برجسته بودن
topographic map نقشه برجسته
tyupical نوبهای برجسته
cordon bleu آدم برجسته
raised figure طرح برجسته
distinguished برجسته مهم
to create an image for oneself as somebody برجسته شدن
predominantly بطور برجسته
bas relif نقش کم برجسته
front face سطح برجسته
half relief نیم برجسته
mezzo relief نیم برجسته
high relief نقوش برجسته
notbility شخص برجسته
illustriously برجسته وار
in relief بطور برجسته
basso relief برجسته کوتاه
laureatel شاعر برجسته
magnific معروف برجسته
fash butt welding جوش برجسته
exaggerated stereoscopy برجسته بین
effigy تصویر برجسته
contour map نقشه برجسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com