English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
fixed point number عدد با ممیز ثابت
well fixed خوب تثبیت شده
fixed ماندنی مقطوع
fixed ثابت شده
fixed معین
fixed ثابت
fixed ماندنی
fixed گیردار
fixed قطعی
I'll get you all fixed up. همه چیز را برایتان درست وروبراه خواهم کرد
well fixed پولدار
well fixed دارا
well fixed ثروتمند
fixed مقطوع
fixed field میدان ثابت
fixed idea تعصب
fixed income درامد ثابت
fixed capital سپرده ثابت اموال ثابت یکان
fixed inputs نهادههای ثابت
fixed inputs منابع ثابت
fixed idea فکریکه درذهن فرورفته وماندنی شده است
fixed head با نوک ثابت
fixed davit قایق بالابر ثابت
fixed factor عوامل ثابت تولید
fixed factor عوامل تولید ثابت
fixed ersistor مقاومت ثابت
fixed fire اتش متمرکز
fixed echo اکوی ثابت
fixed disk دیسک ثابت
fixed davit davit gantrytype : syn
fixed davit جرثقیل ثابت
fixed format قابل ثابت
fixed echo انعکاس ثابت روی صفحه رادار
fixed ammunition مهمات ثابت
fixed beam تیر دوسر گیردار
fixed beam تیر گیردار
fixed beam تیر ثابت
fixed assets دارائیهای ثابت
fixed assets درائیهای ثابت مانند ساختمان و ماشین الات
fixed assets داراییهای ثابت
fixed asset دارائی ثابت
fixed area ناحیه ثابت
fixed fire اتش نشان شده
Price are fixed here . دراینجا قیمتها ثابت هستند
fixed bridge پل ثابت
fixed bridge پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
fixed costs هزینههای سرمایهای
fixed costs هزینههای ثابت
fixed cost هزینه ثابت و معین
fixed casement قاب ثابت
fixed capital سرمایه ثابت
fixed condenser خازن ثابت
fixed capacitor خازن ثابت
fixed budget بودجه ثابت
fixed costs هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
fixed investment سرمایه گذاری ثابت
fixed portion سهام معینه
fixed support تکیه گاه گیردار
fixed supply ذخیره معین کالای فاسد شدنی
fixed supply عرضه ثابت
fixed storage حافظه ثابت
fixed storage انباره ثابت
fixed stock مالک انحصاری سهام
fixed stars ثوابت
fixed support بردگاه گیردار
fixed system توزیع ثابت اب
we fixed in the town در شهر ماندیم
fixed arch طاقثابت
fixed base پایهثابت
fixed bayonet سرنیزهثابت
fixed blade تیغهثابت
fixed jaw اهرم ثابت
fixed platform سکویثابت
fixed winglet بالچهثابت
fixed weight وزن ثابت
fixed star ثوابت
fixed star ستاره ثابت
fixed spool قسمت ثابت قرقره ماهیگیری
fixed portion فرض
fixed point نقطه ثابت
fixed point با ممیز ثابت
fixed point ممیز ثابت
fixed pivot محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
fixed pivot لولای ثابت
fixed material مواد پایدار
fixed light چراغ ثابت
fixed price قیمت ثابت
fixed property اموال غیر منقول
fixed spacing فاصله دهی ثابت
fixed shell گلوله متصل
fixed round فشنگ ثابت
fixed round فشنگ کامل
fixed reticle تار موی ثابت زاویه یاب
fixed reticle عدسی ثابت دوربین
fixed resources منابع ثابت
fixed radix با مبنای ثابت
fixed property سرمایه ثابت
fixed length با درازای ثابت
fixed geometry هواپیمایی با بال ثابت
fixed wing هواپیمای بال ثابت
fixed-wing بال ثابت
fixed-wing هواپیمای بال ثابت
fixed beam تیر دو سر گیردار
fixed wing بال ثابت
carbon fixed ذغال ثابت
carbon fixed کربن ثابت
fixed production coefficients ضرایب تولید ثابت
fixed ratio schedule برنامه نسبتی ثابت
fixed roller gate دریچه چرخ قرقرهای ثابت
fixed exchange rate نرخ مبادله ثابت ارز
fixed exchange rate نرخ ثابت ارز
fixed program computer computer program wired
fixed end moment لنگر گیرداری
fixed selling price قیمت ثابت فروش
average fixed cost هزینه ثابت متوسط
fixed share of an heir فرض در ارث
fixed size records رکوردهای با اندازه ثابت
fixed pitch propeller ملخ با گام ثابت
fixed cost curve منحنی هزینه ثابت
fixed bed polymerization بسپارش در بستر ثابت
fixed ground water اب زیرزمینی ماندگار
fixed post system سیستم پاسگاه ثابت
fixed length record رکورد باطول ثابت
fixed point representation نمایش ممیز ثابت
fixed point part جزء کسری
fixed numeric format قالب عددی ثابت
fixed point operation عملکرد با ممیز ثابت
fixed point notation = نمایش عدد که محل ارقام و نقط ه اعشاری را در کامپیوتر نگه می دارد تا بیشترین تعداد اعداد قابل مدیریت را محدود کند
fixed point notation = قوانین و روشهای ریاضی با استفاده از اعداد اعشاری
fixed point notation نشان گذاری با ممیز ثابت
fixed length record رکورد با درازای ثابت
fixed length record مدرک با درازای ثابت
fixed head disk گرده با نوک ثابت
fixed head disk دیسک با نوک ثابت
fixed disc [British E] دیسک سخت [رایانه شناسی]
fixed disk [American E] دیسک سخت [رایانه شناسی]
fixed input coefficients ضریب نهادههای ثابت
fixed post system سیستم پستهای نگهبانی ثابت
fixed point arithmetic حساب ممیز ثابت
fixed distance marking خطمقطعثابت
fixed interval schedule برنامه فاصلهای ثابت
fixed-gear bicycle دوچرخه دنده ثابت [بدون چرخ آزاد]
fixed-roof tank سقفثابتمخزن
heirs having fixed shares ذوالفرائض
total fixed cost کل هزینه ثابت
fixed word length کلمه با طول ثابت
fixed wing aircraft هواپیما با بال ثابت
fixed wheel gate دریچه قرقرهای با محورثابت
fixed time call مکالمه در زمان معین و ثابت
net fixed investment سرمایه گذاری ثابت خالص
moment at fixed ends لنگر سر گیردار تیر
cost plus a fixed fee هزینه بعلاوه حق الزحمه ثابت
fixed term deposit سپرده ثابت
fixed head disk unit واحد دیسک با هد ثابت
fixed word length computer کامپیوتر با طول کلمه ثابت
fixed center turret lathe ماشین تراش با مرکز ثابت
fixed slab buttress dam سد با پشتبند ثابت
duplex fixed bed miller دستگاه فرز دوبل
number one خودشخص
number تعداد
number شماره بازیگر
even number عدد زوج [ریاضی]
number one خودم
number انجام محاسبات سریع
number بالغ شدن بر
number نمره دادن به
number one درجه یک
number نمره شمردن
number شماره
number one دست اول
number one خیلی خوب
to the number of 0 بقدر هفتاد
without number بیشمار
whole number عدد صحیح
whole number integer=
number مجموعه مقادیر مجاز
number انتساب اعداد و به لیست موضوعات به صورت مرتب
number بیان کیفیت
number عدد نوشته شده
number عدد تولید شده از داده برای هر بیتی یا تشخیص خطا
number two شماره2
number three شماره3
number پردازنده خاص برای محاسبات سریع
number e عدد نپر [ریاضی]
number e عدد [ ایی ] [حرف لاتین] [ریاضی]
he is not of our number از ما نیست
number قرار دادن طرح در متن
to take after number one در فکر خویش بودن
the t. number شماره کل
E number شمارهاروپایی
to take after number one به فکر خود بودن.
number one <idiom> برای دل خودش
She looks after number one . she does herself well . نمیگذارد برای خودش بد بگذرد.
whole number عدد صحیح [ریاضی]
number رقم
number [of something] تعداد [عده] [چیزهایی]
There is no such number. همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
by the number با شماره بشمارید
by the number اجرای فرمان با شماره
number شماره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com