English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
Several engineeres were removed from office. چندین مهندس از کار بر کنار شدند
Other Matches
flight engineer مهندس مکانیک هواپیما مهندس پرواز
resident engineer مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
campus environment محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
communication پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
multivalent دارای چندین قدر چندین بنیانی
polygenetic دارای چندین نیا یا چندین تخم
they were made one با هم یکی شدند
they parted with each other از هم جدا شدند
those who did not fear won انهایی که نترسیدندپیروز شدند
They grew attached ( attracted) to each other. به همدیگر علاقمند شدند
they took refuge in a cave در غاری پنهان شدند
they sought of him a miracle معجزهای از او خواستار شدند
they muliplied by generation با زاد و ولدزیاد شدند
the troops were scattered سپاهیان متفرق شدند
the boys were excused شاگردان مرخص شدند
omission factor تعداد متنهای مربوطه که در یک جستجو گم شدند
How many students passed the exam? چند نفر در امتحان قبول شدند؟
housekeeping مجموعه دستوراتی که یک بار اجرا شدند
the judges were influenced by داوران زیر نفوذ او واقع شدند
the party rallied round him ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
the people pressed in مردم زور اورده داخل شدند
The officers were brifed on (about) the detailes. افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
My shoes stretched after wearing them for a couple of days . پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
Due to the review security procedures were modified . به علت بررسی روش های امنیتی اصلاح شدند.
mix up, caution موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
The lights of the aircraft were blinking. چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
i lost my friends دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
Many people were hurt when the boiler exploded. وقتیکه دیگ بخار ترکید خیلیها مجروح شدند
pelasgic نام نخستین نژادی که دریونان و جزیرههای خاورمدیترانه ساکن شدند
Gangs of youths went on the rampage through the inner city. دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
engineer in chief سر مهندس
engineer مهندس
engineered مهندس
engineers مهندس
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
telecommunication engineer مهندس ارتباطات
supervisor engineer مهندس نافر
system engineer مهندس سیستم
civil engineer مهندس ساختمان
civil engineer مهندس شهرسازی
systems engineer مهندس سیستم
structual engineering مهندس سازهای
structual engineering مهندس ساختمانی
design engineer مهندس طراح
civil engineers مهندس شهرسازی
metallogical engineer مهندس متالوژی
mechanical engineer مهندس مکانیک
road engineer مهندس راه
civil engineers مهندس ساختمان
flight engineer مهندس پرواز
first engineer مهندس اول
field engineer مهندس پایکار
engineer battalion گردان مهندس
electronic engineer مهندس الکترونیک
electric engineer مهندس برق
specialist engineering مهندس متخصص
production engineer مهندس تولید
bachelor لیسانسیه مهندس
pioneers مهندس استحکامات
pioneers مهندس حفار
pioneered مهندس استحکامات
engineers افسر مهندس
communication engineer مهندس مخابرات
pioneered مهندس حفار
rolling mill engineer مهندس نوردکاری
automotive engineer مهندس مکانیک
bachelors لیسانسیه مهندس
pioneer مهندس استحکامات
architect مهندس معمار
pioneer مهندس حفار
architects مهندس معمار
computer engineer مهندس کامپیوتر
town planner مهندس شهرساز
consulting engineer مهندس مشاور
engineer افسر مهندس
baccalaureate لیسانسیه یا مهندس
engineered افسر مهندس
railway engineer مهندس راه اهن
civil engineers مهندس راه و ساختمان
applied economics engineer مهندس اقتصاد صنعتی
civil engineer مهندس راه وساختمان
road engineer مهندس جاده سازی
civil engineer مهندس راه و ساختمان
software engineer مهندس نرم افزار
we are in need of two engineer ما بدو تن مهندس نیازمندنیستیم
customer engineer مهندس سخت افزاز
customer engineer مهندس سخت افزار
field engineer مهندس پای کار
software engineering مهندس نرم افزار
civil engineers مهندس راه وساختمان
pioneer پیش قدم سرباز مهندس حفار
pioneers پیش قدم سرباز مهندس حفار
pioneered پیش قدم سرباز مهندس حفار
He works as engineer. او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
patches ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
patch ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
serfs درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serf درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serviced توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
service توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
pleiades هفت دختراطلس که طبق روایات یونانی تبدیل به هفت ستاره شدند پروین
Apple Macintosh computer مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
Apple Mac مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
The two cars had a head –on collision. دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو)
point نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
blessed folder در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
several چندین
multiple چندین
ten چندین
multipoint با چندین خط وط
lot چندین
Several persons ( people ). چندین تن
multifold چندین
verges کنار
limit کنار
ex کنار
lip کنار
along side تا کنار
abutment کنار
margins کنار
bourne کنار
border line خط کنار
margin کنار
brimming کنار
rim کنار
brink کنار
banks کنار
waterfronts اب کنار
waterfront اب کنار
recesses کنار
recess کنار
list کنار
apart کنار
rims کنار
brims کنار
ex- کنار
verge کنار
along side در کنار
marge کنار
edge : کنار
brim کنار
edges : کنار
brimmed کنار
besides کنار
bank کنار
lotos کنار
lote کنار
side aisle کنار
lotuses کنار
lotus کنار
marginate کنار
rand کنار
away کنار
off از کنار
bordering کنار
bordered کنار
on shore بر کنار
border کنار
various چندتا چندین
many times چندین بار
many books چندین کتاب
manifold copies چندین نسخه
many چندین بسا
regularly [often] <adv.> چندین بار
over again چندین بار
on several occasions در چندین وهله
multivincular چندین پیوندی
alternates چندین بار
over and over again چندین بار
multivalve چندین دریچهای
multicolour با چندین رنگ
multilineal دارای چندین خط
over and over چندین بار
on any number of occasions <adv.> چندین بار
alternate چندین بار
dozens of times چندین بار
a lot of times <adv.> چندین بار
alternated چندین بار
time and again چندین بار
manyfold چندین مرتبه
often <adv.> چندین بار
several thousands چندین هزار
for reasons به چندین دلیل
many times <adv.> چندین بار
many a time چندین بار
frequently <adv.> چندین بار
oft [archaic, literary] <adv.> چندین بار
earmark کنار گذاشتن
Joking apart. <idiom> شوخی به کنار.
bypassing کنار گذار
receding کنار کشیدن
recedes کنار کشیدن
earmarks کنار گذاشتن
recede کنار کشیدن
receded کنار کشیدن
Joking aside. <idiom> شوخی به کنار.
bedside کنار بستر
pull away کنار گرفتن
shipside کنار کشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com