English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 60 (4 milliseconds)
English Persian
polyphony چندنثر موزون ومقفی
Other Matches
metres اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metre اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meter اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meters اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
rhythmical موزون
metrical موزون
immusical نا موزون
shapeable موزون
lilting موزون
concerted موزون
symphonious موزون
swinging موزون
concordant موزون
fabliau افسانه موزون
metrically بطور موزون
rhythms اهنگ موزون
rhythm اهنگ موزون
lilts اهنگ موزون
lilt اهنگ موزون
weight index شاخص موزون
tuneable کوک موزون
harmonic هم اهنگ موزون
tunably کوک موزون
tunable کوک موزون
shapable مناسب موزون
rhytmic movement حرکت موزون
weighted average میانگین موزون
weighted indexes شاخصهای موزون
symphonic موزون شبیه سمفونی
eurythmics حرکات بدنی موزون
rhythmize باهنگ موزون دراوردن
recited با صدایی موزون خواندن
recite با صدایی موزون خواندن
reciting با صدایی موزون خواندن
level موزون هدف گیری
leveled موزون هدف گیری
harmonious موزون سازگار موافق
levelled موزون هدف گیری
levels موزون هدف گیری
eurhythmics حرکات بدنی موزون
well proportioned با تناسب متناسب موزون
recites با صدایی موزون خواندن
harmoniously بطور موزون یا خوش اهنگ
in peal دارای صداهای موزون یامنظم
well-balanced سالم سلیم موزون باقرینه
well balanced سالم سلیم موزون باقرینه
polonaise نوعی رقص موزون لهستانی پولونز رقصیدن
tolls طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
paces باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
paced باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
pace باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
toll طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolling طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
to keep time موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
harmonics مبحث مطالعه خواص ومختصات اصوات موسیقی مبحث الحان موزون همسازها
orchestrate هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrated هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrates هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com