English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
Several cars collided. چندین اتوموبیل بهم خوردند
Other Matches
Why should I buy a foreign car in preference to an Iranian car? چرا اتوموبیل ایرانی رابگذارم ویک اتوموبیل خارجی ( فرنگی ) بخرم ؟
campus environment محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
communication پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
polygenetic دارای چندین نیا یا چندین تخم
multivalent دارای چندین قدر چندین بنیانی
motor cars اتوموبیل
floorboard کف اتوموبیل
motor car اتوموبیل
floorboards کف اتوموبیل
the car goes nice and fast اتوموبیل بد نمیرود
A private car. اتوموبیل شخصی
cycle car اتوموبیل دوچرخهای
To back up the car . اتوموبیل راعقب زد
The car had no licence ( number ) plate . اتوموبیل بی نمره بود
two seater اتوموبیل یا هواپیمای دو نفره
To get into (ride in)a car . سوار اتوموبیل شدن
He was run over by a car. اتوموبیل اورازیر گرفت
To start (switch on ) the car (engine). اتوموبیل راروشن کردن
The car ran over mylegs. اتوموبیل از روی پایم رد شد
Our car was stuck in the اتوموبیل ما در گه گیر کرده بود
Dont stick your head out of the car window. سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
It is a compact car. اتوموبیل جمع وجوری است
Signal a car to stop . علامت بده که یک اتوموبیل بایستد
The car hasnt got enough pull for the uphI'll. اتوموبیل سر با لائی را نمی کشد
Her car brushed mine . She rammed my car . با اتو موبیل اش مالید به اتوموبیل من
I intend to buy a car . خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
The car in front is obstructintg us. اتوموبیل جلویی به ما راه نمی دهد
WI'll you give the car a wash (wash – down) please. ممکن است لطفا" اتوموبیل رابشوئید
This is a very solid car. این اتوموبیل خیلی محکم است
This car is of Iranian make (manufacture). این اتوموبیل ساخت ایران است
Let the car cool off. بگذار اتوموبیل یکقدری خنک بشود
The police officer took down the car number . افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
This car is heavy on petrol ( gas ) . این اتوموبیل مصرف بنزینش زیاد است
He smuggled the car into England ( across the British frontier ) . اتوموبیل را قاچاقی وارد مرز انگلستان کرد
This car can hold 6 persons comefortably. دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
New and used cars are sold here . انواع اتوموبیل های نو وکهنه بفروش می رسد
The car engine doesnt run ( work ) . موتور اتوموبیل کارنمی کند ( از کار ؟ فتاده )
pull over اتوموبیل را بکنار جاده راندن کنار زدن
This car is assembled in Iran. این اتوموبیل رادرایران سوار می کنند (مونتاژ )
This car wI'll do beautifully . این اتوموبیل قشنگ بدرد مان می خورد
Car no. 6 is leading. اتوموبیل شماره 6 ازهمه جلوتر حرکت می کند (درمسابقات )
The car is now in perfect running order . اتوموبیل الان دیگه مرتب وخوب کارمی کند
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
The two cars had a head –on collision. دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو)
. The car is gathering momentum. اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Several persons ( people ). چندین تن
lot چندین
multipoint با چندین خط وط
several چندین
multifold چندین
multiple چندین
ten چندین
regularly [often] <adv.> چندین بار
many چندین بسا
multilineal دارای چندین خط
oft [archaic, literary] <adv.> چندین بار
several thousands چندین هزار
on any number of occasions <adv.> چندین بار
alternate چندین بار
alternated چندین بار
alternates چندین بار
time and again چندین بار
often <adv.> چندین بار
many times <adv.> چندین بار
various چندتا چندین
frequently <adv.> چندین بار
a lot of times <adv.> چندین بار
multicolour با چندین رنگ
over and over again چندین بار
for reasons به چندین دلیل
manyfold چندین مرتبه
manifold copies چندین نسخه
many a time چندین بار
over again چندین بار
many books چندین کتاب
on several occasions در چندین وهله
dozens of times چندین بار
over and over چندین بار
multivalve چندین دریچهای
multivincular چندین پیوندی
many times چندین بار
swarms چندین اشکال برنامه
He received several bullet wounds چندین تیربه اوخورد
swarm چندین اشکال برنامه
polymerous دارای چندین جزء
swarmed چندین اشکال برنامه
polygastric دارای چندین معده
master key کلید چندین قفل
master keys کلید چندین قفل
integration انجام چندین عمل با هم
high-rise ساختمان چندین اشکوبه
variform دارای چندین شکل
multistorey ساختمان چندین طبقه
floscular مرکب از چندین گلچه
multivocal دارای چندین معنی
multicoloured دارای چندین رنگ
Many years passed . چندین سال گذشت
cluster-block چندین طبقه آپارتمان
multi tasking اجرای چندین کار
multifoliate دارای چندین برگچه
multiplicate چندین نسخه برداشتن از
pooh bah صاحب چندین مقام
polygenetic دارای چندین مبدا
multitasking اجرای چندین کار
end در انتها یا پس از چندین مشکل
ended در انتها یا پس از چندین مشکل
ends در انتها یا پس از چندین مشکل
polyphonic نماینده چندین صدا
polyphonous نماینده چندین صدا
A multi-storey building. ساختمان چندین طبقه
group جمع اوری چندین چیز با هم
groups جمع کردن چندین وسیله با هم
multi disk مربوط به چندین نوع دیسک
groups جمع اوری چندین چیز با هم
heteronomous روینده تحت چندین قانون
Several pages have been torn out. چندین صفحه اش پاره شده
cornet a pistons یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
broadcasts ارسال داده به چندین گیرنده 2-
group جمع کردن چندین وسیله با هم
multipoint اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
skeleton key کلیدی که چندین قفل را بازکند
flanker [یکی از چندین گوشه ساختمان]
polygenous از چندین جورخاره درست شده
broadcast ارسال داده به چندین گیرنده 2-
skeleton keys کلیدی که چندین قفل را بازکند
multiplex ترکیب چندین پیام در یک رسانه ارسال
complicated با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
i wrote letter a letter چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
combination چندین چیز که با هم ترکیب شده اند
Several engineeres were removed from office. چندین مهندس از کار بر کنار شدند
common متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
manifolder ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
manifold writer ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
conditional مین کننده وقوع چندین کار مشخص
paralleled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
bounces برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
bounced برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
parallel که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
broadcasts پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
broadcasts شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
broadcast پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
broadcast شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
arrays آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
commoners متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
array آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
commonest متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
bounce برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
varriform دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
paralleling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallels که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallels کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
Hallenkirche [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
gulping گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
compounded مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
compounds مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
multi terminal system سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
polypary ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
polygenist کسیکه عقیده داردبشر دارای چندین مبدابوده است
resource استفاده از یک منبع در شبکه یا سیستم توسط چندین کاربر
parallelling کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
Several people could be accommodated in this room. چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
polypidom ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
gulp گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulped گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
hall-church [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
parallel کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
omnim gatherum امیختگی چندین چیز باهم توده امیخته جنگ
bounces جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
multifunction ایستگاه کاری که چندین کار می توانند انجام شوند
paralleled کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
compound مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
bounced جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
parallelled کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
bounce جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
multi programming سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
paralleling کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
gulps گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
commoners کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
common کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
decentralized computer network شبکهای که کنترل بین چندین کامپیوتر تقسیم شده است
combinational مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
packs توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
distributes سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
distribute سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
pack توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
distributing سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
compounds متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
star network topology شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
dithers رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
dithered رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
dither رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
packaged توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
package توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
letter حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
letters حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
condition وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
compound متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
compounded متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com