English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
cluster-block چندین طبقه آپارتمان
Other Matches
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
A multi-storey building. ساختمان چندین طبقه
multistorey ساختمان چندین طبقه
campus environment محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
communication پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
polygenetic دارای چندین نیا یا چندین تخم
multivalent دارای چندین قدر چندین بنیانی
condo مخفف آپارتمان
condos مخفف آپارتمان
walk-up آپارتمان طبقهی اول
walk-ups آپارتمان طبقهی اول
We are hunting for a vacant flat. دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
We've given notice that we're moving out of the apartment. ما آگاهی دادیم که از آپارتمان بارکشی می کنیم.
Can I rent a flat? آیا میتوانم یک آپارتمان اجاره کنم؟
entresol طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
The smell of food permeated through the flat . بوی غذا تمام آپارتمان را فراگرفته بود
intermediate آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower class طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower classes طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
stratify طبقه طبقه کردن
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classification طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications طبقه بندی کردن طبقه بندی
lot چندین
several چندین
multiple چندین
ten چندین
Several persons ( people ). چندین تن
multifold چندین
multipoint با چندین خط وط
black concept علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
many times <adv.> چندین بار
frequently <adv.> چندین بار
time and again چندین بار
various چندتا چندین
several thousands چندین هزار
many چندین بسا
a lot of times <adv.> چندین بار
multivalve چندین دریچهای
alternate چندین بار
alternated چندین بار
alternates چندین بار
manifold copies چندین نسخه
many a time چندین بار
multilineal دارای چندین خط
many books چندین کتاب
many times چندین بار
often <adv.> چندین بار
multicolour با چندین رنگ
over again چندین بار
over and over again چندین بار
dozens of times چندین بار
manyfold چندین مرتبه
oft [archaic, literary] <adv.> چندین بار
on any number of occasions <adv.> چندین بار
regularly [often] <adv.> چندین بار
for reasons به چندین دلیل
multivincular چندین پیوندی
over and over چندین بار
on several occasions در چندین وهله
master keys کلید چندین قفل
integration انجام چندین عمل با هم
Many years passed . چندین سال گذشت
ends در انتها یا پس از چندین مشکل
ended در انتها یا پس از چندین مشکل
end در انتها یا پس از چندین مشکل
swarm چندین اشکال برنامه
swarms چندین اشکال برنامه
swarmed چندین اشکال برنامه
floscular مرکب از چندین گلچه
He received several bullet wounds چندین تیربه اوخورد
polymerous دارای چندین جزء
multitasking اجرای چندین کار
high-rise ساختمان چندین اشکوبه
multivocal دارای چندین معنی
polygastric دارای چندین معده
polygenetic دارای چندین مبدا
variform دارای چندین شکل
multicoloured دارای چندین رنگ
multiplicate چندین نسخه برداشتن از
polyphonic نماینده چندین صدا
master key کلید چندین قفل
multi tasking اجرای چندین کار
pooh bah صاحب چندین مقام
polyphonous نماینده چندین صدا
multifoliate دارای چندین برگچه
group جمع کردن چندین وسیله با هم
broadcast ارسال داده به چندین گیرنده 2-
skeleton key کلیدی که چندین قفل را بازکند
skeleton keys کلیدی که چندین قفل را بازکند
Several cars collided. چندین اتوموبیل بهم خوردند
broadcasts ارسال داده به چندین گیرنده 2-
Several pages have been torn out. چندین صفحه اش پاره شده
groups جمع اوری چندین چیز با هم
groups جمع کردن چندین وسیله با هم
group جمع اوری چندین چیز با هم
flanker [یکی از چندین گوشه ساختمان]
heteronomous روینده تحت چندین قانون
multipoint اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
polygenous از چندین جورخاره درست شده
multi disk مربوط به چندین نوع دیسک
cornet a pistons یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
multiplex ترکیب چندین پیام در یک رسانه ارسال
complicated با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
combination چندین چیز که با هم ترکیب شده اند
Several engineeres were removed from office. چندین مهندس از کار بر کنار شدند
i wrote letter a letter چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
common متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
bounce برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
broadcast پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
broadcast شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
varriform دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
arrays آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
broadcasts شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
paralleled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
bounces برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
conditional مین کننده وقوع چندین کار مشخص
bounced برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
broadcasts پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
array آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
parallelling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallels که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
manifolder ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
parallel که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
manifold writer ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
paralleling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
commoners متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
commonest متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
parallelled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleling کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
polygenist کسیکه عقیده داردبشر دارای چندین مبدابوده است
parallel کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
gulp گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulped گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulping گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulps گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
parallelled کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
resource استفاده از یک منبع در شبکه یا سیستم توسط چندین کاربر
polypidom ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
parallelling کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
polypary ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
paralleled کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
multifunction ایستگاه کاری که چندین کار می توانند انجام شوند
Several people could be accommodated in this room. چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
multi terminal system سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
hall-church [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
omnim gatherum امیختگی چندین چیز باهم توده امیخته جنگ
compound مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
bounced جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
parallels کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
Hallenkirche [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
compounded مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
bounces جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
multi programming سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
compounds مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
bounce جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
micro prolog PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
decentralized computer network شبکهای که کنترل بین چندین کامپیوتر تقسیم شده است
pack توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
acronyms حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
condition وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
combinational مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
compounds متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
compounded متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
package توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packaged توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
compound متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
packages توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
logical تابعی که از چندین عملگر منط قی مثل AND و OR تشکیل شده است
acronym حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
common کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
distributing سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
packs توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
commoners کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
commonest کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
dithers رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
dithered رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
dither رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
star network topology شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
distribute سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
letters حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
distributes سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
letter حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
YMODEM بایت بلاک استفاده میکند و میتواند چندین فایل ارسال کند
shared پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
share پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
averages میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaged میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
backward روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
print shop بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com