Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
multivalve
چندین دریچهای
Other Matches
univalve
یک دریچهای
trivalve
سه دریچهای
flood gate
سد دریچهای
gate electrode
الکترود دریچهای
gate tube
لامپ دریچهای
quinquevalvular
پنج دریچهای
side wall of a lock
بدنه سد دریچهای
campus environment
محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
communication
پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
sea ear
یکجورنرم تن یک دریچهای که انرامیخورند
multivalent
دارای چندین قدر چندین بنیانی
polygenetic
دارای چندین نیا یا چندین تخم
bifurcation gate
دریچهای که با دو مجراجریان را از خود عبور میدهد
ormer
یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
puppet valve or clack
دریچهای که از جای خود بلند میشود
rollover
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
lot
چندین
multipoint
با چندین خط وط
multifold
چندین
ten
چندین
several
چندین
multiple
چندین
Several persons ( people ).
چندین تن
for reasons
به چندین دلیل
multilineal
دارای چندین خط
on several occasions
در چندین وهله
alternated
چندین بار
alternates
چندین بار
alternate
چندین بار
several thousands
چندین هزار
time and again
چندین بار
multivincular
چندین پیوندی
many
چندین بسا
various
چندتا چندین
over and over
چندین بار
on any number of occasions
<adv.>
چندین بار
oft
[archaic, literary]
<adv.>
چندین بار
often
<adv.>
چندین بار
frequently
<adv.>
چندین بار
a lot of times
<adv.>
چندین بار
multicolour
با چندین رنگ
many books
چندین کتاب
many a time
چندین بار
manifold copies
چندین نسخه
many times
<adv.>
چندین بار
regularly
[often]
<adv.>
چندین بار
many times
چندین بار
manyfold
چندین مرتبه
over and over again
چندین بار
over again
چندین بار
dozens of times
چندین بار
master keys
کلید چندین قفل
swarm
چندین اشکال برنامه
swarmed
چندین اشکال برنامه
master key
کلید چندین قفل
integration
انجام چندین عمل با هم
polygastric
دارای چندین معده
variform
دارای چندین شکل
polymerous
دارای چندین جزء
polygenetic
دارای چندین مبدا
ended
در انتها یا پس از چندین مشکل
pooh bah
صاحب چندین مقام
polyphonous
نماینده چندین صدا
polyphonic
نماینده چندین صدا
swarms
چندین اشکال برنامه
He received several bullet wounds
چندین تیربه اوخورد
A multi-storey building.
ساختمان چندین طبقه
floscular
مرکب از چندین گلچه
Many years passed .
چندین سال گذشت
multivocal
دارای چندین معنی
multistorey
ساختمان چندین طبقه
multitasking
اجرای چندین کار
cluster-block
چندین طبقه آپارتمان
multicoloured
دارای چندین رنگ
multiplicate
چندین نسخه برداشتن از
multifoliate
دارای چندین برگچه
end
در انتها یا پس از چندین مشکل
ends
در انتها یا پس از چندین مشکل
high-rise
ساختمان چندین اشکوبه
multi tasking
اجرای چندین کار
group
جمع اوری چندین چیز با هم
group
جمع کردن چندین وسیله با هم
broadcast
ارسال داده به چندین گیرنده 2-
skeleton keys
کلیدی که چندین قفل را بازکند
multipoint
اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
skeleton key
کلیدی که چندین قفل را بازکند
cornet a pistons
یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
groups
جمع اوری چندین چیز با هم
multi disk
مربوط به چندین نوع دیسک
groups
جمع کردن چندین وسیله با هم
Several cars collided.
چندین اتوموبیل بهم خوردند
heteronomous
روینده تحت چندین قانون
flanker
[یکی از چندین گوشه ساختمان]
broadcasts
ارسال داده به چندین گیرنده 2-
Several pages have been torn out.
چندین صفحه اش پاره شده
polygenous
از چندین جورخاره درست شده
combination
چندین چیز که با هم ترکیب شده اند
i wrote letter a letter
چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
Several engineeres were removed from office.
چندین مهندس از کار بر کنار شدند
multiplex
ترکیب چندین پیام در یک رسانه ارسال
complicated
با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
parallelling
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallels
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
manifold writer
ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
manifolder
ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
conditional
مین کننده وقوع چندین کار مشخص
bounces
برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
bounced
برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
bounce
برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
parallelled
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleling
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
arrays
آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
array
آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
broadcasts
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
commonest
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
commoners
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
common
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
varriform
دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
broadcasts
پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
broadcast
پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
parallel
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
broadcast
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
paralleled
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
bounces
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounced
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounce
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
compound
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
polygenist
کسیکه عقیده داردبشر دارای چندین مبدابوده است
compounded
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
multi programming
سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
multifunction
ایستگاه کاری که چندین کار می توانند انجام شوند
hall-church
[کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
resource
استفاده از یک منبع در شبکه یا سیستم توسط چندین کاربر
Several people could be accommodated in this room.
چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
Hallenkirche
[کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
compounds
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
multi terminal system
سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
omnim gatherum
امیختگی چندین چیز باهم توده امیخته جنگ
gulp
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulps
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulping
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
parallels
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallelled
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
gulped
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
polypidom
ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
parallel
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallelling
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
paralleled
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
polypary
ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
paralleling
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
packages
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
pack
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
micro prolog
PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
condition
وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
letter
حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
letters
حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
distributing
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
distributes
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
packs
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
combinational
مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
decentralized computer network
شبکهای که کنترل بین چندین کامپیوتر تقسیم شده است
logical
تابعی که از چندین عملگر منط قی مثل AND و OR تشکیل شده است
common
کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
packaged
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
package
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
star network topology
شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
compounds
متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
distribute
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
acronym
حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
acronyms
حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
compound
متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
compounded
متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
commonest
کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
dithers
رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
commoners
کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
dither
رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
dithered
رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
averages
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
master slave computer system
یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
averaged
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
share
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
YMODEM
بایت بلاک استفاده میکند و میتواند چندین فایل ارسال کند
print shop
بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
scheduling
روش کار که به چندین کاربر امکان استفاده اشتراکی ازCPU میدهد
pot pourri
کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
backward
روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
average
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
interlocking directorate
حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
backwards
روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
averaging
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
shares
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
shared
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
logic
مدار الکترونیکی که از چندین دروازههای منط قی مثل EXOR,OR,AND تشکیل شده
multilayer
تخته مدار چاپ شده که چندین لایه یا شیارهای هادی متصل دارد
post implementation review
ارزیابی یک سیستم پس از این که برای چندین ماه مورداستفاده قرار گرفته است
multi
سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
circuits
مدار الکترونیکی که از چندین دروازه منط ق تشکیل شده است مثل :Exor , OR , And
multi-
سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
re entrant
برنامه یا کدی که توسط چندین کاربر در سیستم چند کاربره استفاده میشود.
standard
متن یا فرم یا پاراگراف چاپ شده طبیعی که چندین بار استفاده شود.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com