Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
chip family
چند تراشه مربوط به هم
Other Matches
splint
تراشه کردن تراشه
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
shaving
تراشه
turnings
تراشه
shavings
تراشه
flinders
تراشه
sliver
تراشه
excelsior
تراشه
abrasive grit
تراشه
chips
تراشه
foiled
تراشه
foil
تراشه
foiling
تراشه
foils
تراشه
chip
تراشه
paring
تراشه
swarf
تراشه
ramentum
تراشه
chipping
تراشه
parings
تراشه
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
splintery
تراشه وار
sixteen bit chip
تراشه 61 بیتی
microminiature chip
تراشه ریزمقیاس
ribbons
تسمه تراشه
microcomputer ship
تراشه ریزکامپیوتر
slithered
سنگریزه تراشه
memory chip
تراشه حافظه
silicon chips
تراشه سیلیسی
ce
تراشه تواناکننده
chip enable
تواناکننده تراشه
chip select
انتخاب تراشه
thirty two bit chip
تراشه 23 بیتی
silicon chip
تراشه سیلیکن
silicon chip
تراشه سیلیکان
silicon chip
تراشه سیلیسی
silicon chips
تراشه سیلیکن
silicon chips
تراشه سیلیکان
cs
انتخاب تراشه
slithering
سنگریزه تراشه
slithers
سنگریزه تراشه
gallet
تراشه سنگ
slither
سنگریزه تراشه
splintered
تراشه چوب
splintering
تراشه چوب
splinters
تراشه چوب
scobs
تراشه چوب
ribbon
تسمه تراشه
splinter
تراشه چوب
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
splinter
تراشه خرده شیشه
splinters
تراشه خرده شیشه
swarf
تراشه سنگ زنی
ce
تراشه فعال کننده
computer on a chip
کامپیوتر روی یک تراشه
splintering
تراشه خرده شیشه
splintered
تراشه خرده شیشه
splinters
تراشه کردن متلاشی شدن وکردن
splinter
تراشه کردن متلاشی شدن وکردن
splintering
تراشه کردن متلاشی شدن وکردن
splintered
تراشه کردن متلاشی شدن وکردن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
pin compatible
تراشه هایی که عملکردمشابهی دارند و می توانندبجای هم قرار گیرند
slsi
Intergration Scale SuperLarge تراشه هایی با تراکم ماوراء بزرگ
splint
نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
z 0
یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
biochip
تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
wafer
یک قطعه نازک سیلیکون که بر روی ان مدارات مجتمع جهت ایجاد یک تراشه قرار دارند
dual in line package
بسته درون برنامهای دوواحدی نوعی پایه متداول که روی ان یک تراشه نصب میشود
wafers
یک قطعه نازک سیلیکون که بر روی ان مدارات مجتمع جهت ایجاد یک تراشه قرار دارند
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
field alterable control element
یک تراشه که در بعضی سیستمها بکار می رود و به استفاده کننده اجازه میدهدتا ریز برنامه نویسی کند
expansion card
کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
sliver
قاش کردن تراشه کردن
coherent
مربوط
vespertinal
مربوط به شب
correspondents
مربوط به
correspondent
مربوط به
pertaining
مربوط به
caprine
مربوط به بز
related
مربوط
curatorial
مربوط به
condequent
مربوط
irrelevant
نا مربوط
apposite
مربوط
coordinate
مربوط
pertinent
مربوط به
for
مربوط به
lineal
مربوط به خط
pertinenet
مربوط
eight bit system
مربوط به یک
cretaceous
مربوط به گچ
proper
مربوط
relevant
مربوط
germane
مربوط
affined
مربوط
pertinent
مربوط
as for
مربوط به
hydraulic
مربوط به اب
communists
مربوط به کمونیسم
ameban
مربوط به امیب
communist
مربوط به کمونیسم
operatic
مربوط به اپرا
attached
مربوط متعلق
futuristic
مربوط به اینده
valedictory
مربوط به خداحافظی
vehicular
مربوط به خودرو
ameba
مربوط به امیب
amazonian
مربوط به امازونها
parental
مربوط به والدین
prospective
مربوط به اینده
affiliate
مربوط ساختن
anent
در مشارکت با مربوط به
corresponsive
مربوط بیکدیگر
analitical
مربوط به تجزیه
ammino
مربوط به امونیاک
familial
مربوط به خانواده
larcenous
مربوط به دزدی
ameboid
مربوط به امیب
amebic
مربوط به امیب
dictoral
مربوط به دکتری
municipal
مربوط به شهرداری
divisional
مربوط به تقسیم
domiciliary
مربوط به خانه
aluminous
مربوط به الومینیوم
military
مربوط به نظام
aguish
مربوط به تب و لرز
ovarian
مربوط به تخمدان
nautical
مربوط به کشتیرانی
nasal
مربوط به بینی
fossils
مربوط بادوارگذشته
vermian
مربوط به کرم
fractional
مربوط به بخشها
gallinaceous
مربوط بماکیان
fractional
مربوط به بخشهایی
fossil
مربوط بادوارگذشته
racing
مربوط بمسابقه
outbound
مربوط به خارج
dependent
مربوط محتاج
baronial
مربوط به بارون
acetarious
مربوط به سالاد
circumstantial
مربوط به موقعیت
filiate
مربوط ساختن
agrologic
مربوط بخاکشناسی
commercial
مربوط به تجارت
expiratory
مربوط به زفیر
faunae
مربوط به جانوران
textual
مربوط به متن یا نص
adulterous
مربوط به زنا
achaian
مربوط به اخائیه
Americans
مربوط بامریکا
fistulous
مربوط به ناسور
achaean
مربوط به اخائیه
four dimensional
مربوط به بعدچهارم
concerns
مربوط بودن به
britannic
مربوط به بریتانیا
sartorial
مربوط به خیاطی
technological
مربوط به فناوری
bear on
مربوط بودن
speculative
مربوط به اندیشه
basal
مربوط به ته یابنیان
meteorological
مربوط به هواسنجی
astrological
مربوط به نجوم
atomistic
مربوط به اتم
aesthetic
مربوط به علم
aesthetically
مربوط به علم
cerebellar
مربوط به مخچه
astro
مربوط به نجوم
acrobatic
مربوط به بندبازی
capitular
مربوط بفصل
technologically
مربوط به فناوری
feminine
مربوط به جنس زن
brumal
مربوط به زمستان
my
مربوط بمن
c
مربوط به کامپیوتر
centenarians
مربوط به قرن
centenarian
مربوط به قرن
nuclear
مربوط به اتمی
thematic
مربوط بموضوع
congressional
مربوط به کنگره
geriatric
مربوط به پیری
calligraphic
مربوط به خطاطی
caloric
مربوط به کالری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com