English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English Persian
i wrote letter a letter چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
Other Matches
i wrote letter a letter هی کاغذ نوشتم
sprocket feed محل نگهداری کاغذ که چاپگر کاغذ را باچرخ دندانه دار در سوراخهای مقدار لبه هر کاغذ می چرخاند
tractor feed روش وارد کردن کاغذ در چاپگر که سوراخهای لبه کاغذ در دندانههای چاپگر قرار می گیرند تا کاغذ به جلو برود
friction feed تغذیه کاغذ توسط گیر دادن یک ورقه کاغذ میان دو غلطک تغذیه کاغذ تک
campus environment محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
communication پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
polygenetic دارای چندین نیا یا چندین تخم
multivalent دارای چندین قدر چندین بنیانی
skipped حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
sheet سیستم نگهداری کاغذ که ورقههای کاغذ را یکباره در چاپگر قرار میدهد
skip حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
sheets سیستم نگهداری کاغذ که ورقههای کاغذ را یکباره در چاپگر قرار میدهد
skips حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
plotter وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotters وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
sprocket holes مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
NCR paper کاغذ خاص تلقیح شده با مواد شیمیایی که به صورتهای مختلف استفاده میشود. پس از چاپ گرفتن این کاغذ با چاپگر impact
flowed درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flows درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flow درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
page انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
scratch paper کاغذ مسوده کاغذ سیاهه
toner که در چاگر لیزری استفاده میشود. تونر با بر الکتریکی روی کاغذ منتقل میشود و سپس با نوک آن به طور موقت روی کاغذ قرار می گیرد
feeds روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
feed روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
patches سرهم کردن
patch سرهم کردن
end to end سرهم پیوسته
flimfalmmer سرهم بند
seriate پشت سرهم
sequential <adj.> پشت سرهم
blow by blow پشت سرهم
awkward سرهم بند
blow-by-blow پشت سرهم
tandom پشت سرهم
consecutive پشت سرهم
tinkerer سرهم بند
in quick succession تندپشت سرهم
at a stretch پشت سرهم
snow job سرهم بندی
botchery سرهم بندی
fiddle around <idiom> سرهم بندی
successive <adj.> پشت سرهم
burst پشت سرهم
tinkers سرهم بندی
patchery سرهم بندی
assemble سرهم کردن
assembled سرهم کردن
assembles سرهم کردن
tinkering سرهم بندی
bursts پشت سرهم
tinker سرهم بندی
consecutive <adj.> پشت سرهم
successive پشت سرهم
patching سرهم بندی
tinkered سرهم بندی
shake-up سرهم بندی دگرگونی
shake up سرهم بندی دگرگونی
shake-ups سرهم بندی دگرگونی
ersatz سرهم بندی شده
to knock together سرهم بندی کردن
patch cord سیم سرهم بندی
jerry build سرهم بندی کردن
slub سرهم بندی کردن
day and night <idiom> شب وروز پشت سرهم
arcade طاقهای پشت سرهم
burst mode وجه پشت سرهم
flimflam سرهم بندی کردن
burst mode وضعیت پشت سرهم
railroad سرهم بندی کردن
patch panel تابلوی سرهم بندی
bunlge سرهم بندی کردن
tandem computers کامپیوترهای پشت سرهم
bungle سرهم بندی کردن
bungled سرهم بندی کردن
railroads سرهم بندی کردن
bungles سرهم بندی کردن
bungling سرهم بندی کردن
identikit سرهم بندی شده
seriate پشت سرهم اوردن
patchboard تخته سرهم بندی
identikits سرهم بندی شده
sidelay تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
chain smoker کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
foozle بدزدن سرهم بندی کردن
chain-smoker کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain-smokers کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
He is a chain smoker. پشت سرهم سیگار می کشد
what a pretty mess he made خوب سرهم بندی کرد
to patch up خواباندن سرهم بندی کردن
piece part قطعه سرهم و جدا نشدنی
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
slubber نخ نیم تاب سرهم بندی کردن
fudged نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fudges نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fudge نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fudging نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fugues قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
fugue قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
non procedural language زبان برنامه سازی که دستورات را پشت سرهم اجرا نمیکند و نه توابع فراخوان را
assembly line دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
fugal وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
multifold چندین
multipoint با چندین خط وط
multiple چندین
ten چندین
lot چندین
Several persons ( people ). چندین تن
several چندین
to huddle up a piece of work کاریرا سرهم بندی کردن کاریرا با شتاب انجام دادن
over again چندین بار
many times چندین بار
multilineal دارای چندین خط
many books چندین کتاب
many a time چندین بار
over and over again چندین بار
manyfold چندین مرتبه
various چندتا چندین
alternates چندین بار
multivalve چندین دریچهای
multivincular چندین پیوندی
alternated چندین بار
several thousands چندین هزار
alternate چندین بار
often <adv.> چندین بار
multicolour با چندین رنگ
many times <adv.> چندین بار
oft [archaic, literary] <adv.> چندین بار
on any number of occasions <adv.> چندین بار
regularly [often] <adv.> چندین بار
on several occasions در چندین وهله
over and over چندین بار
dozens of times چندین بار
for reasons به چندین دلیل
manifold copies چندین نسخه
frequently <adv.> چندین بار
many چندین بسا
time and again چندین بار
a lot of times <adv.> چندین بار
revamps دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
continuous ارسال داده سریع که در آن کلمات داده همزمان نیستند ولی به سرعت پشت سرهم می آیند
multistorey ساختمان چندین طبقه
polyphonic نماینده چندین صدا
polymerous دارای چندین جزء
multitasking اجرای چندین کار
master key کلید چندین قفل
integration انجام چندین عمل با هم
polygenetic دارای چندین مبدا
polygastric دارای چندین معده
master keys کلید چندین قفل
multivocal دارای چندین معنی
polyphonous نماینده چندین صدا
ends در انتها یا پس از چندین مشکل
end در انتها یا پس از چندین مشکل
ended در انتها یا پس از چندین مشکل
floscular مرکب از چندین گلچه
Many years passed . چندین سال گذشت
A multi-storey building. ساختمان چندین طبقه
He received several bullet wounds چندین تیربه اوخورد
high-rise ساختمان چندین اشکوبه
variform دارای چندین شکل
cluster-block چندین طبقه آپارتمان
multicoloured دارای چندین رنگ
multiplicate چندین نسخه برداشتن از
pooh bah صاحب چندین مقام
swarm چندین اشکال برنامه
multi tasking اجرای چندین کار
swarms چندین اشکال برنامه
swarmed چندین اشکال برنامه
multifoliate دارای چندین برگچه
To do something slapdash. کاری را سرهم بندی کردن ( سمبل کردن )
bumbled اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
randem پشت سرهم گردونهای که سه اسب پشت سر هم انرابکشند
bumbles اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bollix سرهم بندی کردن قاطی پاتی کردن
bumble اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
single file صف نظامی که یکی یکی پشت سرهم باشند
heteronomous روینده تحت چندین قانون
skeleton keys کلیدی که چندین قفل را بازکند
groups جمع اوری چندین چیز با هم
groups جمع کردن چندین وسیله با هم
group جمع اوری چندین چیز با هم
cornet a pistons یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
group جمع کردن چندین وسیله با هم
multipoint اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
multi disk مربوط به چندین نوع دیسک
skeleton key کلیدی که چندین قفل را بازکند
broadcasts ارسال داده به چندین گیرنده 2-
Several cars collided. چندین اتوموبیل بهم خوردند
flanker [یکی از چندین گوشه ساختمان]
Several pages have been torn out. چندین صفحه اش پاره شده
broadcast ارسال داده به چندین گیرنده 2-
polygenous از چندین جورخاره درست شده
vamp وصله کردن سرهم بندی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com