Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
manyfold
چندین مرتبه
Other Matches
campus environment
محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
communication
پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
polygenetic
دارای چندین نیا یا چندین تخم
multivalent
دارای چندین قدر چندین بنیانی
order
مرتبه
thrice
سه مرتبه
all of a sudden
یک مرتبه
once in a whiled
یک مرتبه
ranks
مرتبه
ranked
مرتبه
enmasse
یک مرتبه
echelon
مرتبه
echelons
مرتبه
rank
مرتبه
hierarchy
مرتبه بندی
first order reaction
واکنش مرتبه یک
third order reaction
واکنش مرتبه سه
hierarchies
مرتبه بندی
first order transition
گداز مرتبه یک
semidiurnal
دو مرتبه در روز
second order
مرتبه دوم
second class
دومین مرتبه
low order
مرتبه پایین
pooh bah
عالی مرتبه
placing
وهله مرتبه
place
وهله مرتبه
order of matrix
مرتبه ماتریس
order of magnitude
مرتبه بزرگی
first order
مرتبه اول
ninth
نهمین مرتبه
ninths
نهمین مرتبه
stair
مرتبه درجه
elevated
بلند مرتبه
first order reflection
انعکاس مرتبه یک
exalted
بلند مرتبه
nth
در مرتبه بیشمار
three fold
سه دفعه سه مرتبه
positioned
مرتبه مقام
bond order
مرتبه پیوند
position
مرتبه مقام
places
وهله مرتبه
pseudo first order reaction
واکنش شبه مرتبه یک
low order bit
بیت مرتبه پایین
m
مرتبه دوازدهم یاسیزدهم
sphere
مرتبه حدود فعالیت
to pull short
یک مرتبه جلوگیری کردن
top flight
اعلی ترین مرتبه
baronetcy
مقام و مرتبه بارونی
spheres
مرتبه حدود فعالیت
second derivative
مشتق مرتبه دوم
flare up
<idiom>
یک مرتبه عصبانی شدن
higher order factor
عامل مرتبه بالا
second order reaction
واکنش مرتبه دوم
second order factor
عامل مرتبه دوم
second order conditions
شرایط مرتبه دوم
nineteens
نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
derivatives of higher order
مشتقهای مرتبه بالا
[ریاضی]
nineteen
نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
etesian
سالی یک مرتبه واقع شونده
vellicate
دوبار دودفعه دو مرتبه دوبرابر
to stop short
یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
ring a bell
<idiom>
یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
third long period
تناوب بزرگ مرتبه سوم
knight bachelor
پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
debutant
دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
rollover
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
outclass
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
spline
در گرافیک کامپیوتری کثیرالجملهای چند قطعهای با تدوام مرتبه اول بین قطعههای ان
berber knot
گره مراکشی که بدور دو تار دو مرتبه گره می خورد
blue book
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
Several persons ( people ).
چندین تن
ten
چندین
several
چندین
multipoint
با چندین خط وط
lot
چندین
multiple
چندین
multifold
چندین
alternate
چندین بار
on any number of occasions
<adv.>
چندین بار
frequently
<adv.>
چندین بار
regularly
[often]
<adv.>
چندین بار
alternated
چندین بار
a lot of times
<adv.>
چندین بار
multilineal
دارای چندین خط
many times
<adv.>
چندین بار
often
<adv.>
چندین بار
alternates
چندین بار
various
چندتا چندین
many
چندین بسا
oft
[archaic, literary]
<adv.>
چندین بار
several thousands
چندین هزار
over and over again
چندین بار
many books
چندین کتاب
on several occasions
در چندین وهله
manifold copies
چندین نسخه
many a time
چندین بار
multicolour
با چندین رنگ
many times
چندین بار
over again
چندین بار
for reasons
به چندین دلیل
over and over
چندین بار
time and again
چندین بار
multivalve
چندین دریچهای
multivincular
چندین پیوندی
dozens of times
چندین بار
polygenetic
دارای چندین مبدا
multi tasking
اجرای چندین کار
multiplicate
چندین نسخه برداشتن از
multivocal
دارای چندین معنی
multitasking
اجرای چندین کار
multicoloured
دارای چندین رنگ
floscular
مرکب از چندین گلچه
multifoliate
دارای چندین برگچه
polygastric
دارای چندین معده
variform
دارای چندین شکل
multistorey
ساختمان چندین طبقه
cluster-block
چندین طبقه آپارتمان
Many years passed .
چندین سال گذشت
high-rise
ساختمان چندین اشکوبه
ends
در انتها یا پس از چندین مشکل
ended
در انتها یا پس از چندین مشکل
end
در انتها یا پس از چندین مشکل
He received several bullet wounds
چندین تیربه اوخورد
swarms
چندین اشکال برنامه
swarmed
چندین اشکال برنامه
swarm
چندین اشکال برنامه
pooh bah
صاحب چندین مقام
integration
انجام چندین عمل با هم
polymerous
دارای چندین جزء
polyphonous
نماینده چندین صدا
polyphonic
نماینده چندین صدا
A multi-storey building.
ساختمان چندین طبقه
master keys
کلید چندین قفل
master key
کلید چندین قفل
broadcast
ارسال داده به چندین گیرنده 2-
multi disk
مربوط به چندین نوع دیسک
multipoint
اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
polygenous
از چندین جورخاره درست شده
Several cars collided.
چندین اتوموبیل بهم خوردند
cornet a pistons
یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
Several pages have been torn out.
چندین صفحه اش پاره شده
group
جمع کردن چندین وسیله با هم
broadcasts
ارسال داده به چندین گیرنده 2-
groups
جمع کردن چندین وسیله با هم
groups
جمع اوری چندین چیز با هم
group
جمع اوری چندین چیز با هم
skeleton keys
کلیدی که چندین قفل را بازکند
skeleton key
کلیدی که چندین قفل را بازکند
heteronomous
روینده تحت چندین قانون
flanker
[یکی از چندین گوشه ساختمان]
i wrote letter a letter
چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
Several engineeres were removed from office.
چندین مهندس از کار بر کنار شدند
multiplex
ترکیب چندین پیام در یک رسانه ارسال
combination
چندین چیز که با هم ترکیب شده اند
complicated
با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
parallels
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
common
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
parallelled
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
varriform
دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
parallelling
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleling
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
bounced
برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
array
آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
manifold writer
ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
manifolder
ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
commonest
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
broadcast
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
broadcasts
پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
broadcast
پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
commoners
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
arrays
آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
bounce
برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
conditional
مین کننده وقوع چندین کار مشخص
bounces
برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
broadcasts
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
gulps
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulping
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
multi terminal system
سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
multifunction
ایستگاه کاری که چندین کار می توانند انجام شوند
polygenist
کسیکه عقیده داردبشر دارای چندین مبدابوده است
omnim gatherum
امیختگی چندین چیز باهم توده امیخته جنگ
gulp
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulped
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
multi programming
سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
polypary
ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
parallels
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
Several people could be accommodated in this room.
چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
bounces
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounced
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounce
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
compounds
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
compounded
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
compound
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
hall-church
[کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
Hallenkirche
[کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com